سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

مشخصات بلاگ

از بازدید کنندگان گرامی خواهشمندم با نظرات و انتقادات خویش ، مرا در بهبودی این تارنما یاری نمایند.
با سپاس

طبقه بندی موضوعی

پوشنگ زادگاه طاهریان

شهر پوشنگ در فاصله یک روز راه پیمایی در باختر هرات بوده است . که در آن روزگار 7 یا 10 فرسنگ می شد. شهری کوچک بود. این شهر در آن روزگار به اندازه ی نیمی از هرات بوده و رود هری از آن می گذشته است . این شهر در جنوب خاوری نیشابور بود. این نوشته های با نوشته های ابن خلکان در وفیات (2/203) و یاقوت در المعجم (ذیل پوشنج) و صوره الارض ابن حوقل(2/44) روشن گشته است . این شهر به برکت هریرود شهری سرسبز و آباد و پر از کشتزارهای گندم و جو و باغ های میوه و بیش از 100 گونه انگور بوده است .(تاریخ گزیده ی مستوفی) . باری این شهر به سبب داشتن درختان بلند از مراکز سوداگری چوب هم بوده است . این شهر از پیش از اسلام پوشنگ خوانده می شده و البته پس از اسلام در نوشته های اسلامی به پوشنج و فوشنج نامیده شده است . ابن حوقل در سده ی 4 هق و یاقوت در سده ی 6 هق و مستوفی در سده ی 7-8 این شهررا ستوده اند. [1]

چوب پوشنگ در خراسان کم مانند بوده و برای آسیابهای بادی به کار می رفته است . شهر سه دروازه داشته و یکی به نام باب علی به نیشابور می رفت و دیگی در شمال باختری و دیگری در خاور به سوی هرات بوده است . این شهر با دیهات پیرامونش مانند فصل و خرگرد و ... تاسده ی 7 هق برپا بوده و در روزگار مغولان نیز دوام آورده و تا روزگار تیمور در سده ی 8 هق نیز سرپا بود تا این که تیمور لنگ در سال 783 هق از تجاوزات این سردار خونخوار در امان نمانده و نابود گردید. این شهر روبه زوال نهاده و دچار سرنوشت شهرهای بزرگی مانند نیشابور و سبزوار گردید. ولی این بار دیگر به دست فراموشی سپرده شده و آخرین افراد نامی از این شهر ربیعی پوشنگی است که در سده ی 8 هق کرت نامه را برای آل کرت سروده است . از این شهر تنها دو دیه مانده به نام زندجان و مامیزک که بر سر راه هرات به مشهد قرار دارد.[2]

باری شهر پوشنگ با همه ی خردی و کوچکی اش زادگاه بزرگمردی ایرانی بود که به دو دست تیغ می زد و در دلاوری آوازه داشت و به سرداری سپاه خلافت رسید و سرانجام فرمان امارت گرفته و خراسان را از تنه ی خلافت جدا گرداند. شهری که بزرگانی از خاندان طاهری در این شهر برخاستند . از جمله طلحه بن رزیق بن ماهان برادر نیای طاهر بوده است . دیگر بستگان ایشان یعنی مصعب بن رزق و حسین بن مصعب و طلحه بن طاهر و عبدالله و ... در این شهر زاده شدند . نیای طاهر و خود وی هر چند گاه به فرمانروایی این شهر رسیده بودند. حسین بن مصعب در سال 191 هق / 8006 م از سوی هارون الرشید فرماندار پوشنگ بود. پدر حسین یعنی مصعب نیز از سال 160 فرماندار پوشنگ بود . طاهر خود نیز چندی فرماندار پوشنگ بود نخست در سال 181 هق که از سوی علی بن عیسی بن ماهان فرماندار پوشنگ شد و در همین سال پسر دوم خود عبدالله را در پوشنگ به دنیا آورد. طاهر به زادگاه نیاکانش بسیار علاقه داشت تا حدی که زمانی که فضل وی را سردار سپاه نبرد با علی بن عیسی کرد از وی بزرگترین آرزویش را پرسید گفت ؛ که  فرمانروایی بر پوشنگ و خزانه یی 100 هزار دیناری است . این آرزو برای این بود که به همشهریان بگوید که در سایه ی کاردانی خویش و مردی به این مقام رسیده است . و زمانی هم که بغداد را گرفت آن را به برادرش عبدالله سپرد .زمانی که وی را تهنیت گفتند . گفت : برای من دلنشین نیست چرا که زمانی که در شهر قدم می زنم پیرزنان پوشنگی را بر بام در حال نظاره و تحسین خویش نمی بینم. از نوشته های تاریخی بر می آید که طاهر به صله ی ارحام بسیار دلبسته بوده است . وی بسیار مایل بود که پوشنگ را مرکز و پایتخت خراسان نماید ولی این شهر کوچک گنجایش سپاه بزرگ خراسان را نداشته و نیز از مراکز شورش و خوارج دور بود .. وانگهی مرو بود و نمی توانست این کار را بنماید. از سویی مرو به فرارود نزدیک بوده و موقعیت ویژه یی داشت . چه بسا اگر طاهر ذوالیمینین نمی مرد و به زودی در نمی گذشت پوشنگ را به این موقعیت می رساند . چرا که این سردار پوشنگ را بر شهری مانند بغداد و مصر فسطاط ترجیح می داد. وی حتی به پسرش عبدالله نیز سفارش کرده بود که اگر برایش مقدور شد در اجرای این طرح بکوشد و دستکم اگر نتوانست نیشابور نزدیکترین شهر به پوشنگ را برای این کار در نظر بگیرد. [3]

 

 

منطقه نفوذ طاهریان در خراسان

حمزه اصفهانی در کتابش نوشته است که مأمون در رجب 196 هق فرمانروایی تمام سرزمینهای خاوری خلافت عباسی را از همدان تا مرزهای تبت در پامیر و از دریای مازندران در شمال تا اقیانوس هند را به فضل واگذار کرد و او هم فرارود را به یحیی بن معاذ سپرده و در سال 203 هق که مأمون از خراسان به بغداد بازمی گشت در گرگان بخشی از فرمانروایی خراسان و سیستان و کرمان و گرگان و تبرستان و دامغان و ... را به غسان بن عباد سپرد. در سال 205 هق هم این سرزمینها را در میان بغداد تا دورترین نقطه ی خلافت را به طاهر بن حسین ذوالیمینین سپرد. این منطقه شامل خراسان و سیستان و کرمان و سند و غور و غرجستان و بامیان و قومس و ری و ... بود. افزون بر این ها طاهر بن حسین را شهربان بغداد هم نمود که وظیفه اش تأمین امنیت بغداد بود. . یعقوبی از تبت تا آذربایجان و نهاوند و بغداد را شرق خلافت دانسته است. باری با مرگ طاهر ، مأمون پسرش عبدالله را با حفظ سمت در ولایت و امارت عراق و شام و مصر و آفریقا به جانشینی پدر برداشت . عبدالله هم برادرش طلحه را به مشرق سرزمین خلافت فرستاد و خود در بغداد ماند. تا بخش باختری خلافت را اداره نماید. در این روزگار طاهریان خراسان را امیران شرق و غرب دستگاه خلافت می بینیم. شکی نیست که در این روزگار عبدالله بن طاهر شورش نصر بن شبث را در شام سرکوب کرده است و نیز مصر ناآرام را به آرامش رساند . ولی مدت این امارت سراسری طاهریان زمانی کوتاه بوده و از سال 213 هق عبدالله تنها بر بخش خاوری سرزمین های خلافت فرمانروایی داشته است . ولی در نقشه های ترسیم شده از این دوران در کتابها قلمرو ایشان را کوچکتر کشیده اند که نادرست است . این قلمرو چنان که بیان شد شامل تمام بخشهای ایران امروز و تمام افغانستان و ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان و بخشی از قزاقستان و قرقیزستان و ترکستان چین و پاکستان امروزی بوده است . [4]

با برآمدن صفاریان در سیستان نخست این کوره و سپس بخشی از خراسان و کرمان و فارس از دست طاهریان در آمد و سامانیان هم در خراسان پدید آمده و تمام شمال خراسان و مازندران و سرزمنیهای آنسوی اترک را تا مرزهای ترکستان به دست آوردند و قدرت طاهریان بسیار کوچک شد. با اسارت عمرو بن لیث در بلخ خراسان به سال 287/900م به دست امیراسماعیل سامانی تمام خراسان هم به دست سامانیان افتاد. [5]

ابن خردادبه در یادکرد واردات خراج و درآمد خراسان درسال 211-212 هق از این شهرها در خراسان یاد می نماید. ری ، قومس ، گرگان ؛ کرمان و سجستان ، تخارستان ، زمین داور ، زابلستان ، طبسین ، قهستان ، نیشابور ، توس ، نسا و ابیورد ، سرخس و مرو شاهجان ، مرورود ، بادغیس و هرات ؛ اسفزار و ابندج ، تالقان و غرجستان (گرجستان) زم و فارساب ، جوزجان بلخ و سعدخره ، خلم و قبر و غش ، ترمذ و روب ؛ سمنگان ؛ ریوشاران ؛ بامیان ، برمخان و جومرین ، بنجاره ، بینگان ، کران ، شغنان ، وخان و مندجان ، احزون ، کست و نهام ، چغانیان ، باسارا ، واشگرد ، اندهین ، زمثان ، روبان ، کابل ؛ نسف و کش ، بتم ، باکیکن ، جاودان ، افته ، خوارزم ، کودر ، آمل ، بخارا و سغد ، فرغانه و چاچ و ... [6]

قدامه بن جعفر در سال 221هق / 836م نزدیک به 10 سال پس از سالی که ابن خردادبه آورده است در سخن از خراج خراسان ، خراج سند را هم گوید که مقطوع بوده و از شهرهای تابرقان و اسپیجاب بوده است . به هرحال در آن روزگار 50 کوره مستقلا در دست طاهریان اداره می شده است . برخی این گمان را دارند که طاهریان تنها بر خراسان فرمانروایی داشتند . ولی تبری گوید عبدالله بن طاهر افزون بر شرطه ی بغداد فرمانروای خراسان و تبرستان و کرمان و گرگان و ری هم بود. الواثق بالله هم بعد از جانشینی پدرش عبدالله بن طاهر را بر مقامش ابقا کرد. در این روزگار کش و اسروشنه زادگاه تیمور و افشین هم در دوردست ترین نقاط سرزمین خلافت نیز در دست طاهریان اداره می شد. از این سوی فارس و آذربایجان و خوزستان هم در دست طاهریان بود . با خروج حسن بن زید در تبرستان ؛ سلیمان بن عبدالله طاهری از این کوره رانده شده و با شورش محمد بن جعفر حسینی زیدی در شهر ری هم محمد بن علی بن طاهر از این شهر بیرون رانده شد. در شورش کوکبی حسینی در قزوین عبیدالله بن عبدالله الوهاب طاهری از این شهر گریخت . شهرهای ختل و بلخ و جوزجان و ترمذ هم در دست گماشته ی طاهریان ابوداوود محمد بن احمد بن ناهجور بود . با این برآورد می توان دریافت که سرزمین طاهریان چیزی کمتر از بخش خاوری پادشاهی هخامنشیان نبوده است . این سرزمینها برای اولین بار پس از اسلام کاملا به دست امیران ایرانی نژاد اداره می شد.[7]

سرزمینهای زیر فرمان طاهریان به مساحی امروز این گونه است :

ایران 628 هزار میل مربع

افغانستان 215 هزار میل مربع

بلوچستان 130 هزار میل مربع

سند 48 هزارمیل مربع

ترکستان 257 هزار میل مربع

گرجستان 15 هزار میل مربع

ارمنستان و ترکیه 27500 میل مربع که سر جمع 1320500 میل مربع می باشد. در این دوران گستره ی سامرا در عراق پس از 27 سال مرکزیت هفت در هفت فرسنگ شد. با انگارش هر فرسنگ در 6 کیومتر می شود 42 در 42 کیلومتر که درجمع می شود 1764 کیلومتر مربع . ابن جوزی هم گستره ی بغداد را برآوردی 53750 جریب نوشته که هر جریب 1384 متر مربع است که می شود 74390000 متر مربع به عبارتی 74390 کیلومتر مربع می شده است . [8]

در این دوران نیشابور گستره ی بزرگی داشته و 47 برزن داشته است . طول بازار حیره ی نیشابور یک فرسنگ بوده است . کوی جولاهگان نزدیک به 300 کوچه داشته است . گستره ی شهر تا پای کوه بینالود می رسیده است . دیه های داخل محدوده 60 دیه بوده است . [9]

 

 

 

 

 



[1] نیشابور طاهری ص 90

[2] نیشابور طاهری ص 91

[3] نیشابور طاهری ص 91-95

[4] نیشابور طاهری ص 95-99

[5] نیشابور طاهری ص 99-100

[6] نیشابور طاهری ص 99

[7] نیشابور طاهری ص 100-101 به حمزه اصفهانی

[8] نیشابور طاهری ص 102-103

[9] نیشابور طاهری ص 103

  • ۹۴/۰۶/۱۱
  • بهرام محتشم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی