دو شعر تازه از خودم برای صاحب زمان
شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ب.ظ
ما جمله اسیر این شب قیر شدیم
وابسته ی یک نگاه دلگیر شدیم
گفتند که تو جمعه شبی می آیی
یک عمر گذشت و جملگی پیر شدیم
هر شام سه شنبه ، جمکران دلگیر است
چون موعد دیدن ولی ما ، آن پیر است
در حسرت دیدار ولی ، جا ماندیم
ما قطره نبودیم و چو دریا ماندیم
باید به گذشته ها ، نگاهی بکنیم
با شوق حضور او ، گناهی نکنیم
باید که به شوق حضرتش جان بدهیم
در راه وصولش ، ایمان بدهیم
- ۹۳/۱۲/۲۳