سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

مشخصات بلاگ

از بازدید کنندگان گرامی خواهشمندم با نظرات و انتقادات خویش ، مرا در بهبودی این تارنما یاری نمایند.
با سپاس

طبقه بندی موضوعی
آقای رحمانی فر با کج فهمی و نداشتن آگاهی ادبی اشاره هایی که در سروده های نظامی به واژه ی ترکی و ترک و ترکانه و ... را درنیافته و به این باور رسیده است که نظامی گنجوی از ترکان اصیل بوده ، در حالی که حتی یک بیت ترکی هم در مثنویهای او دیده نمی شود ، استفاده از واژگان ترکی و ... در واقع آگاهی های نظامی از واژگان ترکی بوده و ربطی به این ندارد که خود نظامی هم ترک بوده باشد . وی در ادعایی کاملا خنده آور مدعی می شود که این ترکی نسرودن نظامی در مثنوی هایش به سبب فشاری بوده است که شروانشاهان به او وارد می کرده اند و او را وادار کرده اند که ترکی نسرایند و فارسی بسراید . وی در ادعایی خنده دار به این باور رسیده است که در زمان نظامی ، زبان همه ی مردم آذربایجان ترکی بوده است . وی تنها به استناد یک بیت ادبی از مولوی که تنها و تنها یک استعاره ی ادبی است ، مدعی است که شمس تبریزی از ترکان قبچاق بوده است ، در حالی که نام بردن از قبایل و طوایف ترکان در ادبیات پارسی تنها و تنها بر اساس نیازهای شعری بوده است نه صرف بر این که واقعا عین حقیقت باشد ، مانند ترکان یغما و ترکان قبچاق و ... مولوی سروده است :
زهی بزم خداوندی ، زهی می های شاهانه
زهی یغما که می آرد ، شه قبچاق شاهانه ...
من نمی دانم منظور از شه قبچاق دقیقا مراد شمس تبریزی است یا نه ؟! ولی این استدلال دلیلی بر این نیست که شمس تبریزی ترک بوده و از ترکان قبچاق بوده باشد .
نویسنده وقیحانه و با استفاده از آزادی رایج در سالهای دهه ی 1370 خ پر رویانه از اصطلاحاتی مانند آذربایجان جنوبی در برابر آذربایجان شوروی و اصطلاح «خلق آذربایجان» که واژه و اصطلاحی روسی و کمونیستی است بهره برده و سعی کرده تا ماهیتی مستقل از سایر مردم شریف ایران برای آنها بسازد . در تمام تاریخ و آثاری که پدید آمده ، هیچگاه عرصه های شمالی رود ارس نام آذربایجان نداشته و به نام آلبانی و آلان و آران داشته است و در اقدام مشکوک و استعمارگرایانه از سوی روسها و استالین در سالهای دهه ی 1920 م این بخش از شمال ارس به نام جمهوری آذربایجان تشکیل شد ، تا در زمانی دیگر و فرصتی مناسب آذربایجان در جنوب ارس را نیز به آن منضم کنند و البته این فرصت در سالهای پس از جنگ جهانی به دست روسیه افتاد تا با تصرف آذربایجان و تشکیل حکومت فرقه دموکرات پیشه وری ، این مهم را به انجام برساند و از سوی دیگر باقر اوف هم در آذربایجان شوروی با دموکراتها همکاری می کرد ولی با تلاش سربازان مام وطن و زحمات دولتهای آن روزگار ایران ، این تلاشها به جایی نرسید و با پشتیبانی آمریکا در آن روزها ، شوروی ناچار به عقب نشینی از آذربایجان ایران شده و از همین سال جنگ سرد میان روسیه شوروی و آمریکا آغاز شد .
این نویسنده با چاپلوسی در جای جای کتاب ، با بدگویی کردن و متهم کردن سلطنت پهلوی به افکار و سیاستهای شوونیستی ، کوشیده تا کارهای زشت جدایی خواهانه ی خویش را رنگ و بویی اسلامی بدهد و جمهوری اسلامی را به چاپ این مزخرفات ترغیب نماید و البته موفق هم شده است . در روزگاری که تنها دو تا بد و بیراه به نظام شاهی پیشین و انکار رفتارها و سیاستهای آن روزگار می توان کتاب به چاپ رساند و هر مزخرفی را در آن به خورد مردم داد . نویسنده با چاپلوسی مدعی است که رضاشاه و فرزندش با سیاست شوونیستی سعی در نابودی فرهنگ و زبان ترکی داشته و زبان فارسی را به اجبار در مدارس آذربایجان برپا کرده و کتابهای ترکی را سوزانده اند . گویی این سیاست در دوران جمهوری اسلامی اصلا و ابدا روی نداده و اصلا زبان پارسی را به کار نبرده اند . زبان ملی ، پارسی است و در همه ی ایران از اقصی نقاط تا آن سوی دیگر ایران مرعی و قابل اجرا است ولی کسی در پی نابودی فرهنگهای بومی نبوده و نیست و ایران در سایه این اقوام به نام ایران شناخته شده است .
نویسنده در سایه ی رأفت حکومت ایران و جمهوری اسلامی با وقاحت تمام از عملکرد دولت فرقه ی پیشه وری دفاع کرده و به حکومت مرکزی ایران تاخته است . این آدم وطن فروش سیاستهای جدایی خواهانه ی پیشه وری و خیابانی را دفاع کرده و آن را خوب و جایز دانسته است و از این سخنان او همان رنگ و بوی جدایی خواهانه ی پانترکیستهایی به مشام می رسد که در آذربایجان شوروی و دیگر جاها لانه کرده و دم از جدایی آذربایجان از مام وطن می زنند .
نویسنده ی نادرست این کتاب ، سعی کرده تا وارونه نویسی کرده و واژگان با شکلی نادرست ، از ریشه ی زبان ترکی بنمایاند . گویی که این گونه نگارش واژگان در کتابهای دیگر از تاریخ و ادبیات و ... دیده نشده است . مانند واژه ی شلمنصر پادشاه آشور که در همه ی کتب تاریخی به ریختی اینگونه یا نزدیک به آن نوشته شده و هرگز به شکل <سالمانسار> نوشته نشده است مگر این کتاب . وی چنان بی سواد است که نام <تئودور هرتسفلد> یا هرتزفلد را به شکل حرزفلد نوشته است . این نویسنده سعی در تاریخ سازی داشته است . مثلا مدعی است که نام شهر <سردرود> که شهری در نزدیک تبریز است ، در واقع از نام <ساردوری> پادشاه اورارتو گرفته شده و نام آن "سرده ری" بوده که پهلوی ها با سیاست شوونیستی و فرهنگ ستیزشان آن را به سردرود تبدیل کرده اند تا نام باستانی و ترکی سرده ری نباشد ‍‍!!!!
نویسنده در اقدامی مذبوحانه سعی کرده است که نقل قول از افرادی نامی و موثق در جهات نیات پلید خویش بیاورد ولی حتی نتوانسته از منابع اصلی و دست اول بهره ببرد و از منابع ترکی که امثال زهتابی و محمدزاده صدیق نوشته اند نقل قول کرده است . در حالی که اگر بهتر می گشت همان منابع اصیل و اصلی هم دم دست موجود بودند . مثل از گفته های ویل دورانت در تاریخ تمدن بهره برده ولی در پانویس کتاب وقتی مراجعه می کنیم می بینیم از کتاب ترکی نویس محمدزاده ی صدیق منبع آورده است .
در آخر این که نویسنده در کاری بسیار خنده آور حتی تمدن کهن آرتتا یا ارت تا را - که در منطقه ی جیرفت کشف شده و بارها و بارها درباره ی آن در روزنامه ها قلم زده شده و از دستاوردهای باستان شناسی استاد پرفسور مجیدزاده می باشد که از مشاهیر باستان شناسی دنیاست . این تمدن که در حد فاصل میان شهر سوخته تا عیلام است - ترکی دانسته و مربوط به منطقه ی شمال باختری ایران دانسته است و در ادعایی خنده آورتر کوشیده تا آرتتا را واژه یی ترکی قلمداد کند که همریشه ی واژگان ترکی آلا و آللا دانسته که به معنی کوه است و از واژگانی چون آلاداغ و آلاتاآ و ... برگرفته و مدعی است که در زبان ترکی کلمات بسیاری است که ر تبدیل به ل می شود . وی مدعی شده که چون آرت تا شبیه آلاتا می باشد پس ترکی می باشد و تمدن آرت تا هم ترکی است . وی حتی واژکان آرارات و اورارتو را هم با آرت تا همریشه دانسته است .
در آخر کتاب هم سعی کرده که به نحو احسن مصادره به مطلوب کند و مشاهیر ایرانی را به نام های ترکی مصادره کرده و مدعی است که اینها ترک بوده اند و ادبیات ترکی را ساخته اند . از مشاهیر ایرانی که ایشان به نام ترک نژاد یاد کرده و مدعی است که از بزرگان ترک بوده اند می توان به نسیمی شیرازی و فضولی بغدادی و شاه اسماعیل صفوی و نظامی گنجوی و پورحسن اسفراینی اشاره کرد که چون به ترکی سروده هایی دارند پس ترک نژادند. در حالی که اصلا اینگونه نبوده و باید یادآوری کرد که نسیمی به واقع شیرازی بوده و به سبب ارادتی که به پیر خویش داشته در آذربایجان مانده گار شده ، فضولی بغدادی هم شاید ترک بوده باشد ، ولی مسلما بغدادی است و اصلا در آذربایجان به آن شکلی که او را آذربایجانی دانست ، نبوده است . شاه اسماعیل هم بی گمان از تبار شیخ صفی اردبیلی است که نیاکانش از اکراد موصل بوده اند و به سبب ارادتی که در میان ترکان به ایشان پدید آمده بوده است ، با ایشان همراهی کرده و در طی چند نسل زبان ترکی را به عنوان زبان مادری پذیرفته اند ، در حالی اصل و تبار ایشان از کردهای موصل است . نظامی گنجوی هم بی گمان ایرانی است و از مادری ارمنی زاده شده است . اگر تنها به صرف این که کسی در آذربایجان بوده ، ترک می باشد ، پس تمام سرایندگانی که در مقبرة‌الشعرای تبریز گردآمده و در آنجا به خاک سپرده شده اند هم ترک بوده اند مانند سیف فرغانی و کمال خجندی و ... که به هیچ عنوان ترک هم نبوده اند . چه بسیار بوده اند سرایندگانی که سروده هایشان به دست مترجمان ترک به ترکی بازگردانده شده و این توهم به ذهن آقای رحمانی فر رسیده که این عزیزان ترک بوده اند و ترک نژاد .
در پایان از همه کسانی که این نقد کتاب را می خوانند تشکر می کنم و بیان می کنم که اصلا قصد برتری دادن و دون خواندن پارسی نژاد و ترکی نژاد را نداشته و ندارم و بر این باورم که ایران بزرگ در قالب این سرزمینی که امروز شکل گرفته ماهیت ایرانی دارد و اگرچه در دویست سال گذشته ، پاره های تن ایران از هم پاره شده و جدا افتاده اند ، ولی امروز آنچه که از این ایران بزرگ به جا مانده ، از هم جدا نیستند و در این جنگ تحمیلی دیدیم که دلاورمردان ترک و پارس و تاجیک و افغان و بلوچ و سیستانی و مشهدی و تهرانی و ... برای حفظ کیان این مملکت به نبرد رفتند و خون خویش را در پای درخت ایران ریختند تا درخت ایران تناور و شاداب بماند و جان بر سر این باور نهادند که ایران سرای من است . این مردان دلیر برای حفظ مرزهای موجود ایران عزیز به جنگ رفتند و جان باختند تا به جدایی خواهان بگویند که ما با جان و مال و خون مان نخواهیم گذاشت تا موجوداتی حقیر از این دست پاره یی دگر از ایران را جدا کنند .
زنده باد ایران ، زنده باد آذربایجان و تمام مرزهای ایران از بازرگان تا چابهار از سرخس مشهد تا مرز اروند رود .
24 تیرماه 1394 خورشیدی . تهران
  • ۹۴/۰۴/۲۴
  • بهرام محتشم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی