نقدی بر کتاب"نگاهی نوین بر تاریخ دیرین ترکهای ایران" نوشته ی محمدرحمانی فر
بنام خدا .
دو هفته پیش کتابی گرفتم به نام "نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران" نوشته ی محمد رحمانی فر
با خواندن این کتاب جدا از این که اعصابم رو خرد کرد ، منو بر این داشت که جوابی درباره ی این کتاب بنویسم و اون رو به نقد بکشم . برای همین دست به کار شدم و پس از مطالعه ی کتاب با نگاهی اجمالی به صفحات پیشین در هر صفحه اشکالاتی رو که داشتم به طور کلی بیان کردم که نتیجه این نقد است که می خوانید .
نخستین ایراد من به کسانی است که اجازه ی نشر این کتاب رو داده اند در جایی که اگر کتابی بهر نوع از انواع و گاهی به ظریفترین روشها به دین و مذهب ایرادی و خدشه یی وارد کند سریع جلوی چاپ و نشر این کتاب رو می گیرند و حتی نویسنده و ناشر را بازداشت می کنند ولی در این سرزمین کهن اگر هر بی سواد و نادانی دست به قلم ببره و هرچی دلش می خواد درباره ی تاریخ این آب و خاک مقدس مزخرفات بنویسه کمتر کسی به اون کار داره و کسی اون رو احضار و بازجویی نمی کند و تنها چیزی که برای کیان این مملکت ارزش نداره این هستش که تاریخ ایران به لجن کشیده بشه و کسی از اون دفاع نکنه .
این کتاب در کل برای دفاع از نظریه ی موهوم بومی بودن ترکان در ایران نوشته و در سال 1379 خ در دوران دولت اصلاحات چاپ شده است . بدبختانه این کتاب مزخرف در 3000 نسخه چاپ شده و معلوم نیست تا کجاها پخش و پراکنده شده است . به هر روی ، ناشر و نویسنده ی کتاب پانترکیست بوده و با وقاحت و پررویی بسیار دم از این زده است که در ایران به ترکان ستم شده و حق و حقوق آنها پایمال شده ، در حالی که حداقل 1000 سال از تاریخ کشور ما به دست ترکان از اقوام مختلف ساخته و پرداخته شده و اداره گشته است . نویسنده در آغاز کتاب مظلومانه مدعی شده است که دستهای پنهانی سعی در لجن مال کردن تاریخ ترکان ایران دارند و می کوشند که «شوونیستهای فارس» این تاریخ باارزش ترکی را نادیده بینگارند . در مقدمه با واژگانی نادرست مانند «گاهاً» قلم زده که نشان میدهد که نویسنده حتی سواد نوشتن فارسی را به درستی ندارد . سپس در کنار آن همه نویسنده ی ایرانی که همه ی ایرانیان اهل دانش آنها را تأیید کرده اند ، از افراد معلوم الحال و پانترکی مانند محمدزاده ی صدیق و محمدتقی زهتابی با عناوین دهن پرکن پرفسور یاد می کند ، گویی که از اینها دانشمندتر در ایران نیستند و نخواهند بود . نویسنده سخنان موهوم و شدیدا جانبدارانه ی ترکیستی این افراد را مناط و صراط مستقیم دانسته و بیانات و شکرریزی های ایشان را وحی منزل دانسته است . وی با استفاده از منابعی ترکی که درست در جهت افکار و اندیشه های خام او قرار دارند ، سعی کرده این کتاب را بنویسد و مدعی شده است که تاریخ ترکان آنی نیست که در کتابهای ما نوشته اند و در واقع درست آنی است که ما نوشته ایم . این نویسنده ی نامحترم ، با استفاده از منابع درجه دو و مشکوک و کتابهایی ترکی که با مقاصد پانترکیستی نوشته شده ، سعی در مصادره ی تاریخ ایران کهن کرده است . در حالی که اگر قرار بر اثبات موضوعی باشد باید از منابع مخالفان این کار را به ثبوت رساند نه از طریق منابع باب دل . من باب مثال کتابی مانند «شبهای پیشاور» نوشته ی سلطان الواعظین شیرازی با بهره بردن از منابع خود اهل سنت توانسته است که باورهای تشیع را به ایشان ثابت و حقانیت آن را روشن کند . یا مثلا کتاب «فردوسی و شاهنامه» نوشته ی رکن الدین همایونفرخ که با استفاده از منابع تاریخی موثق زندگی نامه ی فردوسی را بیان کرده است . ولی این نویسنده نتوانسته از منابع درجه یک و تاریخی بهره ببرد و در جایی که کم آورده نتوانسته مطلوب مطلب را بیان کند ، با برداشتهای کاملا شخصی سعی در تلقین نادرستی به جای درستی داشته است . این کتاب سعی بر این دارد که ثابت کند که ترکان مهاجر و مهاجم نبوده و از آغاز تاریخ در ایران بومی بوده اند و در مقابل آریاییان مهاجم و مهاجر بوده اند . این نویسنده همان لاطائلات امثال ناصر پورپیرار را تکرار کرده است ، با این تفاوت که او سعی کرده عربها را خوب جلوه بدهد و این آدم ترکهای مهاجم را .
این نویسنده کوشیده تا اثبات کند که همه ی اقوام بومی و کهن این سرزمین از کهنترین سالها تا روزگار ما ترک بوده اند و به این باور رسیده است که به غیر از ترکان کسی در این سرزمین ها نبوده است . تنها برهانی همه که دارد تا این بیان را به دیگران تلقین کند ، ادعای التقاطی بودن زبان اقوام دیرین این سرزمین ها بوده است مانند سومریان ، اکدیان ، هیتی ها ، میتانی ها ، اورارتو و عیلامیان و پارتها و مادها و ماننایی ها و ... نویسنده مدعی است که چون برخی از واژگان مثلا یک شباهتهایی به واژگانی ترکی دارند ، پس ریشه ی این زبانها یکی بوده و ترکان بومی این سرزمین بوده اند و هیچگاه از جایی دیگر به آنجا مهاجرت نکرده اند. در حالی که بارها و بارها این مطلب را فراموش کرده و یادآور می شود که اقوام ترک از آسیای میانه و شمال چین و مغولستان وارد ایران شده اند . وی بیش از حد و اندازه سعی در این دارد که بباوراند که زبان سومری و اکدی و ترکی و عیلامی با هم یکی بوده و از یک ریشه اند . این حرفها چنان بی معنی و بی پایه و اساس است که تخم مرغ پخته را هم به خنده خواهد آورد.
نویسنده سعی کرده است که واژگان دیرین و کهن را در زبان ترکی ریشه یابی کرده و بباوراند که این واژگان ترکی هستند و واژگانی را نمونه آورده در هیچ منبعی به این شکل یافته نشده و ندیده ام . مثلا در تمام منابع تاریخی و ... افسانه ی «گیلگمش» به همین شکل یا به شکل گیلگامش نوشته شده و در هیچ منبعی جز این کتاب به شکل «قیل قمیش» نوشته نشده است . یا گوتی ها را به شکل «قوتی» نوشته است که در هیچ منبعی جز این کتاب من درآوردی نخوانده ام . نویسنده حتی به این باور رسیده که نام ایران ترکی است و از زبان ترکی برخاسته و آریایی نیست !!!!
وی سعی کرده با استدلالاتی خنده آور سکاها را که جز آخرین اقوام آریایی هستند که وارد سرزمین ایران شده اند از ترکان بداند و علت دشمنی ساسانیان با اشکانیان را بر این اساس دانسته است که اشکانیان ترک نژاد بوده و برای همین ساسانیان سعی در برانداختن و انقراض تمام نشانه ها و آثار اشکانیان داشته اند.
وی بدون اشاره به هیچ منبعی زبان اشکانیان را التقاطی دانسته و بر همین اساس آنها را ترک دانسته است . وی از سویی شاهنامه را به سبب افسانه بودنش قابل استناد ندانسته و آن را متقن ندانسته است ، ولی از سوی دیگر کتاب «دده قورقود» را که به قول خود نویسنده تنها از قرن 19 به این سوی شناخته شده ، از منابع استوار و دقیق ترکی دانسته و مدعی است که این کتاب از هزاران سال پیش وجود داشته و در هزاران سال به دست نویسنده ی های بسیاری نوشته شده و اثر قلم یک نویسنده نیست . وی با ادعایی خنده آور مدعی است که دده قورقود - که یک کتاب برای خواب کردن کودکان است - یک ادبیات شامخ و شفاهی بوده که از دل قرون و اعصار به دست ما رسیده و خیلی باارزش است و دارای مقام والای اجتماعی و انسانی است !!!
نویسنده خیلی خنده آور در کنار این مطلب که نخستین بار در سده ی نوزدهم میلادی دده قورقود شناخته شده و پیش از آن هیچ نشانه یی از قدمت و نام آن بیان نشده ، مدعی است که این کتاب از سده 6-7 م شکل گرفته و سپس در دوران اسلامی رنگ و بوی اسلامی یافته ، از قول برخی مال سده ی 7-8 و به قولی سده 10-11 م است . که نشان از تشتت زمانی زیادی تا حدود 500 سال دارد و نشان از سستی آن می باشد ، وی مدعی است که «سید سلامت» در پژوهشی دریافته است که وقایع داستان پیش از ورود اوغوزها به آذربایجان شکل گرفته است . وی از قول جفری لوئیس مدعی است که در دوران پیش از ورود اوغوزها به آذربایجان ساخته شده است در حالی که خود این آقا مدعی است که ترکان از آغاز تاریخ در آذربایجان به سر می برده اند و هیچگاه از جای دیگر به آنجا مهاجرت نکرده اند.
- ۹۴/۰۴/۲۴