شعری از وحیده افضلی
جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ
بی تو شمرده ایم هزاران سپیده را
این لحظه های مبهم در هم تنیده را
هر شب برای عشق به چالش کشیده ایماین چشمهای مضطرب خوابدیده را
امسال در دو سوی خیابان نشان زدیماین سروهای از غم عشق ات خمیده را
ما منتظر که وصل تو آرامشی دهدسیلاب بغض های به باران رسیده را
انگورها شراب شدند و دوا نکرد...مستی، جنون ِ این همه طاقت بریده را
پیدا شو و بپاش به ظلمت سپیده را
شعر فراقت ای گل من از غزل گذشتطول اش مده برای خدا این قصیده را
آقا ! برای آمدن ات نذر کرده ایماین چشمهای خسته ی مهدی ندیده را
- ۹۴/۰۲/۱۱