سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

مشخصات بلاگ

از بازدید کنندگان گرامی خواهشمندم با نظرات و انتقادات خویش ، مرا در بهبودی این تارنما یاری نمایند.
با سپاس

طبقه بندی موضوعی

اخلاق گمشده

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۴ ب.ظ

روی سخنم به کسانی هستش که محور این داستان هستند :

یکی از عزیزان برایم حکایت می کرد که همسری داره ، که خیلی نازه ، ولی یه ایراد بزرگ داره ، این که توی زندگی شون زیرابی می ره . این بنده خدا برای من تعریف کرد که من شب عیدی تا خرخره توی بدهی گرفتارم . یه روز زنم گفت که دندونش درد می کنه ، منم خدایی دستم خالی بود. زنم چند روزی توی لک بود ، من برای این که زنم از دردش راحت بشه ، با اصرار اون که می گفت از یکی از دوستات قرض بگیر بعد بهش بده ، من برم دندونم رو درست کنم ، خدایی منم دوست نداشتم به کسی رو بزنم ، ولی به خاطر این که زنم آرامش پیدا کنه ، توی محل کار به یکی از کاسبها رو زدم و درخواست 300 هزار تومان پول کردم تا زنم بره دندونش رو درست کنه . اون بنده خدا دو سه روز منو قلاب سنگ کرد تا این که بهم پول رو داد . اون شب پول رو به زنم دادم ، دو سه روز بعد هم رفتیم دندونپزشکی ، یکی از دندوناش رو درمان کرد و پر کرد و 90 هزار تومان هزینه شد . بقیه ی پول رو هم به خودش دادم تا پیشش بمونه که احیانا ناچار به خرجش نشم . بعد از چند روز از این داستان ، دیدم زنم دیگه به دندون پزشکی نرفت که بقیه ی کارش رو که می گفت ، تمام کنه . پیش خودم گفتم ، شاید منتظر یه فرصت خوبه که باز کار دندونش رو ترمیم کنه . دیدم خبری نشد . یه روز بهش اصرار کردم که اگه دندونت کاری دیگه نداره ، بقیه ی پول رو بده ، که من بازمانده ی اون رو همه تهیه کنم و بدهی مردم رو پس بدم ، دیدم داره من من می کنه ، وقتی اصرار کردم بهش که پاشو بقیه ی پول رو بده ، گفتم ، بردم ریختم توی حساب بانکم که پس اندازه بشه ...

من یاد خفت زمانی افتادم که گردنم رو به خاطر زنم پیش همکارم خم کرده بود ، به این خیال که واقعا زنم درد می کشه ، حالا می دیدم که زنم با آرامش خیال اون پول رو توی حسابش پس انداز کرده که باش حال کنه  و دندونش هم بی خیال . خیلی اعصابم به هم ریخت از این که دیدم زنم بهم دروغ می گه و پولی رو که با منت پذیری از دیگران گرفتم رو به جای این که خرج جای اصلی اون بکنه ، رفته احتکار کرده و حالا شب عیدی ، منی که تا خرخره توی قرض و بدهی شناورم ، یه غصه ی دیگه به غصه هام اضافه بشه که این پول رو از کجا تهیه کنم تا به رفیقم بدم ،‌به زنم اصرار کردم که بدهی مردم رو باید صاف کنم ، من به خاطر دردت گرفتم نه به خاطر این که تو بری باش حسابت رو پر و پیمان تر بکنی . زیر بار نرفت و تهدید کرد که اگه منو مجبور کنی که این پول رو از حساب دربیام ، دیگه زندگی برام بی ارزش می شه ، من دلخوشی ام به پوله و از این حرفا ... دیدم ای بابا کار خیلی بیخ داره ، زنم به جایی که دلخوشیش شوهرش و بچه اش باشه ، دلخوشی به حساب بانکیشه . اصلا داغون شدم .

حالا روی صحبت من با زنهایی از این قبیل هستش که آیا این کار اخلاقی هستش که شوهرش توی این سختی و رکود بازار به خاطر این کار زشت ؛ شرمنده ی همکارش بشه . واقعا این زن پیش خودش فکر نکرده که وقتی شوهرش نداره ، اون رو مجبور نکنه که خفت قرض گرفتن رو به اون تحمیل نکنه . اگه دندونش واجب نبود ، برای چی این قدر به شوهرش فشار آورد که از دیگران قرض کن . به راستش اخلاق مندی این زن در کجای زندگیش گم شده که حاضره به خاطر پول ، به شوهرش پشت بکنه و به اون بگه که دلخوشی من به پوله و تو و بچه ام جایگاهی در زندگی ام ندارین ....

  • ۹۳/۱۲/۱۹
  • بهرام محتشم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی