نگاهی به کارنامه ی زشت و پلید پورپیرار
ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا ناشر، نویسنده و ویراستار ایرانی بود. او از شرکای محمد زهرایی و احمد عظیمی در نشر نیل[۱] و مؤسس نشر کارنگ بود که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر منتشر کرد. نظریات او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف پژوهشهای دانشورانه و علمی تاریخی است.
ناصر پورپیرار تاریخ ایران را «ساخته دست یهودیان» معرفی میکند. او باور دارد که هخامنشیان قومی خونریز و وحشی بودند که «به دستور و مزدوری یهودیان» بر ایران چیره شده و آنچنان نسلکشی کردهاند که تا ۱۲ سده پیش از ظهور اسلام، جنبندهای در جغرافیای فرضی ایران نمیزیستهاست. او بخش اعظم امپراتوری هخامنشی و تمام امپراتوری اشکانی و ساسانی را انکار نموده و مدعی است که آئین زرتشتی وجود نداشته، ایرانیان تا پیش از اسلام به هیچ دینی معتقد نبوده و کتاب اوستا در همین اواخر در هند نوشته شدهاست. او حمله اعراب به ایران را سرآغاز تاریخ ایران دانسته و میراث فرهنگ ایران را مرهون اعراب جاهلی میداند؛ ولی در عین حال، همه منابع مکتوب سه قرن ابتدایی ظهور اسلام را جعلی دانستهاست. متخصصان زیادی ردیههایی بر نظریات یگانه پورپیرار نوشتهاند و بسیاری نیز نظرات او را بیارزشتر از آن دانستهاند که نقد شود.
پورپیرار زبان فارسی را بیمایه توصیف میکند، فردوسی را مزدور میخواند، سلمان فارسی را زائیده توطئه یهودیان دانسته و گلستان سعدی را معیوب و ناقص میشمارد. به ادعای او سعدی هیچگاه از شیراز خارج نشده و همه سفرهای سعدی جعلی است. جلال متینی میگوید پورپیرار از چپیهایی است که مدتی پس از انقلاب ایران در زندان بوده و تواب شدهاست. مؤسسه انتشاراتی او مورد عنایات مخصوص وزارت ارشاد بوده و با مؤسسه بنیاد نور (زیر نظر محسن رفیقدوست) ارتباط مالی و کاری دارد. البته وبگاه رسمی او را جمهوری اسلامی ایران پالایش (فیلتر) کردهاست.
محتویات
۱ زندگی
۲ نظریات پورپیرار و نقد آن
۲.۱ تاریخ پیش از اسلام
۲.۲ حمله اعراب و ایران پس از اسلام
۲.۳ شعر و شعرا
۲.۴ سایر زمینهها
۳ نوشتهها
۴ مرگ
۵ پانویس
۶ منابع
۷ پیوند به بیرون
۸ جستارهای وابسته
زندگی
پرویز رجبی در جواب پورپیرار که گفته بود «مورخان مدرکی ندارند تا جواب گفتههای مرابدهند»، تصریح کرد: «او راست میگوید، دادن جواب آدم بیسواد مشکل است.»[۲]پورپیرار تحصیلات دانشورانه ندارد. او در حالی همه مورخان رسمی را بیسواد میداند که در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا که پرسیده: «لطف میکنید مدارک تحصیلی و سوابق علمی خود را برای ما بیان کنید؟» پاسخ میدهد: «من هم جدی گفتم سوادی ندارم و اتفاقاً هر چه بیسوادتر باشم، بیشتر اسباب سرشکستگی مورخانی که قادر به پاسخ دادن به گفتههای من نیستند، خواهم بود.»[۳]
بر اساس خاطرات نورالدین کیانوری، پورپیرار کار خود را به عنوان حروفچین در یک چاپخانه آغاز کرده و بعدها با شراکت با دونفر دیگر، بنگاه انتشاراتیای را تأسیس نمود. کیانوری در ادامه خاطراتش آورده است که پورپیرار با کلاهبرداری ثروت قابل ملاحظهای اندوخت.
پورپیرار یک سال پیش از انقلاب با کیانوری در برلین ملاقات نموده و طرح ترور محمدرضا پهلوی را ارائه دادهاست. طرح پورپیرار از دید کیانوری دیوانهوار به نظر میرسیدهاست. به گفته کیانوری پورپیرار در سال ۱۳۵۸ از حزب توده اخراج شد. دلیل این امر «خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حقالتالیف آقای محمود اعتمادزاده (م بهآذین)» بودهاست. به گفته کیانوری، پورپیرار پس از آن مدتی با نام مستعار «ناریا» به انتشار جزواتی علیه حزب و بدگویی به شخص کیانوری —که دستور اخراجش در سال ۱۳۵۸ را داده بود— پرداخت. کیانوری در نخستین دیدارش با ناصر بناکننده و پس از شنیدن طرح و نقشهٔ وی برای ترور شاه از طریق حفر نقب و منفجر کردن خودروی شاه در هنگام عبور، به دلیل غیرعملی نماییدن نقشه، وی را دیوانه و یا پرووکاتور توصیف کردهاست. پس از انقلاب ایران، پورپیرار مدتی به کار نشر جزوات حزب توده پرداخت ولی از آنجا اخراج شد؛ کیانوری در این باره نقل میکند محمد پورهرمزان مسئول شعبهٔ انتشارات حزب، به کیانوری گزارش داده که با تحقیق روشن شده که صورتهزینهای که ناصر پورپیرار برای انتشار چاپ و کتابها ارائه میدهد بسیار بیشتر از نرخ عادیست. پس از این ماجرا کیانوری امتیاز انتشارات حزب توده را از وی پس گرفت؛ به گفتهٔ کیانوری پورپیرار پس از شنیدن لغو امتیاز نشر کتب و جزوات حزب، به دفتر محمد پورهرمزان رفته و با وی به شکل توهینآمیز سخن گفتهاست؛ کیانوری میآورد که پس از دیدن این صحنه، مأموران انتظامات حزب را فراخوانده تا پورپیرار را بیرون کنند و دیگر راه ندهند. پورپیرار بعدها به دلیل ارتباط با مأموران سیاسی بلغارستان دستگیر و به زندان اوین فرستاده شد. او در دادگاه انقلاب مدعی شد که همواره مخالف حزب توده بودهاست.[۴]
جلال متینی محقق تاریخدان، پورپیرار را فرستاده حکومت جمهوری اسلامی میداند. به گفته او، از سابقه و نام و نشان حقیقی پورپیرار خبری در دست نیست.[۵]
نظریات پورپیرار و نقد آناز سالهای دهه هفتاد به بعد، ناصر پورپیرار، در چارچوب گفتمان و تبلیغات ایدئولوژیهای قومگرا، به سخنپراکنی و نظریهپردازی روی آورد. وی با رد و انکار استواری و پرباری فرهنگ و تمدن ایران پیش و پس از اسلام، با وحشی و خونریز و بیگانه قلمداد کردن امپراتوریهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی، جعلی انگاشتن دینها و مذاهب زرتشت و مانی و مزدک، مزدور خواندن فردوسی بیمایه توصیف کردن زبان فارسی و پارهای ادعاهای دیگر کوشید که ایرانیان را فاقد هر نوع فرهنگ و تمدن جلوه داده و همه دستاوردها و میراث فرهنگ ایران، به ویژه ایران پس از اسلام را مدیون و مرهون اعراب عصر جاهلی قلمداد کند.[۶][۷]
باستانشناسان معتقدند نظریات او آن چنان سست و بیپایهاست که نیازی به نقد و بررسی آن نیست و خواننده غیر متخصص هم با مطالعه آن پی به بطلان این نظریات میبرد.[۸]
پورپیرار ابایی ندارد که اعتراف کند نظریاتش هیچ سابقهای نداشته و همگی نظریاتی جدید و نو است که افتخار ابدی چنین نظریاتی از بابت او به ایران میرسد و نه به فرانسویان و روسها و آلمانیها.[۹] پورپیرار منتقدانش را متهم میکند که اگر «گوشهای از این همه اشاره نو به ذهن ملوکانه و متخصص خودشان رسیده بود» کارناوالها و جشنوارهها برپا میکردند و پرده گوش فلک را میدریدند.[۱۰]
تاریخ پیش از اسلامپورپیرار دربارهٔ تاریخ کهن ایران نظریاتی دارد. بنا بر ادعای پورپیرار، با ظهور سلسله غیر ایرانی هخامنشیان، دهها تمدن کهن ایرانی و شرق میانه نسلکشی کامل شدهاند و رشد ملی در این سرزمین و منطقه متوقف شدهاست.[۱۱] به گفته او یهودیان که در تدارک حمله نظامی و تخریب تمدن بابل در بینالنهرین بودهاند، قوم نیرومند شمالی سنگدل خونریزی (آریاییان) را به سرکردگی کورش از استپهای روسیه اجیر کردهاند تا ایران و بینالنهرین را ویران کرده و اسیران و ثروت آنان را آزاد کنند.[۱۲] به گفته پورپیرار، کمبوجیه و بردیا دو فرزند ضد یهود کورش بودهاند که داریوش بر علیه آنان کودتا کردهاست.[۱۳] به گفته او آریاییان وجود خارجی نداشته و هرگز هیچ آریاییای وجود نداشتهاست.[۱۴]
عبدالله شهبازی معتقد است پورپیرار جنجال عجیبی ایجاد کرد و فضایی پدید آورد که راه بر هر گونه نقادی جدّی و علمی تاریخنگاری ایران باستان بست.[۱۵]
پورپیرار مدعی است که «سراپای امپراتوری ساسانیان، اشکانیان و بخش عمدهای از افسانه هخامنشیان، به انضمام مزدک و مانی و زردشت و اوستا و خط و زبان و کتیبه و کتاب و آتشکده و دانشگاه و غیره، یکسره مترسکانی سرهم بندی شده از دروغاند و مزرعه یهودیان را میپایند» او در حالی مدعی میشود که پیش از ظهور اسلام، دستکم به مدت دوازده قرن در سرتاسر جغرافیای فرضی ایران، «جنبندهای زندگی نمیکردهاست» که در جای دیگر از روستانشینان و ایلات و عشایر سخن گفته که در همان زمان در همین جغرافیای فرضی زندگی میکردهاند.[۱۶]
هوشنگ صادقی، پورپیرار را به «کاربرد نابجا و ناسنجیده و اختیاری از اسناد تاریخی «» متهم میکند. آن هم «توسط مورخی» که حکم بر ابطال تمامی اسناد میدهد». قرائتهای دلبخواه، ترجمهٔ خودساخته از نبشتههای کهن، متهم کردن دانشوران و ایجاد فضایی برای ابداع اشباحی که جز در میدان دید پورپیرار در جای دگر یافت نمیشود، از دیگر نکات نقد صادقی است.[۱۷]
پورپیرار مدعی است که اهورامزدا در کتیبه بیستون وجود ندارد و اینها همه حقه بازی است.[۱۸]پورپیرار دربارهٔ دین ایرانیان پیش از اسلام گفتهاست: «پیش از اسلام، ایرانیان به هیچ دین رسمی، ملی و سراسری پایبند نبودهاند و اسلام نخستین دین، باور و ایمان ملی و سراسری ایرانیان ساکن این نجد است»[۱۹] وی دربارهٔ کتاب اوستای زرتشت میگوید: «تدوین متن اوستا به همین اواخر در هند و با واژگان زبان گجراتی بازمیگردد»[۲۰] اوستا مجموعهای از کتابها و متنهای مقدس زرتشی است که به «زبان اوستایی» نوشته شدهاست. پورپیرار معتقد است که اهورامزدا از جعلیات پارسیان هند است.[۲۱] به گفته پورپیرار، هخامنشیان «دینی ندارند، خانه و معبدی نساختهاند و هیچ دست ساخته هنری حتی در حد تولید یک سفال ساده از آنان» یافته نشدهاست.[۲۲] او مدعی است که اهورامزدا در کتیبه بیستون وجود ندارد و اینها همه حقه بازی است.[۲۳]
به گفته پورپیرار خاورشناسان و باستانشناسانی مانند گیرشمن، گلدزیهر، واندنبرگ، هرتسفلد. اشمیت، آستروناخ … و نسخه بدلهای ایرانی آنها همگی یهودی تبار بوده و تلاش دارند با ایجاد جعل تاریخ پرشکوه هخامنشی، اشکانی و ساسانی، قوم یهود را در پس پردهای از دود پنهان کنند.[۲۴] او مورخان دانشور را بیسواد میداند.[۲۵]
به گفته جلال متینی برای تحریف تاریخ چهار هزار و پانصد ساله ایران، کسی در دوران جمهوری اسلامی ایران قدم به میدان نهادهاست که به گفته خودش در ایران و دیگر کشورها، نه در گذشته و نه در حال حاضر، نظیری برایش نمیتوان یافت. جلال متینی در عین حال گفته که مقصود او نقد نظریات پورپیرار نیست. چرا که نقد و رد نظریات کسی که یک تنه بر تمام آراء و تحقیقات خاورشناسان جهان دربارهٔ زردشت و اوستا و اهورا مزدا و دوازده قرن فرمانروایی هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان خط بطلان کشیدهاست، فقط از عهده دانشمندی چون خود پورپیرار برمیآید.[۲۶] کسی که سخنانش در باب تاریخ پیش از اسلام ایران هم مورد پسند مارکسیستهاست و هم باب طبع ملایان. درست مانند مارکسیست تمام عیاری که از زندانهای جمهوری اسلامی مانند یک «تواب» بیرون آمده باشد.[۲۷]
مهرداد ملکزاده پورپیرار را در ادامه موجی میانگارد که توسط ذبیحالله منصوری به راه افتاد. اگرچه پورپیرار را مخربتر معرفی میکند، ولی این موج را غیراصیل دانسته و آن را به کف روی موج تشبیه میکند که به سرعت از بین میرود.[۲۸]
حمله اعراب و ایران پس از اسلام
بروجردی معتقد است که تحریف تاریخ توسط ناصر پورپیرار به مذاق پان عربها بسیار خوش آمدهاست[۲۹]پورپیرار به کسانی که میگویند اعراب تمدن و شاهنشاهی ایران را نابود کردهاند حمله کرده و معتقد است که مردم «اسلام را اسباب تجدید حیات ملی خود میدانند»[۳۰] او روشنفکران را اسلام ستیز و عرب ستیز دانسته و دربارهٔ خاورشناسان نظری کاملاً منفی دارد. غالب آنان را «عامی و دغل و جاعل و به ندرت خردمند و فاضل» میداند و از کسانی که دستاندرکار نگارش تاریخ ایران هستند با عبارت «مافیای تاریخ ایران» یاد میکند که «تقریباً برای هیچکس زهره ورود جدی و نهایی به بنیان تاریخ ایران باقی نگذارده» اند.[۳۱]
پورپیرار که در جایی سلمان فارسی را مورد اشاره آیه ۱۰۳ سوره نحل معرفی کرده و نتیجه میگیرد «قرآن، به کنایه، حتی سلمان را نسبت به آن زبان (عربی) ناآشنا و ناتوان معرفی میکند» اندکی بعد این ادعاها را فراموش کرده و سلمان را موجودی موهوم و غیر واقعی و[۳۲] «بخشی از محتویات بستهبندی دروغ ساخته و پرداخته یهودیان میداند».[۳۳] محمد رضا ترکی (محقق دانشور) به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداختهاست. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهرهگیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداخته و پس از تشریح تناقضات پورپیرار نتیجه گرفته که سخنان پورپیرار «اگر یکسره برخاسته از بیخبری پورپیرار از مبانی ابتدایی تفکر شیعه نباشد، مصداق جهانیدن اسب وقاحت از چنبر جهالت است و لا غیر!»[۳۴]
به نظر پورپیرار تاریخ ایران با اسلام شروع میشود. اگرچه او کتابهای تاریخ را که در قرون اولیه اسلامی به دست مسلمانان نوشته شدهاست را نیز قبول ندارد و میگوید آنها همه به سفارش «محفل شعوبیه» نوشته شدهاست. او میگوید تاریخ ایران با ظهور صفویه رونق میگیرد ولی نه چندان زیاد تا اینکه «امام خمینی» از راه رسید که ایران هرچه دارد از آن سید بزرگوار است.[۳۵]
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی (باستانشناسان دانشور) کتابی با عنوان «اعتبار باستانشناختی آریا و پارس» در رد ادعاهای تاریخی پورپیرار منتشر کردهاند. آنان معتقدند ادعاهای پورپیرار چیزی جز تحریف تاریخ نیست و بیشتر به مذاق هواداران پان عربی خوش میآید.[۳۶]
امیر نعمتی لیمایی نیز از کسانی است که مجموعه کتابهایی را به عنوان پاسخی بر ادعاهای پورپیرار منتشر کردهاست.[۳۷] همچنین فریدون فاطمی کتابی با عنوان «دو سال سکوت» در نقد «دوازده قرن سکوت» پورپیرار نوشته که توسط جهان کتاب منتشر شدهاست.[۳۸]
شعر و شعراناصر پورپیرار دربارهٔ شعر و شاعری نیز نظراتی دارد. به گفته او تاریخ زبان فارسی در هزار سال گذشته تا کنون دهها میلیون نفر شاعر به خود دیدهاست. پورپیرار میگوید هماکنون بیش از ۵۰ هزار نفر شاعر زنده فارسیگوی وجود دارند. در حالی که مجموع نویسندگان نثر فارسی از آغاز تا کنون به ۱۰۰ نفر (شامل سعدی و مولانا و خیام و ناصرخسرو و ناصرالدینشاه) هم نمیرسد.[۳۹]
پورپیرار اشعار سعدی را سست و اسلوب بیان او را ناقص میداندناصر پورپیرار دربارهٔ فردوسی هم اظهارنظر کردهاست که او گول شعوبیه را خورده که سپس در منظومه یوسف و زلیخا (که البته از فردوسی نیست) از کار خود اظهار ندامت کردهاست.[۴۰] سجاد آیدنلو (شاهنامهپژوه دانشور) به نقد و بررسی برخی از دیدگاههای پورپیرار دربارهٔ شاهنامه و فردوسی پرداخت. آیدنلو با اتکاء به ابیات خود شاهنامه و نظرات و دیدگاههای محققان شاهنامهپژوه به رد بسیاری از نظرات پورپیرار در ارتباط با شاهنامه فردوسی پرداخته و در پایان به اظهارنظر مغرضانه پورپیرار نسبت به برخی از محققان شاهنامهپژوه معاصر اعتراض کردهاست.[۴۱]
به گفته عبدالعلی دستغیب (منتقد ادبی)، پورپیرار بجای پژوهش ادبی دربارهٔ سعدی، به قضاوت ارزشی دربارهٔ او پرداخته و از «فضاحت» ایام جوانی او دم میزند.[۴۲] جلیل نظری نظریات پورپیرار در خصوص سعدی را «رؤیایی شهرآشوب گونه» و مانند سخن کسی که «از اعتدال خارج شده» دانستهاست.[۴۳] وی با ذکر نظر ادیبان ایرانی و عرب در باب اشعار عربی سعدی، نظر پورپیرار دربارهٔ سستی اشعار سعدی را «بی وزن» دانستهاست.[۴۴] به گفته نظری، پورپیرار «برای آنکه دیگران بگویند فلانی حرفهای تازهای دربارهٔ سعدی مطرح کردهاست» به خود اجازه چنین قضاوتی داده که بگوید «گلستان از نظر سیستم فکری معیوب و از جهت اسلوب بیان ناقص است»[۴۵]
پورپیرار خود نیز شعر میسراید[۴۶] و داستان مینویسد.[۴۷] نمونهای از اشعار او چنین است:[۴۸]
هر روز یک ریگ
در کوزه آرزوی تو انداختم
گفتی نه
و کوزه خیال شکست
او در قطعهای دیگر گفتهاست:[۴۹]
نزدیک بود
باورکنم
باران را
آه، اگر
این همه
کوتاه نبود
سایر زمینههاپورپیرار منشور حقوق بشر را «حربهای خوشدست» میداند که «بهانهای برای حمله به فرهنگ ممتاز اسلام» شدهاست.[۵۰] او تفسیر سورآبادی یا تفسیر عتیق نیشابوری و تاریخ طبری یا تاریخ بلعمی را «ام الاباطیل» و «اب الخرافات» مکتوبات اسلامی میداند.[۵۱]
پورپیرار خود را در رسمالخط فارسی نیز صاحب نطر میداند. برای نمونه او کلمات بهتر و چگونه و چگونگی و بیهوده و آنچه را به صورت «بهتر»، «چهگونه»، «چهگونگی»، «بیهوده» و «آنچه» مینویسد و بعضی از کلمات را به صورت متصل مانند «عملکرد» و «خاستگاه».[۵۲] او تعیین تکلیف حرف اضافه «به» را از مشکلات خط فارسی میداند.[۵۳] او که خود را در زمینه نظریهپردازی ادبی آماتور میداند، او فارسی را در نگارش به نظم بسیار قدرتمتد و در نگارش به نثر بسی ناتوان و سترون و بی بار میداند. دلیل این مسئله را او در تمایل به ایجاد ریتم در سخن و این که شعر با موسیفی همساز تر است میداند.[۵۴]
کتابی با عنوان «همنشینی رنگها» به نام او وجود دارد که در آن برای هنرمندان و صنعتگران نظریهپردازی شدهاست. در این کتاب به کاشیکاران نیز توصیههایی شده هاست.[۵۵]
نوشتههاپور پیرار دارای تالیفاتی است که در مؤسسه انتشاراتی کارنگ که متعلق به اوست منتشر میشوند. شرکت «شرکت کارنگ نشر پویا» معروف به انتشارات کارنگ با همکاری ناصر پورپیرار و فریال دهدشتی شکل گرفتهاست.[۵۶] به گفته خود مسئولین انتشارات، این مؤسسه گاهی مورد «عنایات ویژه» مالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفتهاست. همچنین این مؤسسه در مواردی از سرمایهگذاری موسساتی در انگلستان و همچنین سرمایهگذاری مؤسسه بنیاد نور (زیر نظر محسن رفیقدوست) در پروژههای خود برخوردار بودهاست.[۵۷] نشر کارنگ با مدیریت پورپیرار اداره میشود.[۵۸]
«مگر این پنج روزه» یا سعدی آخرالزمان نقدی است بر مقدمه گلستان سعدی که در سال ۱۳۷۸ با شابک:۵–۳–۹۰۳۸۰–۹۶۴ و توسط نشر کارنگ منتشر شدهاست.[۵۹] پور پیرار موضوع این کتاب را قبلاً به صورت خلاصه و مبهم در مجله ایران فردا شماره ۲۹ آورده بود.[۶۰] این کتاب از دو فصل تشکیل شدهاست. پورپیرار در بخش نخست با عنوان سعدی آخرالزمان تلاش دارد تا در تحقیقات انجام شده دربارهٔ زندگی سعدی تردید و تشکیک ایجاد کند. در بخش دوم با عنوان مگر این پنج روزه، پورپیرار نتیجهگیریهای جدیدی دست میزند. او بر خلاف نظر مشهور، نگارش گلستان را مقدم بر بوستان میشمرد. او همچنین نتیجه میگیرد که برخلاف نظر مشهور، سفرهای سعدی جملگی ساختگی بوده و او پس از دوره جوانی که در سرودن هزل و اشعار ضعیف گذشته سالها عزلت نشینی کرده و سپس در اوج پختگی ادعای سفرهای دروغین نمودهاست. به گفته پورپیرار «سعدی از شیراز هجرت نکرده، شاگرد هیچ نظامیه و مستنصریهای نبوده و با زبان عرب أنس و الفتی نداشته».[۶۱] بنا بر تخیل پورپیرار سعدی که یکی از الواط شیراز بوده و در ابتدا خبیثات میخوانده، هزلیات میسروده و مجلسی گرم میراندهاست، روزی نادم و توبهکار میشود؛ ولی یکی از دوستان بر او خرده میگیرد و او شروع به تصنیف آثار خود میکند. جلیل نظری[۶۲] و مهدی نیکمنش تمامی این نظریات پورپیرار را به چالش کشیدهاند.[۶۳]
پورپیرار: «من از مورخان میخواهم تا یک شی منقول متعلق به مادها را در طول تاریخ نشان دهند و مطمئنم که هیچیک نمیتوانند این کار را انجام دهند.»[۶۴]«دوازده قرن سکوت» یا «تأملی در بنیان تاریخ ایران» نام مجموعهای در چهار بخش است.
بخش نخست این مجموعه با عنوان برآمدن هخامنشیان در سال ۱۳۷۹ با شماره شابک:۲–۳۰–۶۷۳۰–۹۶۴ توسط نشر کارنگ منتشر شدهاست. پورپیرار در این کتاب اعتراف میکند که دیدگاهش با تاریخنگاری رسمی سازش نداشته و به راه خود میرود. او تاریخ کهن ایران از عهد هخامنشیان تا پایان ساسانیان را به کلی نفی کرده و مدعی میشود که «هخامنشیان ایرانی نبودهاند»، آنان یک «امپراطوری خونریز» بوده که فقط «با حمایت یهودیان» برآمدهاند. «ظهور قدرتمند هخامنشیان و عنوان جعلی» امپراطوری ایران فقط یک «توطئه و تهمت» است. پیش از اسلام «دوازده قرن سکوت و خموشی» بر ایران حاکم بوده و «غرور خفته بینالنهرین مقهور به نیروی اسلام دوباره سر برآورد». «آنچه در خاورمیانه کنونی میگذرد، دنباله ستیز کهن یهود با بینالنهرین است». «شکست قادسیه پاسخ شکست بابل» بوده و وقت آن است که زمینه نزدیکی مردم (ساکنین فعلی ایران با اعراب) فراهم شود. «تمدن درخشان ایران پیش از اسلام»، توهم ملی و زائیده توطئه یهودیان است. هرگز سرزمینی به نام پارس و قومی به نام پارسیان وجود نداشتهاست. این کتاب تلاش دارد ثابت کند که عربها هرگز به ایران حمله نکرده، بلکه مردم با آغوش باز از آنان استقبال کردهاند! چاپ دوم این کتاب با چاپ اول آن اختلافاتی دارد. برای نمونه در چاپ اول کتاب خط فارسی، خط ایرانی دانسته شده، ولی در چاپ دوم ادعا شده که این خط ایرانی نیست.[۶۵]
بخش سوم این مجموعه با عنوان برآمدن اسلام در سال ۱۳۸۱ با شابک:۵–۴۸–۶۷۳۰–۹۶۴ توسط انتشارات کارنگ منتشر شدهاست.[۶۶] نویسنده در این کتاب به زعم خود توطئهای برنامهریزی شده به منظور تحریف بنیان تاریخ ایران را برملا ساختهاست. او در این کتاب بازهم تلاش میکند پیشینه تاریخی قبل از اسلام ایران را به کلی انکار و تاریخ و تمدن عرب و اسلام را مبنایی برای تاریخ ایران مطرح نماید. او بسیاری از متون و گزارشها و تحلیلهای تاریخی رویدادهای ایران در قرون نخستین اسلامی را کذب و مغلوط و توطئه آمیز و جعلی میخواند. پورپیرار بر این باور است که توطئهای دقیق و هولناک در کار بوده که روشنفکران و اندیشمندان ایران را عرب ستیز کند. او (پیش از آنکه نقدی بر کتاب نوشته شده باشد) منتقدان کتاب را به عجم گرایی افراطی متهم میسازد. در بخشی از کتاب پورپیرار ادعا میکند که تمام اسناد و متون و گزارشهای تاریخی تا پایان قرن سوم هجری، مغشوش و ساختگی و با هدف نشان دادن خشونت و چهره منفی اعراب و برای عرب ستزی شکل گرفتهاست. از جمله ماجرای به خون کشیدن مردم جرجان توسط یزید بن مهلب را به کلی دروغ میپندارد. در ادامه نویسنده با تجلیل از سیاستهای عرب گرایانه بنی امیه و بنی عباس، از آنان تجلیل میکند و به کلی منکر وجود فردی به نام ابومسلم خراسانی میشود.[۶۷]
ویراستاری ترجمه فارسی کتابی با عنوان اصلی «داریوش گزارش میکند: شاه شاهان، زندگی در امپراطوری بزرگ ایران». این کتاب که اثر خانم هایدماری کخ (به آلمانی: Heidemarie Koch) (همسر پروفسور والتر هینتس ایرانشناس و باستانشناس آلمانی) و ترجمه پرویز رجبی است، با تغییر اساسی در عنوان و با عنوان جدید «از زبان داریوش!...» (با علامت تعجب!) با شماره شابک:۴–۴–۹۰۳۸۰–۹۶۴ به وسیله نشر کارنگ منتشر شدهاست. مشخص نیست که اگر مترجم عنوان کتاب را تغییر دادهاست، چرا ویراستار (که متن آلمانی را در اختیار داشته) به این تغییر اشاره نکرده و اگر خود پورپیرار عنوان را تغییر دادهاست، چگونه میتوان اطمینان داشت که در متن کتاب نیز اینچنین دست نبرده باشد. بر خلاف رویه رایج، در این کتاب نشانی از مقدمه مترجم نیست؛ ولی پورپیرار به عنوان ویراستار کتاب، مقدمهای دو صفحهای با عنوان «پیش سخن» بر کتاب افزوده و در آن به موضوعاتی اشاره کرده که حکایت از معتقدات سیاسی-مذهبی او دارد. در مقدمه پورپیرار از جمله به فاصله طبقاتی مردم در زمان هخامنشیان اشاره نموده و سپس به ویژگی اعتقادی دیرین ایرانیان یعنی سه اصل گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک پرداخته و مدعی شده که این ویژگی از پس اسلام تبلور واقعی یافتهاست. اگرچه پورپیرار توضیح نداده که این تبلور در دوره خلفای راشدین آشکار شده و یا در اعصاری مانند امویان، عباسیان و یا حتی در دوره جمهوری اسلامی به وقوع پیوستهاست. پورپیرار در ویراستاری این کتاب برای خود رسالتی قائل بودهاست. نه فقط در نفی هخامنشیان، بلکه برای اینکه نشان دهد ایرانیان پیش از اسلام تاریخی نداشتهاند، چه رسد به تاریخ درخشان![۶۸][۶۹]
بازخوانی نهایی (ویراستاری) کتابی با عنوان «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران» نوشته جویا بلوندل سعد که در سال ۱۳۸۲ توسط نشر کارنگ منتشر شدهاست.[۷۰]
ویراستاری ترجمه کتابی با عنوان «سفرنامه رابی بنیامین تودولایی» که در سال ۱۳۸۱ با شابک:۷–۴۷–۶۷۳۰–۹۶۴ و با ترجمه مهوش ناطق توسط نشر کارنگ منتشر شدهاست. این سفرنامه مجموعهای است از روایات مردی به نام"رابی بنیامین"، پسر یوهان، اهل" تودلا واقع در اسپانیا که ضمن سفر خود، به ایران نیز پا نهادهاست و از رودبار و نهاوند و اصفهان و شیراز و خیوه و سمرقند بازدید کردهاست. اصل کتاب به زبان عبری است اما مترجم آن را از روی متن آلمانی ترجمه کردهاست.[۷۱]
مرگناصر پورپیرار در هفتم شهریور ۱۳۹۴ شمسی در تهران درگذشت و پیکرش در قطعه چهار بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۷۲]
پانویس1.↑ «تحلیلی انتشارات نگاه». پایگاه خبری - تحلیلی انتشارات نگاه. بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۹-۰۲.
2.↑ «واکنش تاریخ شناسان و پژوهشگران سرشناس ایرانی در مورد کتابی ضد فرهنگ و تاریخ ایران». کمیته نجات پاسارگاد، 28 مهر 1387. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در 16/5/2013. بازبینیشده در 16/5/2013.
3.↑ ایسنا۲.
4.↑ کیانوری، ۵۱۶–۵۱۷.
5.↑ متینی، شرممان باد، ۷۲۱.
6.↑ -دوازده قرن شکوه: نقدی بر نظرات نگارنده کتاب دوازده قرن سکوت. امیر نعمتی لیمایی، داریوش احمدی؛ ویراستار:حمید مشعوف، محمد نبی سلیم. -سبزوار:امید مهر. -۱۲۰ ض-چاپ اول
7.↑ فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در دی ماه ۱۳۸۳, ۱۷۱.
8.↑ ایسنا۱.
9.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۵۹.
10.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۵۹.
11.↑ پورپیرار، نعل وارونه، ۴۷.
12.↑ پورپیرار، نعل وارونه، ۵۲–۵۴.
13.↑ پورپیرار، نعل وارونه، ۵۸.
14.↑ ایسنا۱.
15.↑ گفتگوی علی رضا سمیعی با عبدالله شهبازی، روزنامه وطن امروز (شماره ۶۰، ۲۹ دی ۱۳۸۷، ص ۱۰)
16.↑ پورپیرار، شبه صاحب نظران لن پران و در حال گریز، ۳۲.
17.↑ فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در آذر ۱۳۸۴, ۲۰۴.
18.↑ ایسنا۱.
19.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۴.
20.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۸.
21.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۹.
22.↑ پورپیرار، نعل وارونه، ۴۸.
23.↑ ایسنا۱.
24.↑ پورپیرار، نعل وارونه، ۴۹.
25.↑ ایسنا۱.
26.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۰.
27.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۱.
28.↑ فانی، مروری بر تاریخ و گرایشهای اسطوره شناسی در ایران، ۲۲.
29.↑ بروجردی، کتابهای تازه، ۷۷.
30.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۱.
31.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۵.
32.↑ ترکی، باطل است آنچه مدعی گوید، ۱۰.
33.↑ پورپیرار، شبه صاحب نظران لن پران و در حال گریز، ۳۲.
34.↑ ترکی، باطل است آنچه مدعی گوید، ۱۰.
35.↑ متینی، شرممان باد، ۷۲۱.
36.↑ بروجردی، کتابهای تازه، ۷۷.
37.↑ فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در دی ماه ۱۳۸۳, ۱۷۱.
38.↑ نمایه مطالب تاریخی و جغرافیایی نشریات کشور, ۱۱۳.
39.↑ پورپیرار، اجبار شعر فارسی، ۱۰۱.
40.↑ متینی، شرممان باد، ۷۲۱.
41.↑ خلاصه مقالات, ۸۴.
42.↑ دستغیب، سعدی؛ غزلسرایی حکایت پرداز، ۶۷.
43.↑ نظری، ۱۹.
44.↑ نظری، ۲۱–۲۲.
45.↑ نظری، ۲۴.
46.↑ پورپیرار، ناصر، تصویرها، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۷۴، شماره ۷۱ و ۷۲، ص ۳۰۸
47.↑ پورپیرار، ناصر، داستان: ماخولیای عشق، بخارا، مهر ۱۳۷۷، شماره ۲
48.↑ پورپیرار، تصویرها، ۳۰۸.
49.↑ پورپیرار، دو ترانه بارانی، ۱۳۴.
50.↑ پورپیرار، حربه خوشدست حقوق بشر، ۲۷۳.
51.↑ پورپیرار، خرافه پردازی در تفسیر سورآبادی، ۱۲۴.
52.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۰.
53.↑ پورپیرار؛ ناصر، بحث آزاد: دربارهٔ فارسی نویسی (۲)، چیستا، اسفند ۱۳۶۷، شماره ۵۵ و ۵۶
54.↑ پورپیرار، ناصر، اجبار شعر فارسی، کلک، آذر و دی ۱۳۷۲، شماره ۴۵ و ۴۶
55.↑ معرفی کتاب, ۱۱۴.
56.↑ نشر کارنگ.
57.↑ پورپیرار، تحقیقات قرآنی را غربیها انجام دهند، ۱۰–۱۱.
58.↑ میری (حسینی)، ۳۲.
59.↑ فهرست کتابهای منتشر شده اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۸, ۷۷.
60.↑ نظری، ۱۸.
61.↑ نیکمنش، ۱۱۹.
62.↑ نظری، ۱۹.
63.↑ نیکمنش، ۱۱۹.
64.↑ ایسنا۱.
65.↑ گلگشتی در انتشارات فارسی, ۴۴۸–۴۵۰.
66.↑ فهرست کتابهای منتشر شده مهر ماه ۱۳۸۱, ۲۷۸.
67.↑ معرفیهای گزارشی, ۱۳۵–۱۳۶.
68.↑ گلگشتی در انتشارات فارسی, ۴۴۶–۴۴۸.
69.↑ متینی، تحریف تاریخ ایران، ۲۶۰–۲۶۱.
70.↑ تازههای کتاب فارسی و عربی (بخش فهرست نویسی), ۲۶.
71.↑ فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در فروردین ۱۳۸۱, ۱۹۸.
72.↑ «روزنامه ایران». روزنامه ایران | شماره. بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۹-۰۲.
منابعبروجردی، آزاد. «کتابهای تازه». فصلنامه نشر دانش (تهران: مرکز نشر دانشگاهی) ۲۰، ش. ۴ (زمستان ۱۳۸۲).
پورپیرار، ناصر. «حربه خوشدست حقوق بشر». فصلنامه کتاب نقد: فصلنامه انتقادی، فکری، فرهنگی (تهران: پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی)، ش. ۳۶ (پائیز ۱۳۸۴).
پورپیرار، ناصر. «خرافه پردازی در تفسیر سورآبادی». فصلنامه کتاب نقد: فصلنامه انتقادی، فکری، فرهنگی (تهران: پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی)، ش. ۴۰ (پائیز ۱۳۸۵).
پورپیرار، ناصر. «شبه صاحب نظران لن پران و در حال گریز». ماهنامه خردنامه همشهری: ماهنامه فرهنگی (تهران: موسسه همشهری)، ش. ۶ (شهریور ۱۳۸۵).
پورپیرار، ناصر. «تصویرها». ماهنامه کلک: ماهنامه فرهنگی و هنری (تهران)، ش. ۷۱و۷۲ (بهمن و اسفند ۱۳۷۴).
پورپیرار، ناصر. «اجبار شعر فارسی». ماهنامه کلک: ماهنامه فرهنگی و هنری (تهران)، ش. ۴۵و۴۶ (آذر و دی ۱۳۷۲).
پورپیرار، ناصر. «نعل وارونه (بررسی تحریف تاریخ ایران به وسیله یهود)». فصلنامه کتاب نقد: فصلنامه انتقادی، فکری، فرهنگی (تهران: پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی)، ش. ۳۲ (پائیز ۱۳۸۳).
پورپیرار، ناصر. «پیرامون کتاب ۱۲ قرن سکوت ناصر پورپیرار، مؤلف: من به هیچ مورخی کار ندارم /۲/». ایسنا. تهران: خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۱۷ تیر ۱۳۸۱. بازبینیشده در ۸ فروردین ۱۳۹۱.
پورپیرار، ناصر. «پیرامون انتشار کتاب ۱۲ قرن سکوت ناصر پورپیرار، "مولف": من به هیچکس کاری ندارم و حرف خودم را میزنم /۱/». ایسنا. تهران: خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۱۷ تیر ۱۳۸۱. بازبینیشده در ۸ فروردین ۱۳۹۱.
پورپیرار، ناصر. «باعث تأسف است که تحقیقات قرآنی را غربیها انجام دهند». دو هفته نامه گلستان قرآن: نشریه پژوهشی، تحلیلی و خبری در زمینه فعالیتها و مطالعات قرآنی (تهران: موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران)، ش. ۸۳ (مهر ۱۳۸۰).
پورپیرار، ناصر. «دو ترانه بارانی». ماهنامه کلک: ماهنامه فرهنگی و هنری (تهران)، ش. ۵۵و۵۶ (مهر و آبان ۱۳۷۳).
ترکی، محمدرضا. «باطل است آنچه مدعی گوید/ نگاهی به ادعاهای ناصر پور پیر دربارهٔ سلمان فارسی». ماهنامه خردنامه همشهری: ماهنامه فرهنگی (تهران: موسسه همشهری)، ش. ۵ (مرداد ۱۳۸۵).
دستغیب، عبدالعلی. «سعدی؛ غزلسرایی حکایت پرداز». ماهنامه کیهان فرهنگی: پژوهشی، اطلاع رسانی (تهران: مؤسسه کیهان)، ش. ۱۶۳ (اردیبهشت ۱۳۷۹).
فانی، کامران. «مروری بر تاریخ و گرایشهای اسطوره شناسی در ایران». ماهنامه کتاب ماه هنر (تهران: خانه کتاب ایران)، ش. ۵۱و۵۲ (آذر و دی ۱۳۸۱).
کیانوری، نورالدین. خاطرات نورالدین کیانوری. تهران: موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ۱۳۸۲. ۶۸۸. شابک ISBN ۹۶۴-۴۲۳-۲۰۵-۴.
متینی، جلال. «تحریف تاریخ ایران به توسط بیگانگان و جمهوری اسلامی ایران». فصلنامه ایران شناسی: پژوهش در تاریخ و تمدن و و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی (تهران: بنیاد مطالعات ایران)، ش. ۵۰ (تابستان ۱۳۸۰).
میری (حسینی)، سید محسن. «مجموعه آثار عصار». ماهنامه کتاب ماه ادبیات و فلسفه: ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب (تهران: خانه کتاب ایران)، ش. ۹ (تیر ۱۳۷۷).
نظری، جلیل. «تأملی در کتاب «مگر این پنج روزه...»». دو ماهنامه آینه پژوهش: اطلاع رسانی در حوزه فرهنگ اسلامی (قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ش. ۵۱ (مرداد و شهریور ۱۳۷۷).
نیکمنش، مهدی. «ماجرای پایان ناپذیر سعدی». ماهنامه کتاب ماه ادبیات و فلسفه: ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب (تهران: خانه کتاب ایران)، ش. ۵۶و۵۷ (خرداد و تیر ۱۳۸۱).
متینی، جلال. «شرممان باد ز پشمینهٔ آلودهٔ خویش / گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم». فصلنامه ایران شناسی: پژوهش در تاریخ و تمدن و و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی (تهران: بنیاد مطالعات ایران)، ش. ۵۶ (زمستان ۱۳۸۱).
«فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در آذر ۱۳۸۴». ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (تهران)، ش. ۹۹و۱۰۰ (دی و بهمن ۱۳۸۴).
«فهرست کتابهای منتشر شده مهر ماه ۱۳۸۱». ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (تهران)، ش. ۶۱و۶۲ (آبان و آذر ۱۳۸۱).
«گلگشتی در انتشارات فارسی». فصلنامه ایران شناسی: پژوهش در تاریخ و تمدن و و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی (تهران: بنیاد مطالعات ایران)، ش. ۵۰ (تابستان ۱۳۸۰).
«معرفیهای گزارشی». دو ماهنامه آینه پژوهش: اطلاع رسانی در حوزه فرهنگ اسلامی (قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ش. ۷۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۱).
«فهرست کتابهای منتشر شده تاریخ و جغرافیا در دی ماه ۱۳۸۳». ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (تهران)، ش. ۸۸و۸۹ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳).
«دربارهٔ ما». تهران: نشر کارنگ. بازبینیشده در ۸ فروردین ۱۳۹۰.
«فهرست کتابهای منتشر شده اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۸». ماهنامه کتاب ماه ادبیات و فلسفه: ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب (تهران: خانه کتاب ایران)، ش. ۲۰ (خرداد ۱۳۷۸).
«کتاب ماه ادبیات: فهرست کتابهای منتشر شده در اردیبهشت ماه ۱۳۷۹». ماهنامه کتاب ماه ادبیات و فلسفه: ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب (تهران: خانه کتاب ایران)، ش. ۳۲ (خرداد ۱۳۷۹).
«تازههای کتاب فارسی و عربی (بخش فهرست نویسی)». ماهنامه پیام بهارستان (تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)، ش. ۳۸ (مرداد ۱۳۸۳).
«نمایه مطالب تاریخی و جغرافیایی نشریات کشور». ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (تهران)، ش. ۶۴ (بهمن ۱۳۸۱).
«خلاصه مقالات». فصلنامه سخن عشق: تخصصی، پژوهشی و اطلاع رسانی زبان و ادبیات فارسی در جهان (تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی)، ش. ۲۵و۲۶ (بهار و تابستان ۱۳۸۴).
- ۹۴/۰۶/۱۷