سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

مشخصات بلاگ

از بازدید کنندگان گرامی خواهشمندم با نظرات و انتقادات خویش ، مرا در بهبودی این تارنما یاری نمایند.
با سپاس

طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

حسین شریعتمداری: برادر محسن از شما بعید بود!
آقای محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «المیادین» گفته است «سلاح‌های ما برای دفاع از عربستان، قطر، امارات و همه جهان اسلام است. من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع می‌کنیم»!
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۱۴
حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
درباره اظهارات عجیب و تأسف‌آور آقای محسن رضایی گفتنی است؛
۱- اظهارنظر دبیر مجمع تشخیص مصلحت‌ نظام در حالی است که رژیم دست‌نشانده آل‌سعود علاوه بر خیانت‌های فراوانی که در طول حیات ننگین خود نسبت به اسلام و ملت‌های مسلمان مرتکب شده است، این روزها با قتل عام وحشیانه مردم مظلوم یمن و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان مسلمان و بی‌پناه، روی تمام جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است. آیا جناب رضایی این جنایات هولناک و ضدبشری رژیم‌ آل‌سعود را انکار می‌کند؟ اگر پاسخ منفی است- که نمی‌تواند مثبت باشد- ایشان با چه انگیزه‌ای و از کدام جایگاه انسانی و اسلامی - قانونی‌ پیشکش!- از این جنایات بی‌شرمانه دفاع می‌کند؟! تا آنجا که می‌گوید «سلاح‌های ما برای دفاع از عربستان است»! ایشان به عنوان یک مسلمان و بر اساس آموزه‌های اسلامی، حق حمایت شخصی از جرثومه‌های فساد و تباهی آل‌سعود را هم ندارد، چه رسد به آن که از جانب نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، سخن بگوید و بی‌آن که متوجه باشد از عزت و شرف مثال‌زدنی ایران اسلامی برای حمایت از جنایتکاران وحشی آل‌سعود مایه بگذارد!
۲- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌گوید
«من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع می‌کنیم»! که باید پرسید آیا از نظر جنابعالی مردم مظلوم یمن که طی دهها روز و شب گذشته زیر بمباران بی‌وقفه جنگنده‌های آل‌سعود قرار دارند و همه روزه، انبوهی از آنان به خاک و خون کشیده می‌شوند، «ملت مسلمان» نیستند؟! اگر هستند- که هستند- چرا در مصاحبه اخیر خود حتی یک کلمه به حمایت از آنان سخن نگفته‌اید؟ و مثلا؛ نفرموده‌اید که « من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای یمن تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع می‌کنیم»!
باید پرسید آقای محسن رضایی در آل‌سعود غیر از جنایت و خیانت و قتل‌عام مسلمانان بی‌پناه چه ویژگی‌ درخور تحسین! و تقدیری! دیده‌اند که حمایت از آنان را در صورت تعرض دیگران، وظیفه ایران اسلامی! می‌داند؟! و در ملت یمن غیر از مظلومیت، اسلامخواهی و استقلال‌طلبی چه دیده‌اند که زبان ایشان در مصاحبه یاد شده کمترین گردشی به حمایت از آنان نداشته است؟!
۳- یک‌بار دیگر در این اظهارنظر دقت کنید «من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع می‌کنیم»! خب! امروزه بعد از حملات وحشیانه آل‌سعود به یمن، مردم این کشور مسلمان به عنوان حق قانونی و شرعی‌ خود، در پی پاسخ به حملات رژیم سعودی هستند و برای این منظور، حمله به مرزهای عربستان را وظیفه خود می‌دانند که در مواردی هر چند کم‌دامنه به این اقدام دست زده‌اند و با عبور از مرزهای جنوبی عربستان به چند پایگاه نظامی آل‌سعود حمله کرده‌اند. حالا باید از آقای محسن رضایی پرسید، آیا مطابق دستورالعمل جنابعالی، اکنون وظیفه جمهوری اسلامی آن است که به جنگ انصارالله یمن برود! و براساس نظر دبیر مجمع تشخیص مصلحت از مرزهای عربستان در مقابل حملات آنان دفاع کند؟! آقای رضایی! خودتان قضاوت بفرمائید؛ می‌دانید چه می‌گوئید؟!
۴- بعد از اظهارات آقای محسن رضایی، تعدادی از سایت‌های وابسته به اصحاب فتنه و مدعیان اصلاحات که برخی از آنان سابقه سیاهی از خیانت در کارنامه خود دارند، دست به توجیه مسخره‌ای زده و نوشته‌اند منظور آقای رضایی دفاع از ملت عربستان بوده است! که باید گفت؛ اگر رژیم روسیاه آل‌سعود را یک رژیم مردمی! تلقی می‌کنید که چه عرض کنیم؟!... و اگر این رژیم قرون وسطایی را مانند همه انسان‌های آزاداندیش، رژیمی خونریز، جنایتکار و خیانت‌پیشه می‌دانید که لازمه حمایت و دفاع از ملت عربستان، مقابله با رژیم‌ حاکم بر این کشور است و از کجای اظهارات آقای رضایی برمی‌آید که منظور ایشان مقابله با آل‌سعود باشد؟! آقای رضایی می‌گوید از مرزهای عربستان در مقابل هر گونه تعرضی دفاع می‌کنیم و دفاع از مرزهای یک کشور در حالی که اولا؛ یک رژیم
قرون وسطایی بر آن حاکمیت دارد و ثانیا؛ هیچ اشاره‌ای به نامشروع بودن آن رژیم نمی‌شود! معنا و مفهومی غیر از دفاع و حمایت از رژیم حاکم بر آن کشور ندارد.
۵- باید از آقای رضایی پرسید؛ مرزهای عربستان از سوی کدام کشور مورد تهدید قرار گرفته است که ایشان برای دفاع از آن احساس وظیفه و تکلیف کرده است؟! آیا وابستگی عربستان به آمریکا و اسرائیل، آنهم در حد «دست‌نشاندگی» قابل انکار است؟ پس، به یقین آقای رضایی نگران حمله آمریکا و اسرائیل به مرزهای عربستان نبوده است. کشورهای عربی منطقه نظیر امارات و اردن و قطر و مصر و... هم که وامدار دلارهای بادآورده آل‌سعود هستند و نه فقط کمترین تهدیدی از جانب این کشورها متوجه مرزهای عربستان نیست، بلکه در بسیاری از جنایات رژیم سعودی حضور فعال دارند که مشارکت در حمله وحشیانه به یمن، تازه‌ترین نمونه آن است. بنابراین به وضوح می‌توان نتیجه گرفت که مرزهای عربستان از سوی هیچ کشوری غیر از انصارالله مظلوم یمن مورد تهدید نیست.

اکنون باید خطاب به دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت گفت؛ آیا منظور شما در تاکید بر دفاع از مرزهای عربستان، در مقابل تعرض دیگران، مقابله نظامی ایران با یمن است؟! به یقین چنین منظوری نداشته‌اید ولی اظهارات شما مخصوصا در شرایط کنونی
غیر ازاین مفهوم و مصداقی نمی‌تواند داشته باشد.
و اما از سوی دیگر، آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی ضمن حمایت کامل و همه‌جانبه از حمله وحشیانه آل‌سعود به یمن، تاکید کرده‌اند که در مقابل تهدید مرزهای عربستان از سوی انصارالله، بی‌تفاوت نمی‌مانند و به دفاع از رژیم آل‌سعود برمی‌خیزند... خب... جناب آقای رضایی، آیا اظهارات جنابعالی به مفهوم آن است که در صورت تهدید مرزهای عربستان از سوی انصارالله و ملت مظلوم و به خون غلتیده یمن، ایران اسلامی باید- و وظیفه دارد- در کنار آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه به مقابله با ملت و دولت قانونی یمن برخیزد؟! اگر چنین منظوری ندارید- که می‌دانیم ندارید- چرا نسنجیده سخن می‌گوئید؟!
۶- بدیهی است که آنچه در این وجیزه آمده - و متأسفانه از اظهارات اخیر آقای محسن رضایی استنباط می‌شود - با توجه به شخصیت انقلابی ایشان و سوابق درخشانی که از ایثار و فداکاری وی در کارنامه دفاع مقدس ثبت و ضبط است، نمی‌تواند قابل‌قبول و باورکردنی باشد و یا خدای نخواسته از سوءنیتی حکایت کند. ولی باید گفت بی‌دقتی برادر محسن در اظهارات یاد شده و آثار سوء آن به شدت درخور ملامت و بایسته اصلاح است.

  • بهرام محتشم


اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!به دهه فجر که میرسیم حال و هوای ایران دگرگون میشود و همه به یاد تظاهرات و راهپیمایی های 1357 می افتند.
به یاد رهایی از دستان استکبار جهانی ، به دست آوردن استقلال و عزت ، سرنگونی حکومت طاغوت و....
اما سوال دیگری در بین نسل سومی ها به وجود می آید و آن سوال اینکه: چرا سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 12/11/1357 در بهشت زهرا که تلویزیون پخش میکند سانسور شده است و قسمتهایی از سخنرانی ایشان که درباره مجانی شدن آب و برق و اتوبوس هست سانسور شده و پخش نمیشود؟
مگر امام خمینی(ره) در بهشت زهرا نفرمودند که آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم ، پس چرا تلویزیون این قسمت از سخنرانی امام(ره)  را سانسور کرده و پخش نمیکند؟

اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!
برگی دیگر از یک دروغ ۳۰ ساله!
سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال ۵۷ این وعده را به مردم داده است!
اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در ۱۲ اسفند سال ۵۷ و در مدرسه فیضیه.
البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به ۱۲ بهمن باشد یا ۱۲ اسفند. آنها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.
در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا اینها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است:«حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کارشناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.»
این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است.
ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن میسازیم ، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.»
همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۵۷. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود.
کیهان ۸ اسفند ۱۳۵۷ / سخنگوی دولت : «برای کم در آمدها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحه‌ی آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعده‌ی آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعده‌ی دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند!
در حقیقت امام به خاطر این که مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدمها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.
پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند.
فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آنها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند!
به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعده‌ی تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد!
پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعده‌ی دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکارشناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صدها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آنها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است!
امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!

پی نوشت و اصلاحیه
بعضی دوستان معتقدند که تصویب آب و برق مجانی در دولت، تحت تاثیر سفارشات امام خمینی به دولت موقت بوده است. دلیل این دوستان پیام ۱۴ ماده‌ای امام در تاریخ ۹ اسفند و نطق تلویزیونی مرحوم بازرگان در تاریخ ۲۳ اسفند ۵۷ است. مهندس بازرگان در این مصاحبه تلویزیونی که متن آن در کیهان ۲۴ اسفندماه نیز به چاپ رسیده، ادعاهایی را درباره امام مطرح کرده است. مثلا وی ادعا کرده است که امام بدون مشورت با دولت و یا با صدور اعلامیه، خواسته است که آب و برق مجانی شود!
در حالی که اگر صحیفه امام را مرور کنیم، قبل از تاریخ مصوبه هیات دولت، هیچ سخنرانی و اطلاعیه‌ای از طرف امام سراغ نداریم که به موضوع آب و برق مجانی اشاره شده باشد. تنها موردی که وجود دارد همان پیام ۱۴ ماده‌ای مورخ ۹ اسفندماه است که بعد از تصویب آب و برق مجانی در دولت، صادر شده است. البته امام در این نامه از قید «فعلا» و «برای طبقات کم بضاعت» استفاده کرده است .
پس این احتمال وجود دارد که پیش از این، رهبران انقلاب یا شورای انقلاب و یا امام به طور خصوصی و نه از طریق فشار رسانه‌ای و یا صدور اعلامیه، به دولت پیشنهاد چنین کاری را داده باشند. اما چرا مرحوم بازرگان در مصاحبه ۲۳ اسفند ادعا کرده است امام از طریق اعلامیه و بدون مشورت با او دستور داده؟!
نگاهی به آرشیو سخنان امام نشان می‌دهد که علت اصلی ناراحتی مهندس بازرگان چیز دیگری بوده است. چون قبل و بعد از تصویب لایحه دولت، نشانه‌ای از نارضایتی دولت از این پیشنهاد دیده نمی‌شود و موردی هم سراغ نداریم که امام در اعلامیه و یا سخنرانی عمومی، دولت را برای این مساله خاص تحت فشار قرار داده باشد. اتفاقا برعکس، امام بعد از تشکیل دولت موقت، بارها مردم را به همکاری با دولت در جهت رفع محرومیت‌ها تشویق و به صراحت تاکید می‌کرد که رفع این محرومیت‌ها به زمان زیادی نیاز دارد.
نکته اینجاست که امام در روزهای قبل از مصاحبه بازرگان (دهم و پانزدهم اسفند) انتقادات تندی را به سیاست گام به گام دولت در رفع مفاسد دستگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها و باقی ماندن برخی مظاهر رژیم گذشته مطرح کرده بود که این مساله موجب ناراحتی و گلایه مهندس بازرگان می‌شود. اما وی سعی کرد بدون ارائه پاسخی قانع کننده به انتقادات اصلی و اساسی امام و با اشاره به مسائلی چون آب و برق مجانی که مصوبه دولت خودش نیز بود، انتقادهای امام را احساسی و غیرتخصصی معرفی کند!
به هرحال آب و برق مجانی، چه با سفارش امام بوده و چه نبوده، مصوبه دولت موقت در تاریخ ۸ اسفند ۵۷ بوده است آنهم با قید فعلا و برای اقشار کم درآمد، نه برای همیشه و همه مردم. نکته مهمتر اینکه علی‌رغم چاپ اصل سخنان دوازدهم بهمن امام در مطبوعات آن روز، هنوز هم عده‌ای اصرار دارند که امام در بدو ورود به ایران، وعده‌ی آب و برق مجانی را داده است!



در پاسخ این متن گهرباری که در بالا آمد باید بگویم که اصلا مهم نیست که اولین بار چه کسی این گهرفشانی را کرد ، مردم ما نادان نیستند ، خیلی خوب معنی حرفها را می فهمند و موضع میگیرند ، چرا می خواهید با ماست مالی ، حرفهای آیت الله خمینی را کم اثر جلوه بدهید ، آیت الله روزی که این سخنرانی را کرد چه 12 بهمن چه 22 بهمن و چه 12 اسفند و یا هر روز دیگر ، مهم این است که این سخنان را آیت الله تکرار کرد و به مردمی که پای منبرش گوش جان سپرده بودند ، این وعده ها داده شده و روزنامه ها هم از قول رهبر یا هر کس دیگر نقل کرده اند ، مهم این است که این سخن پژواکی سخت یافته و امروز با این که بیش از 37 سال از آن روزها می گذرد ،‌مردم این دروغ را به گوش دارند و به فرزندانشان نیز منتقل کرده اند و گفته اند که روزهای اول با چه ترفندی مردم را همراه کردند ، حالا این که این سخن کارشناسی بود یا نه ، مهم نیست ، مهم وعده یی بود که به مردم داده شد و به آن عمل نشد ، مانند بسیاری از وعده های دیگر که هرگز عملی نشد و این تنها حرف غیر کارشناسی آیت الله نبود ، بعد از آن هم بارها و بارها غیرکارشناسی حرف زد ، تأثیر حرفی که من می زنم و یک فرد عادی از میلیونها مردم این کشورم ، با حرفی که رهبر یک امت می زند ، زمین تا آنسوی آسمان هفتم تفاوت دارد . چرا خودمان را گول می زنیم ، این وعده یکی از هزاران وعده یی بود که هیچگاه عملی که نشد هیچ ، تا همین امروز هم هر وقت می خواهند هزینه های آب و برق و گاز مردم رو بالا ببرند ، از چند وقت قبلش شروع می کنند به قیاس مع الفارق در قیمت این خدمت در ایران و کشورهای دیگر  و در پایان حضرت وزیر محترم مدعی می شود که هزینه ها بالا رفته و ما هنوز داریم مفتی به مردم خدمات می دهیم . آقایان وزیر از هر تیره و طائفه یی که باشند و از هر حزب و قومی که باشند ، تا پیش از این که به قدرت برسند ، از مردم سخن می گویند و  مطالبات مردم رو بیان می کنند ، ولی وقتی که به قدرت و وزارت می رسند ، اولین چیزی که فراموش می کنند همان گهرفشانی هایی خودشان در حق مردم است ، چرا که وقتی وارد عرصه ی کار می شوند ، می فهمند که چه شکر مفتی خورده اند و چه وعده ی خطرناکی به مردم داده اند که نه خودشان که هفت جدشون هم توانایی رسیدگی به این وعده ها را ندارد.
حالا چه فرق دارد که نخستین بار این تخم را چه کسی در دهن شکست ، مهم این است که این سخنان از دهان کسی تکرار شد که رهبر مردم شده بود و مردم از این فرد توقعی داشتند که از هیچ کس دیگر نداشتند ، این مرد کسی بود که بسیاری از مردم همه ی آرزوها و آمالشان را از وی تمنا داشتند و در خیال و واقعیت دنبال این خواسته هایشان بودند ، ولی از آنجا که سر چشمه ی شلوع کاسه و کوزه زیاد می شکند ، در گرماگرم انقلاب و خروش آن دوران ، این حرف و خیلی از وعده ها نادیده گرفته شد و همچین که بر سریر قدرت تکیه زدند ، همه چیز را به دست فراموشی سپردند . تا همین امروز هم این روش و منش را با شدت و حدت پی گرفته اند و از آنجایی که مردم ما فراموشکارند ، سریع از یاد می برند که چه وعده هایی داده شد و چه وعده هایی عمل نشد. از جمله ی این گهرفشانی ها ، رایگان شدن آب و برق بود که نه تنها هیچ وقت رایگان نشد ، بلکه الان هزینه ی اون برای خیلیها کمرشکن شده است ، به قول بابایی که خودش از شهود این روز سخنرانی خمینی در بهشت زهرا بوده است ،‌ می گفت ،: آره خمینی آنها را رایگان اعلام کرد ، ولی برای مرده هایی که دور و برش در بهشت زهرا خفته بودند و دیگر در شمار زنده ها نبودند . این حرفها رو در بهشت زهرا زد آن هم نه برای مردم که برای مرده های بهشت زهرا .
به هر روی در اصل مطلب توفیری ایجاد نمی کند ، امروز مردم از نسل پیشین بازخواست می کند که این انقلاب چه ثمری برای ما به همراه داشت مگر همین آیت الله خمینی در بهشت زهرا این سخنرانی را نکرد که :‌
متن کامل سخنرانی امام در 12بهمنبسم الله الرحمن الرحیمما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده.من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند.پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگرمن باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشیدآقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته در این سخنرانی هم وعده ها سر خرمن بود ، ایشون اون روز مدعی شدن که مگر پدر می تونه برای بچه هاش تصمیم گیری کنه و مثلا هشتاد سال پیش برای امروز تصمیم گیری کنند ، خوب الان هم 37 -40 سال از آن روزها گذشته ، آیا ما نمی توانیم این سوآل را از پیشینیان بکنیم که شما قرار بود برای چند نسل برنامه ریزی و تصمیم گیری کنید ، چرا امروز اجازه ندارند که تصمیم گیری مجددی انجام گیرد . من دیگر سخنی نمی گویم ، همه را واگذار به وجدانهای بیداری می کنم که با نگاهی به سخنان آیت الله ، برای امروز هم صحبتی بنمایند .



  • بهرام محتشم

اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!

به دهه فجر که میرسیم حال و هوای ایران دگرگون میشود و همه به یاد تظاهرات و راهپیمایی های 1357 می افتند.

به یاد رهایی از دستان استکبار جهانی ، به دست آوردن استقلال و عزت ، سرنگونی حکومت طاغوت و....

اما سوال دیگری در بین نسل سومی ها به وجود می آید و آن سوال اینکه: چرا سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 12/11/1357 در بهشت زهرا که تلویزیون پخش میکند سانسور شده است و قسمتهایی از سخنرانی ایشان که درباره مجانی شدن آب و برق و اتوبوس هست سانسور شده و پخش نمیشود؟

مگر امام خمینی(ره) در بهشت زهرا نفرمودند که آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم ، پس چرا تلویزیون این قسمت از سخنرانی امام(ره)  را سانسور کرده و پخش نمیکند؟

لازم به ذکر هست که بالای این کلیپ نوشته شده سخنرانی امام در 22 بهمن-بهشت زهرا، که سخنرانی امام 12 بهمن در بهشت زهرا بوده نه 22 بهمن.

در این کلیپ از چند سخنرانی متفاوت امام مونتاژ شده که قسمتهایی از این سخنرانی مربوط به روز 12 اسفند 57 است. که ربطی به سخنرانی 12 بهمن  57  ندارد.


اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!

برگی دیگر از یک دروغ ۳۰ ساله!

سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال ۵۷ این وعده را به مردم داده است!

اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در ۱۲ اسفند سال ۵۷ و در مدرسه فیضیه.

البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به ۱۲ بهمن باشد یا ۱۲ اسفند. آنها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.

در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا اینها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است:«حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کارشناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.»

این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است.

ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن میسازیم ، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.»

همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۵۷. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود.

کیهان ۸ اسفند ۱۳۵۷ / سخنگوی دولت : «برای کم در آمدها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحه‌ی آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعده‌ی آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعده‌ی دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند!

در حقیقت امام به خاطر این که مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدمها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.

پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند.

فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آنها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند!

به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعده‌ی تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد!

پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعده‌ی دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکارشناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صدها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آنها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است!

امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!


پی نوشت و اصلاحیه

بعضی دوستان معتقدند که تصویب آب و برق مجانی در دولت، تحت تاثیر سفارشات امام خمینی به دولت موقت بوده است. دلیل این دوستان پیام ۱۴ ماده‌ای امام در تاریخ ۹ اسفند و نطق تلویزیونی مرحوم بازرگان در تاریخ ۲۳ اسفند ۵۷ است. مهندس بازرگان در این مصاحبه تلویزیونی که متن آن در کیهان ۲۴ اسفندماه نیز به چاپ رسیده، ادعاهایی را درباره امام مطرح کرده است. مثلا وی ادعا کرده است که امام بدون مشورت با دولت و یا با صدور اعلامیه، خواسته است که آب و برق مجانی شود!

در حالی که اگر صحیفه امام را مرور کنیم، قبل از تاریخ مصوبه هیات دولت، هیچ سخنرانی و اطلاعیه‌ای از طرف امام سراغ نداریم که به موضوع آب و برق مجانی اشاره شده باشد. تنها موردی که وجود دارد همان پیام ۱۴ ماده‌ای مورخ ۹ اسفندماه است که بعد از تصویب آب و برق مجانی در دولت، صادر شده است. البته امام در این نامه از قید «فعلا» و «برای طبقات کم بضاعت» استفاده کرده است .

پس این احتمال وجود دارد که پیش از این، رهبران انقلاب یا شورای انقلاب و یا امام به طور خصوصی و نه از طریق فشار رسانه‌ای و یا صدور اعلامیه، به دولت پیشنهاد چنین کاری را داده باشند. اما چرا مرحوم بازرگان در مصاحبه ۲۳ اسفند ادعا کرده است امام از طریق اعلامیه و بدون مشورت با او دستور داده؟!

نگاهی به آرشیو سخنان امام نشان می‌دهد که علت اصلی ناراحتی مهندس بازرگان چیز دیگری بوده است. چون قبل و بعد از تصویب لایحه دولت، نشانه‌ای از نارضایتی دولت از این پیشنهاد دیده نمی‌شود و موردی هم سراغ نداریم که امام در اعلامیه و یا سخنرانی عمومی، دولت را برای این مساله خاص تحت فشار قرار داده باشد. اتفاقا برعکس، امام بعد از تشکیل دولت موقت، بارها مردم را به همکاری با دولت در جهت رفع محرومیت‌ها تشویق و به صراحت تاکید می‌کرد که رفع این محرومیت‌ها به زمان زیادی نیاز دارد.

نکته اینجاست که امام در روزهای قبل از مصاحبه بازرگان (دهم و پانزدهم اسفند) انتقادات تندی را به سیاست گام به گام دولت در رفع مفاسد دستگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها و باقی ماندن برخی مظاهر رژیم گذشته مطرح کرده بود که این مساله موجب ناراحتی و گلایه مهندس بازرگان می‌شود. اما وی سعی کرد بدون ارائه پاسخی قانع کننده به انتقادات اصلی و اساسی امام و با اشاره به مسائلی چون آب و برق مجانی که مصوبه دولت خودش نیز بود، انتقادهای امام را احساسی و غیرتخصصی معرفی کند!

به هرحال آب و برق مجانی، چه با سفارش امام بوده و چه نبوده، مصوبه دولت موقت در تاریخ ۸ اسفند ۵۷ بوده است آنهم با قید فعلا و برای اقشار کم درآمد، نه برای همیشه و همه مردم. نکته مهمتر اینکه علی‌رغم چاپ اصل سخنان دوازدهم بهمن امام در مطبوعات آن روز، هنوز هم عده‌ای اصرار دارند که امام در بدو ورود به ایران، وعده‌ی آب و برق مجانی را داده است!

در پاسخ این متن گهرباری که در بالا آمد باید بگویم که اصلا مهم نیست که اولین بار چه کسی این گهرفشانی را کرد ، مردم ما نادان نیستند ، خیلی خوب معنی حرفها را می فهمند و موضع میگیرند ، چرا می خواهید با ماست مالی ، حرفهای آیت الله خمینی را کم اثر جلوه بدهید ، آیت الله روزی که این سخنرانی را کرد چه 12 بهمن چه 22 بهمن و چه 12 اسفند و یا هر روز دیگر ، مهم این است که این سخنان را آیت الله تکرار کرد و به مردمی که پای منبرش گوش جان سپرده بودند ، این وعده ها داده شده و روزنامه ها هم از قول رهبر یا هر کس دیگر نقل کرده اند ، مهم این است که این سخن پژواکی سخت یافته و امروز با این که بیش از 37 سال از آن روزها می گذرد ،‌مردم این دروغ را به گوش دارند و به فرزندانشان نیز منتقل کرده اند و گفته اند که روزهای اول با چه ترفندی مردم را همراه کردند ، حالا این که این سخن کارشناسی بود یا نه ، مهم نیست ، مهم وعده یی بود که به مردم داده شد و به آن عمل نشد ، مانند بسیاری از وعده های دیگر که هرگز عملی نشد و این تنها حرف غیر کارشناسی آیت الله نبود ، بعد از آن هم بارها و بارها غیرکارشناسی حرف زد ، تأثیر حرفی که من می زنم و یک فرد عادی از میلیونها مردم این کشورم ، با حرفی که رهبر یک امت می زند ، زمین تا آنسوی آسمان هفتم تفاوت دارد . چرا خودمان را گول می زنیم ، این وعده یکی از هزاران وعده یی بود که هیچگاه عملی که نشد هیچ ، تا همین امروز هم هر وقت می خواهند هزینه های آب و برق و گاز مردم رو بالا ببرند ، از چند وقت قبلش شروع می کنند به قیاس مع الفارق در قیمت این خدمت در ایران و کشورهای دیگر  و در پایان حضرت وزیر محترم مدعی می شود که هزینه ها بالا رفته و ما هنوز داریم مفتی به مردم خدمات می دهیم . آقایان وزیر از هر تیره و طائفه یی که باشند و از هر حزب و قومی که باشند ، تا پیش از این که به قدرت برسند ، از مردم سخن می گویند و  مطالبات مردم رو بیان می کنند ، ولی وقتی که به قدرت و وزارت می رسند ، اولین چیزی که فراموش می کنند همان گهرفشانی هایی خودشان در حق مردم است ، چرا که وقتی وارد عرصه ی کار می شوند ، می فهمند که چه شکر مفتی خورده اند و چه وعده ی خطرناکی به مردم داده اند که نه خودشان که هفت جدشون هم توانایی رسیدگی به این وعده ها را ندارد.

حالا چه فرق دارد که نخستین بار این تخم را چه کسی در دهن شکست ، مهم این است که این سخنان از دهان کسی تکرار شد که رهبر مردم شده بود و مردم از این فرد توقعی داشتند که از هیچ کس دیگر نداشتند ، این مرد کسی بود که بسیاری از مردم همه ی آرزوها و آمالشان را از وی تمنا داشتند و در خیال و واقعیت دنبال این خواسته هایشان بودند ، ولی از آنجا که سر چشمه ی شلوع کاسه و کوزه زیاد می شکند ، در گرماگرم انقلاب و خروش آن دوران ، این حرف و خیلی از وعده ها نادیده گرفته شد و همچین که بر سریر قدرت تکیه زدند ، همه چیز را به دست فراموشی سپردند . تا همین امروز هم این روش و منش را با شدت و حدت پی گرفته اند و از آنجایی که مردم ما فراموشکارند ، سریع از یاد می برند که چه وعده هایی داده شد و چه وعده هایی عمل نشد. از جمله ی این گهرفشانی ها ، رایگان شدن آب و برق بود که نه تنها هیچ وقت رایگان نشد ، بلکه الان هزینه ی اون برای خیلیها کمرشکن شده است ، به قول بابایی که خودش از شهود این روز سخنرانی خمینی در بهشت زهرا بوده است ،‌ می گفت ،: آره خمینی آنها را رایگان اعلام کرد ، ولی برای مرده هایی که دور و برش در بهشت زهرا خفته بودند و دیگر در شمار زنده ها نبودند . این حرفها رو در بهشت زهرا زد آن هم نه برای مردم که برای مرده های بهشت زهرا .

به هر روی در اصل مطلب توفیری ایجاد نمی کند ، امروز مردم از نسل پیشین بازخواست می کند که این انقلاب چه ثمری برای ما به همراه داشت مگر همین آیت الله خمینی در بهشت زهرا این سخنرانی را نکرد که :‌

متن کامل سخنرانی امام در 12بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم
ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده.
من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.
من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.
خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند.
پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.
حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر
من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.
بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.
و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.
من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.
ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.
و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید
آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.
و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته
در این سخنرانی هم وعده ها سر خرمن بود ، ایشون اون روز مدعی شدن که مگر پدر می تونه برای بچه هاش تصمیم گیری کنه و مثلا هشتاد سال پیش برای امروز تصمیم گیری کنند ، خوب الان هم 37 -40 سال از آن روزها گذشته ، آیا ما نمی توانیم این سوآل را از پیشینیان بکنیم که شما قرار بود برای چند نسل برنامه ریزی و تصمیم گیری کنید ، چرا امروز اجازه ندارند که تصمیم گیری مجددی انجام گیرد . من دیگر سخنی نمی گویم ، همه را واگذار به وجدانهای بیداری می کنم که با نگاهی به سخنان آیت الله ، برای امروز هم صحبتی بنمایند .


  • بهرام محتشم


اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!
به دهه فجر که میرسیم حال و هوای ایران دگرگون میشود و همه به یاد تظاهرات و راهپیمایی های 1357 می افتند.

به یاد رهایی از دستان استکبار جهانی ، به دست آوردن استقلال و عزت ، سرنگونی حکومت طاغوت و....
اما سوال دیگری در بین نسل سومی ها به وجود می آید و آن سوال اینکه: چرا سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 12/11/1357 در بهشت زهرا که تلویزیون پخش میکند سانسور شده است و قسمتهایی از سخنرانی ایشان که درباره مجانی شدن آب و برق و اتوبوس هست سانسور شده و پخش نمیشود؟
مگر امام خمینی(ره) در بهشت زهرا نفرمودند که آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم ، پس چرا تلویزیون این قسمت از سخنرانی امام(ره)  را سانسور کرده و پخش نمیکند؟


اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟!


برگی دیگر از یک دروغ ۳۰ ساله!

سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال ۵۷ این وعده را به مردم داده است!

اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در ۱۲ اسفند سال ۵۷ و در مدرسه فیضیه.

البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به ۱۲ بهمن باشد یا ۱۲ اسفند. آنها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.

در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا اینها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است:«حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کارشناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.»

این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است.

ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن میسازیم ، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.»

همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۵۷. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود.

کیهان ۸ اسفند ۱۳۵۷ / سخنگوی دولت : «برای کم در آمدها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحه‌ی آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعده‌ی آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعده‌ی دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند!

در حقیقت امام به خاطر این که مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدمها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.

پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند.

فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آنها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند!

به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعده‌ی تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد!

پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعده‌ی دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکارشناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صدها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آنها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است!

امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!

پی نوشت و اصلاحیه

بعضی دوستان معتقدند که تصویب آب و برق مجانی در دولت، تحت تاثیر سفارشات امام خمینی به دولت موقت بوده است. دلیل این دوستان پیام ۱۴ ماده‌ای امام در تاریخ ۹ اسفند و نطق تلویزیونی مرحوم بازرگان در تاریخ ۲۳ اسفند ۵۷ است. مهندس بازرگان در این مصاحبه تلویزیونی که متن آن در کیهان ۲۴ اسفندماه نیز به چاپ رسیده، ادعاهایی را درباره امام مطرح کرده است. مثلا وی ادعا کرده است که امام بدون مشورت با دولت و یا با صدور اعلامیه، خواسته است که آب و برق مجانی شود!

در حالی که اگر صحیفه امام را مرور کنیم، قبل از تاریخ مصوبه هیات دولت، هیچ سخنرانی و اطلاعیه‌ای از طرف امام سراغ نداریم که به موضوع آب و برق مجانی اشاره شده باشد. تنها موردی که وجود دارد همان پیام ۱۴ ماده‌ای مورخ ۹ اسفندماه است که بعد از تصویب آب و برق مجانی در دولت، صادر شده است. البته امام در این نامه از قید «فعلا» و «برای طبقات کم بضاعت» استفاده کرده است .

پس این احتمال وجود دارد که پیش از این، رهبران انقلاب یا شورای انقلاب و یا امام به طور خصوصی و نه از طریق فشار رسانه‌ای و یا صدور اعلامیه، به دولت پیشنهاد چنین کاری را داده باشند. اما چرا مرحوم بازرگان در مصاحبه ۲۳ اسفند ادعا کرده است امام از طریق اعلامیه و بدون مشورت با او دستور داده؟!

نگاهی به آرشیو سخنان امام نشان می‌دهد که علت اصلی ناراحتی مهندس بازرگان چیز دیگری بوده است. چون قبل و بعد از تصویب لایحه دولت، نشانه‌ای از نارضایتی دولت از این پیشنهاد دیده نمی‌شود و موردی هم سراغ نداریم که امام در اعلامیه و یا سخنرانی عمومی، دولت را برای این مساله خاص تحت فشار قرار داده باشد. اتفاقا برعکس، امام بعد از تشکیل دولت موقت، بارها مردم را به همکاری با دولت در جهت رفع محرومیت‌ها تشویق و به صراحت تاکید می‌کرد که رفع این محرومیت‌ها به زمان زیادی نیاز دارد.

نکته اینجاست که امام در روزهای قبل از مصاحبه بازرگان (دهم و پانزدهم اسفند) انتقادات تندی را به سیاست گام به گام دولت در رفع مفاسد دستگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها و باقی ماندن برخی مظاهر رژیم گذشته مطرح کرده بود که این مساله موجب ناراحتی و گلایه مهندس بازرگان می‌شود. اما وی سعی کرد بدون ارائه پاسخی قانع کننده به انتقادات اصلی و اساسی امام و با اشاره به مسائلی چون آب و برق مجانی که مصوبه دولت خودش نیز بود، انتقادهای امام را احساسی و غیرتخصصی معرفی کند!

به هرحال آب و برق مجانی، چه با سفارش امام بوده و چه نبوده، مصوبه دولت موقت در تاریخ ۸ اسفند ۵۷ بوده است آنهم با قید فعلا و برای اقشار کم درآمد، نه برای همیشه و همه مردم. نکته مهمتر اینکه علی‌رغم چاپ اصل سخنان دوازدهم بهمن امام در مطبوعات آن روز، هنوز هم عده‌ای اصرار دارند که امام در بدو ورود به ایران، وعده‌ی آب و برق مجانی را داده است!

در پاسخ این متن گهرباری که در بالا آمد باید بگویم که اصلا مهم نیست که اولین بار چه کسی این گهرفشانی را کرد ، مردم ما نادان نیستند ، خیلی خوب معنی حرفها را می فهمند و موضع میگیرند ، چرا می خواهید با ماست مالی ، حرفهای آیت الله خمینی را کم اثر جلوه بدهید ، آیت الله روزی که این سخنرانی را کرد چه 12 بهمن چه 22 بهمن و چه 12 اسفند و یا هر روز دیگر ، مهم این است که این سخنان را آیت الله تکرار کرد و به مردمی که پای منبرش گوش جان سپرده بودند ، این وعده ها داده شده و روزنامه ها هم از قول رهبر یا هر کس دیگر نقل کرده اند ، مهم این است که این سخن پژواکی سخت یافته و امروز با این که بیش از 37 سال از آن روزها می گذرد ،‌مردم این دروغ را به گوش دارند و به فرزندانشان نیز منتقل کرده اند و گفته اند که روزهای اول با چه ترفندی مردم را همراه کردند ، حالا این که این سخن کارشناسی بود یا نه ، مهم نیست ، مهم وعده یی بود که به مردم داده شد و به آن عمل نشد ، مانند بسیاری از وعده های دیگر که هرگز عملی نشد و این تنها حرف غیر کارشناسی آیت الله نبود ، بعد از آن هم بارها و بارها غیرکارشناسی حرف زد ، تأثیر حرفی که من می زنم و یک فرد عادی از میلیونها مردم این کشورم ، با حرفی که رهبر یک امت می زند ، زمین تا آنسوی آسمان هفتم تفاوت دارد . چرا خودمان را گول می زنیم ، این وعده یکی از هزاران وعده یی بود که هیچگاه عملی که نشد هیچ ، تا همین امروز هم هر وقت می خواهند هزینه های آب و برق و گاز مردم رو بالا ببرند ، از چند وقت قبلش شروع می کنند به قیاس مع الفارق در قیمت این خدمت در ایران و کشورهای دیگر  و در پایان حضرت وزیر محترم مدعی می شود که هزینه ها بالا رفته و ما هنوز داریم مفتی به مردم خدمات می دهیم . آقایان وزیر از هر تیره و طائفه یی که باشند و از هر حزب و قومی که باشند ، تا پیش از این که به قدرت برسند ، از مردم سخن می گویند و  مطالبات مردم رو بیان می کنند ، ولی وقتی که به قدرت و وزارت می رسند ، اولین چیزی که فراموش می کنند همان گهرفشانی هایی خودشان در حق مردم است ، چرا که وقتی وارد عرصه ی کار می شوند ، می فهمند که چه شکر مفتی خورده اند و چه وعده ی خطرناکی به مردم داده اند که نه خودشان که هفت جدشون هم توانایی رسیدگی به این وعده ها را ندارد.

حالا چه فرق دارد که نخستین بار این تخم را چه کسی در دهن شکست ، مهم این است که این سخنان از دهان کسی تکرار شد که رهبر مردم شده بود و مردم از این فرد توقعی داشتند که از هیچ کس دیگر نداشتند ، این مرد کسی بود که بسیاری از مردم همه ی آرزوها و آمالشان را از وی تمنا داشتند و در خیال و واقعیت دنبال این خواسته هایشان بودند ، ولی از آنجا که سر چشمه ی شلوع کاسه و کوزه زیاد می شکند ، در گرماگرم انقلاب و خروش آن دوران ، این حرف و خیلی از وعده ها نادیده گرفته شد و همچین که بر سریر قدرت تکیه زدند ، همه چیز را به دست فراموشی سپردند . تا همین امروز هم این روش و منش را با شدت و حدت پی گرفته اند و از آنجایی که مردم ما فراموشکارند ، سریع از یاد می برند که چه وعده هایی داده شد و چه وعده هایی عمل نشد. از جمله ی این گهرفشانی ها ، رایگان شدن آب و برق بود که نه تنها هیچ وقت رایگان نشد ، بلکه الان هزینه ی اون برای خیلیها کمرشکن شده است ، به قول بابایی که خودش از شهود این روز سخنرانی خمینی در بهشت زهرا بوده است ،‌ می گفت ،: آره خمینی آنها را رایگان اعلام کرد ، ولی برای مرده هایی که دور و برش در بهشت زهرا خفته بودند و دیگر در شمار زنده ها نبودند . این حرفها رو در بهشت زهرا زد آن هم نه برای مردم که برای مردگان بود.

  • بهرام محتشم
امروز داشتم سخنرانی آیت الله خمینی رو در بهشت زهرا گوش می کردم . از روز اولی که وارد ایران شد و بی اینکه در جایی دیگر مستقر شود ، مستقیم به بهشت زهرا رفت و برای کلی مردم سخنرانی کرد . امروز که به سخنان ایشون گوش می دیم . نه من که تقریبا هر کسی گوش بدهد ، می فهمد که همه ی حرفهای آیت الله وعده ی سر خرمن بود . نه تنها چیزی نصیب ما نشد که هرچی هم داشتیم ، نیز کم و زیاد از دست رفت . ای کاش این جا به قضاوت بنشینیم

  • بهرام محتشم

راستش رو بخواین از اون جایی که هیچ علاقه یی به نظام جمهوری اسلامی ندارم ، زیاد خودم رو درگیر سیاستهای نظام هم نکرده ام . چنان که بارها گفته ام ، اگر اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی ندارم ، دلیلی بر این نیست که التزامی هم نداشته ابشم ، چنان که یک آدم در آمریکا باشد و اعتقادی به نظام جمهوریت این کشور نداشته باشد ، ولی باید به قوانین این کشور احترام بگذارد وگرنه زندگی برایش سخت خواهد شد. چنان که بسیاری از کسانی که در کشورهای دیگر هستند ، نظر به این که نظام حکومتی کشور مورد بحثشان را قبول ندارند ، ولی به قوانین مدنی این کشورها احترام می گذارند و البته بسیاری از این مردم به نظام سربازی آن کشور هم پایبندی داشته و انجام سربازی کرده اند چنان که بسیاری از ایرانیان ساکن آمریکا ، امروز در ارتش آمریکا عضو بوده و به آرمانهای این ارتش می اندیشند . من هم چنان که اینان هستند ، در ایران عزیز زندگی می کنم و دستکم 400 سال پیشینه ی تاریخی در یکی از روستاهای مرکزی ایران و منطقه ی یزد رو دارم که نشان می دهد که ما ایرانی هستیم و پیش از این هم ایرانی بوده ایم . من و تمام پدران پیشین من ایرانی بوده و در این سرزمین زندگی کرده اند . از اون سده های پیشین رژیم های بسیاری در این کشور بر سر کار آمده و نابود شده اند ، ولی ما ایرانی بوده و مانده ایم . امروز هم این رژیم در کنار رژیمهای گذشته قرار دارد و امروز هست و مسلما تا ابد در ایران برقرار نخواهد بود ، ولی مسئله ی مهم این است که امروز و در دوره ی ما این نظام بر قرار می باشد و ما هم التزام به این قوانین داریم که رژیم کنونی برقرار کرده است و فردای از میان رفتن این نظام ، اگر عمری باقی باشد ، باید با قوانین آن رژیم زندگی کنیم . ولی من در کمترین تعهدی که به نظام داشته ام ، انجام سربازی بوده است که 21 ماه از بهترین روزهای جوانی ام را برایشان خدمت کرده ام و البته صدمات روحی و روانی و جسمی زیادی هم دیدم . روزهایی بسیار سخت که برای خیلیها قابل تحمل نبود و نیست . امروز که گاهی از جلوی همان پادگان محل خدمتم رد می شوم ، انگشت تحیر به دهان می گیرم که اینقدر تغییر کرده است ، به هر روی ، روزهای سخت و سیاه سربازی من گذشت و هنوز هم باور کنید که توهم دارم که باز هم منو برای سربازی ببرند . از بس به من بد گذشت در این دو سال .

حالا از این همه حرف زدن و مقدمه چینی منظورم این بود که بابا یکی به داد این مردم برسه . گاهی اوقات وقتی به همه ی اموری که ذهن آدم به آن می اندیشد ، می اندیشم در می یابم که چه قدر از مدینه ی فاضله یی که به اون می اندیشم دور هستیم ، هر گوشه از این کشور رو می بینیم ، تا خرخره در کثافت فساد اداری غوته ور است . مثلا در دوره ی سربازی ، یک برد اطلاعاتی رو روزهای آخر توی ستاد مشترک دیدم که نشان می داد که سهمیه ی فوری و واجب هر سرباز چه چیزهایی و به چه اندازه یی است ، خدایی وقتی به اقلامی که باید به عنوان جیره به سرباز بدهند ، نگاه کردم ، شک کردم که در ارتش هستم یا در دزدخانه ام ؟؟

دیدم از تمام اون جیره یی که باید به من سرباز می دادند ، تنها واکس و قند و چای و یک مقدار خنزر و پنزر رو به ما سر وقت دادند و بقیه ی اقلام رو یا اصلا ندادند و یا این که یک چهارم جیره ی ما رو دادند . مثلا از 4 جفت پوتین تنها دو تا به ما دادند ، از جوراب و زیرپوش و لباس نظامی و ... همه را کمتر از یک چهارم تا یک دوم داده بودند . هر چی نگاه کردم ، دیدم نه در زمان جنگیم و نه در حال تحریم نظامی . همین جیره رو سربازهای سپاه تمام و کمال می گرفتند ولی سربازهای ارتش بیچاره  بودند و چیزی دستمان را نگرفت و به کوچکترین بهانه یی یا به ما اضافه خدمت می دادند و یا این که با تهدید ، مجبور به سکوت می شدی .

این یکی از مظاهر فساد در ارتش بود . یکی دیگر از مفاسد ارتش ، همجنسگراهای نظامی بودند که خدا رو شکر توی دوره ی ما هم کم نبود و یکی از اونها به پست من هم خورد ، ولی من اون وقتها اینقدر توی عشق و عاشقی با دختر همسایه امون و دختر عمو . غیر ذلک بودم که اصلا سمت این کثافت کاری ها نمی رفتم ، ولی همین گل پسر تقریبا نصف سربازان پادگان ما رو سیراب کرده بود و تنها کسی که انگاری دست بهش نزده بود ، من بودم ‍‍‍!!! وقتی حضرت تیمسار ما فهمید که این آقا پسر تهش باد می ده و کونش می خاره ، به جای این که تبعیدش کنه ، نوازشش کرد و نشون به اون نشون که من هفت روز اضافه خدمت خوردم و این آقا پسر حتی یک ساعت هم اضافه نخورد!!!


  • بهرام محتشم

راستش رو بخواین ، اینقدر بی بخاری از جمهوری اسلامی دیده بودم که وقتی آقای خامنه یی در دیدار با سران نظامی کشور ، به عربستان اخطار شدید داد که اگر روابط سیاسی را به چالش بکشه و بخواد از پیکرهای حجاج کشته شده ، سوء استفاده بکنه ، با شدت عمل و خشونت رفتار خواهد کرد ، خیلی حال کردم . ما بعد از پایان جنگ با کشور عراق ، درگیر سیاستی انزوا طلبانه شدیم و تا جایی پیش رفتیم که کشورهایی مثل عربستان و کویت و قطر و بحرین و امارات که کل مردمشون رو جمع کنیم شاید حدود 40 میلیون نفر جمعیت داشته باشند که البته حدود 10-20 درصد اینها یا شیعه هستند یا هوادار ایران هستند . می ماند حدود 30 -35 میلیون نفر که کل ارتشهاشون رو هم جمع کنند به قدر ارتش ما ، اونهم بدون نیروی ذخیره - نیستند ، اینقدر شاخ شدن که برای ما شاخ و شونه کشیدند . اینها به پشتوانه ی اربابهاشون ، اینجوری دندون نشون می دن ، ولی یادشون رفته که جوونهای ما چه جوری جبهه را پر کردن و بی اسلحه جلو رفتن ، در حالی که دنیا با ما سر جنگ داشت . ولی دیگه نه امروز اون روز هست و نه ما دیگه بی اسلحه و مهمات هستیم ، حالا که موشکهای ایران تا سودان رو هم می تونه نشونه بگیره ، عربستان باید بدونه که هیچ جایی در کشورش براش امن نیست ، تا آمریکا بخواد از اون ور دنیا بیاد از اینها حمایت کنه ، ما اونجا رو با خاک یکی کردیم ، ما 20 -25 ساله با دقت رفتارهای ساختار شکن عربستان را مد نظر داریم و میدونیم که چه غلطی می کنند ، در این سالها بیکار ننشستیم و هم انبارهامون رو پر کردیم و هم انرژی هسته یی رو به انجام رسوندیم تا این کون برهنه ها بدونن که ما صلح جو هستیم ولی اگر بخواهند عزت ما رو دست کم بگیرند و برای ما شاخ و شونه بکشند ، راحتشون کنیم که اگر زیاد زرزر کنند ، خاک ریاض رو به توبره می کشیم . در نبود کوتاه مدت سیاسی ایران در سالهای پس از انقلاب عربستان خیلی برای ما شاخ و شانه کشید و ترکیه هم در نبود قدرت اقتصادی ما ، اقتصاد خودش رو ساخت . ولی ما اجازه نمی دیم که عربستان یا ترکیه بخوان جایگاه بارز ما رو در خاورمیانه اشغال کنند .

با خشونتی که رهبر نشان داد ، عربستان سریع جا زد و دست از ایجاد تنش برداشت و عین آدم حاجی های ما رو پس فرستاد . جوونهای ما شاید برای نبرد در سوریه و اسرائیل انگیزه ی بالایی نداشته باشن ، ولی شک نداشته باشند که برای جنگ با سعودیهای پدرسوخته صف می بندند تا به جبهه ها اعزام شوند و پوزه ی نجس این کثافتها رو به خاک بمالند و تقاص خون شهیدان سالهای پیش رو از این ها بگیرند . کمکهای مالی عربستان و کویت و قطر و بحرین بود که سالها جنگ ایران و عراق ادامه دار کرد . حالا اینها باید مواظب باشند که بهانه ی بزرگی دست ایران ندهند که سربازان ایرانی و بسیجیها و سپاهیان جان بر کف آماده ی نبرد با این کثافتها هستند ، چه اونهایی که باور دینی به آخوندها دارند و چه اونهایی که مثل من آخوندها رو قبول ندارند ولی برای آب و خاک وطنشون حاضرند پا به میدان بگذارند.

  • بهرام محتشم

در پی کشته شدن بیش از 4170 تن از حجاج بیت الله الحرام و افزایش کشته های ایران از 131 تن به 240 تن تا به حال و مفقود شدن دستکم 230 تن از ایرانیها در این مراسم . ایران همچنان از موضع ضعف اقدام می کند . کشته شدن دستکم 200 ایرانی ، آن هم در مراسمی که هر ساله در این سرزمین برقرار می شود ، باعث شده تا ایران با مسالمت و خوشگویی از عربستان بازخواست بکند . در حالی که یک کشور بدلی و قلابی مانند اسراییل برای یک سربازش جنگ جهانی راه می اندازد ، ایران در برابر کشته شدن حجاج کشورش ، به جای این که با توپ پر و تهدید سیاسی و نظامی عربستان را وادار به همکاری کند ، با زبان نرم دست به کار شده است . کشوری که عرضه ی بر پا کردن سالم یک مراسم سالانه را ندارد ، در حالی که این کشور صدها سال است که میزبان مراسم حج بوده است ، هر ساله با اجرای مراسمی نارسا و با کاستی ، باعث مرگ و میر دهها و صدها حاجی می شود. بارها مردم سرزمین پاک ایران خواهان نرفتن حاجی به مراسم سالانه بوده اند ، ولی کو گوش شنوا . پارسال توی مراسم حج عمره ، دو سه سرباز گمرک جده با دست درازی به یک پسر بچه ی ایرانی ، وقتی با سکوت معنی ایران روبرو شدند ، به جای این که حج را ممنوع کنند و از ارسال حاجی به مکه خودداری کنند و این گونه اعتراض خود را بیان کنند و نیز در مجامع حقوقی جهان اعاده ی حق کنند و اذهان عمومی جامعه خود را توجیه کنند و در جریان امور این رویداد بگذارند ، باز هم امسال 65 هزار حاجی را به عربستان فرستادند تا این بار جنایتی دیگر را رقم بزنند . در حالی که می شد با نفرستادن حجاج به مکه جلوی این تلفات عمدی را بگیرند . چند روز پیشتر هم با سقوط یک جرثقیل بزرگ در مسجد الحرام در آن واحد 10 -12 ایرانی کشته شدند . با همه ی این جنایات که رژیم کثیف سعودی انجام داده ، دریغ از یک معذرت خواهی خشک و خالی .

به راستی چرا در روند روابط سیاسی ایران با کشورهای حقیری مانند عربستان تا این حد نرمش و انعطاف نشان می دهیم ، چرا از موضع قدرت سخن نمی گوییم ، تا کی در برابر کشوری مانند عربستان سکوت بکنیم ، تا کی باید تنها و تنها با دیپلماسی حرف بزنیم ، در جایی که عربستان عین سگ هار با ما رفتار کرده ، تا سالهای پیش از 1357 که عربستان قدرت عرض اندام در برابر ایران را نداشته است ، پس از 1357 که ایران دچار رکود سیاسی و اقتصادی شد ، عربستان دست به رشد اقتصاد جنگی زده و با خرید جنگ افزار سعی در پر کردن خلاء قدرت خویش داشته است ، ولی این را ندانسته که عربستان هر چقدر هم زور بزند ، نمی تواند جایگاه ایران را به دست آورد. عربستان و همه ی همپیاله هایشان با هم جمع شوند ، هیچ غلطی نمی توانند بکنند ،‌ایران افزون بر این که توانایی برخورد نظامی با این نخاله ی خاورمیانه را دارد ، توانایی بر هم زدن آرامش سیاسی و اجتماعی عربستان را هم دارد . ما دیگر در جایگاه 35 سال پیش نیستیم که یک کشور انگلی مثل عربستان با موش دواندن در کار ایران باعث اخلال کار شود ، هنوز ایرانی ها خیانت عربهای منطقه را به خویش فراموش نکرده اند ، هنوز فراموش نکرده ایم که در زمان جنک ایران و عراق ، عربستان و کویت چند ده میلیارد دلار به عراق کمک بلاعوض کردند و بنادرشان را به روی محموله های جنگی عراق باز کردند و لوله های نفتی عراق را به بنادر خویش کشیدند و نفت عراق را به بازارها رساندند . ما هنوز از یاد نبرده ایم که خون جوانان ما ، با پول کثیف این تازیان بیابانگرد به زمین ریخت . هنوز از یاد نبرده ایم که پول کثیف این عربهای کون برهنه بود که جنگ را 8 سال به ما تحمیل کرد . به راستی کی می خواهیم به خود بیاییم و ضرب شستی به این کونه برهنه ها نشان بدهیم .

  • بهرام محتشم

فهرست عملیات‌های زمینی گسترده ایران در جنگ ایران و عراق

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

فهرست عملیات زمینی گسترده ایران در جنگ ایران و عراق مقاله‌ای در باب معرفی ۲۸ عدد از مهمترین عملیات زمینی ایران در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق است که با نام عملیات گستردهشناخته می‌شوند. در این مقاله عملیات گسترده بر اساس جبهه عملیاتی به ۳ دسته جبهه شمالی، جبهه میانی و جبهه جنوبی دسته‌بندی می‌شوند. مجموعه اطلاعات معرفی شده برای هر عملیات مشتمل بر:نام عملیات، تاریخ شروع و پایان عملیات، منطقه اجرای عملیات، رمز عملیات، نیروهای عمل‌کننده در هر عملیات و چکیده‌ای از مهمترین دستاوردهای بدست آمده در هر عملیات می‌باشد.

جبهه جنوبی[ویرایش]

نام عملیات تاریخ شروع تاریخ پایان منطقه نبرد رمز عملیات نیروهای عمل‌کننده نتایج عملیات
عملیات دزفول ۲۳ مهر ۱۳۵۹ ۲۳ مهر ۱۳۵۹ غرب پل نادری و رودخانه کرخه، سه راه قهوه خانه
ارتش تثبیت پل نادری و عقب راندن دشمن از قسمتی از غرب کرخه
عملیات نصر ۱۵ دی ۱۳۵۹ ۱۸ دی ۱۳۵۹ هویزه-کرخه‌کور- دشت آزادگان - ارتش و
دانشجویان
پیرو خط امام
نیروهای ایرانی بخشی از شهر خرمشهر را آزاد کردند ولی به دلیل پیشروی ناهماهنگ در محورها و نبود پشتیبانی مناسب، مواضع تثبیت نگردیده و نیروهای ایرانی عقب رانده شدند
عملیات توکل ۲۰ دی ۱۳۵۹ ۲۰ دی ۱۳۵۹ شمال آبادان- سه‌راهی ماهشهر - ارتش تلاش نیروهای ایرانی در جهت جلوگیری از محاصره آبادان و عبور نکردن نیروهای عراقی از کارون با شکست روبرو شد
عملیات فرمانده کل قوا ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰

سپاه
عملیات ثامن الائمه ۵ مهر ۱۳۶۰ ۵ مهر ۱۳۶۰
نصرمن‌الله و فتحٌ‌قریب ارتش بازپسگیری ساحل شرقی رودخانه کارون-خارج کردن آبادان از محاصره یکساله-آزادسازی بیش از ۱۵۰ کیلومترمربع از اراضی اشغال شده نوسط ارتش عراق-کلاسیک ترین عملیات نیروهای ایرانی در طول جنگ که کاملا بر پایه اصول نظامی بود
عملیات طریق القدس ۸ آذر ۱۳۶۰ ۱۵ آذر ۱۳۶۰ شمال‌و جنوب کرخه- دشت آزادگان حسین‌بن‌علی ارتش و سپاه آزادسازی بستان و ۷۰ روستای منطقه و ۵ پاسگاه مرزی-تصرف مناطق الله اکبر و تنگه چزابه
عملیات فتح المبین ۲ فروردین۱۳۶۱ ۱۰ فروردین۱۳۶۱ غرب کرخه یازهرا(س) ارتش و سپاه بازپسگیری ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران از نیروهای عراقی-آزادسازی جاده استراتژیک دزفول تا دهلران-تصرف چاه‌های نفت ابوقریب در ارتفاعات تینه-اسارت ۱۵۰۰۰ سرباز عراقی توسط نیروهای ایرانی
عملیات بیت المقدس ۱۰ اردیبهشت۱۳۶۱ ۳ خرداد۱۳۶۱ خرمشهر- دشت آزادگان یا علی‌ابن‌ابیطالب علیه‌السّلام ارتش و سپاه آزادسازی خرمشهر و منطقه هویزه و پادگان حمید-انهدام۲۰٪ از ارتش عراق-آزادسازی۵۰۳۸ کیلومترمربع از مناطق اشغال شده-عقب‌نشینی گسترده نیروهای عراق از استان خوزستان و موضعگیری آنها در اطراف شهر بصره جهت مقابله با حمله احتمالی نیروهای ایرانی
عملیات رمضان ۲۲ تیر۱۳۶۱ ۷ مرداد۱۳۶۱ شرق بصره یا صاحب‌الزمان ادرکنی ارتش و سپاه موفقیت نیروهای ایرانی در محاصره بصره و شکست در نفوذ و تصرف آن شهر
عملیات محرم ۱۰ آبان۱۳۶۱ ۲۰ آبان۱۳۶۱ موسیان- ارتفاعات مرزی «میال حمرین»- جنوب‌شرقی دهلران یا زینب(س) ارتش و سپاه از اهداف این عملیات بازیابی روحیه رزمندگان ایرانی بعد از شکست در عملیات رمضان بود-تصرف منابع نفتی موسیان و بیات و همچنین حوضچه‌های نفتی زبیدات که مشتمل بر ۷۰۰ حلقه چاه نفتی بود-تصرف جاده طیب به شهرانی-تصرف جاده تدارکاتی بغداد به بصره-رسیدن نیروهای به نقطه مرزی به طول۵۰ کیلومتر
عملیات والفجر مقدماتی ۱۷ بهمن۱۳۶۱ ۲۱ بهمن۱۳۶۱ فکه‌-چزابه یاالله‌-یاالله‌-یاالله سپاه لو رفتن طرح عملیات توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق-ناکامی نیروهای ایرانی در تصرف پل غزیله و تصرف شهر العماره
عملیات والفجر ۱ ۲۱ فروردین۱۳۶۲ ۲۸ فروردین۱۳۶۲ جبل فوقی- شمال فکه یاالله‌-یاالله‌-یاالله ارتش دستیابی نسبی نیروهای ایرانی به ارتفاعات موردنظر-ضعف فرماندهی نیروهای زمینی به جهت اتکای بیش از حد به واحد توپخانه-ناکامی در الحاق یگانها به یکدیگر بعد از پایان عملیات-عقب نشینی نیروهای ایرانی به مواضع قبلی بعد از چند روز
عملیات خیبر ۳ اسفند۱۳۶۲ ۲۲ اسفند۱۳۶۲ هورالهویزه یا رسول الله ارتش و سپاه در محور شمالی عملیات‌(العزیز)نیروهای ایرانی توانستند خود را به رودخانه دجله رسانده و تردد خودروهای راه بصره به بغداد را قطع کنند-تصرف دو جزیره مجنون به مساحت ۱۶۰ کیلومتر مربع‌-تصرف ۵۰ حلقه چاه نفت-استفاده گسترده عراق از سلاح شیمیایی-شروع جنگ نفت‌کشها
عملیات بدر ۱۹ اسفند۱۳۶۲ ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ هورالهویزه- شمال بصره یا فاطمه‌الزّهرا(س) سپاه پیشروی کم نیروهای ایرانی در مواضع عراق تا شرق دجله و ناکامی در عبور از آن-ناتوانی آتشباری مناسب نیروهای ایرانی به نیروهای عراق به دلیل کمبود امکانات-عقب نشینی از نیمی از مناطق متصرف شده بعد از یک هفته-شروع جنگ شهرها
عملیات والفجر ۸ ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ ۲۹ فروردین ۱۳۶۵ شبه‌جزیره فاو یا فاطمه‌الزهرا(س) سپاه تصرف شهر فاو، راس‌البیشه، جاده فاو تا بصره-قطع دسترسی عراق به خلیج فارس-گسترده ترین استفاده از سلاح‌های شیمیایی در طول جنگ از جانب ارتش عراق-اسارت ۳۰۰۰ سرباز عراقی توسط نیروهای ایرانی-تصویب قطعنامه ۵۸۲ شورای امنیت-ساخت پل «بعثت»با استفاده از ۵۰۰۰ لوله بر روی اروند رود-مصدومیت شیمیایی بیش از ۱۵۰۰۰ سرباز ایرانی در ۱۷ روز-ورود رابرت مک‌فارلین به تهران
عملیات کربلای ۴ ۳ دی ۱۳۶۵ ۵ دی ۱۳۶۵ غرب جزیره مینو- ابوالخصیب محمدرسول‌الله سپاه لو رفتن طرح عملیات پیش از آغاز آن توسط هواپیماهای آواکس-مسدود کردن حفر کانال در معبر اصلی محور و پر کردن آن با مازوت جهت زمین گیر کردن نیروهای ایرانی-شکست خودن نیروهای ایرانی در تصرف کردن جزایر ام‌الرّصاص و ابوالخطیب بعد از۴۸ ساعت و دستور توقف عملیات توسط فرماندهان
عملیات کربلای ۵ ۱۹/۱۰۱۳۶۵ ۴ اسفند ۱۳۶۵ شرق بصره یا زهرا(س) سپاه پاسداران تصویب قطعنامه ۵۹۸-پیشروی ۱۲ کیلومتری به سمت بصره-تصرف ۱۱ قرارگاه ارتش عراق-آزادسازی ۱۵۰ کیلومتر از مساحت ایران-انهدام ۸۱ تیپ و گردان مستقل ارتش عراق-تصرف دریاچه بوبیان-آزادسازی ۴ پاسگاه مرزی ایران
عملیات بیت المقدس ۷ ۲۲ خرداد ۱۳۶۷ ۲۵ خرداد ۱۳۶۷ شلمچه یا اباعبدالله‌الحسین سپاه هدف از این عملیات صرفاً تضعیف روحیه و ماشین جنگی عراق در قسمت جنوبی کانال پرورش ماهی بود. نیروهای ایرانی با اولین پاتک عراق بدون هیچ مقاومتی به مواضع اولیه خود بازگشند
عملیات لبیک یا خمینی

غرب کارون فنای‌فی‌الله سپاه

جبهه میانی[ویرایش]

نام عملیات شروع عملیات پایان عملیات منطقه نبرد رمز عملیات نیروهای عمل‌کننده نتایج عملیات
عملیات کربلای ۱ ۹ تیر ۱۳۶۵ ۱۹ تیر ۱۳۶۵ ارتفاعات قلاویزان تا شهر مهران یا اباالفضل‌العباس ادرکنی سپاه بازپسگیری شهر مهران و ارتفاعات استراتژیک قلاویزان و حمرین-آزادسازی جاده دهلران به مهران-آزادسازی ۲ پاسگاه مرزی
عملیات کربلای ۶ ۲۴ دی ۱۳۶۵ ۲۴ دی ۱۳۶۵ شهر نفت شهر و شمال شهر سومار یا زهرا(س) ارتش نیروهای ایرانی در آزادسازی شهر «نفت شهر» ایران و شهر «نفت خانه» عراق شکست خوردند

جبهه شمالی[ویرایش]

نام عملیات تاریخ شروع تاریخ پایان منطقه نبرد رمز عملیات نیروهای عمل‌کننده نتایج عملیات
عملیات والفجر ۴ ۲۷ مهر۱۳۶۲ ۳۰ آبان۱۳۶۲ پنجوین یاالله‌-یاالله‌-یاالله ارتش و سپاه مقاومت بیش از انتظار ارتش عراق در منطقه باعث سرمایه‌گذاری فراوان دو طرف برای پیروزی در این نبرد بود و والفجر۴ را از یک عملیات محدود به یک عملیات گسترده تبدیل کرد. در طی این عملیات ۷۰۰ کیلومترمربع از خاک عراق به تصرف نیروهای ایرانی درآمد.
عملیات قادر ۲۴ تیر ۱۳۶۴ ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ سیدکان یا صاحب‌الزمان (عج) ارتش به دلیل ناکامی عملیات بدر، ابتکار عمل اینبار به ارتش داده شد و آزادسازی منطقه عمومی اشنویه-پیرانشهر نیز از سپاه به ارتش واگذار شد. اما ارتش نیز در این عملیات ناکام ماند و طی دوماه سه بار در تصرف منطقه شکست خورد و درنهایت دستور توقف عملیات
عملیات کربلای ۱۰ ۲۵ فروردین ۱۳۶۶ ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محور بانه- سردشت- ماووت یا صاحب‌الزمان ادرکنی سپاه و اتحادیه میهنی کردستان پیشروی کند نیروهای ایرانی در راههای سخت‌گذر منطقه-ناکامی در تحقق نیمی از اهداف اولیه عملیات-پیشروی۳۴ کیلومتری در خاک عراق-زمینگیری نیروهای دوطرف در ارتفاعات شاخ‌گولان
عملیات بیت المقدس ۲ ۲۵ دی ۱۳۶۶ ۲ بهمن ۱۳۶۶ ارتفاع قمیش- سلیمانیه- ماووت یا زهرا(س) سپاه نخستین عملیات ایران در زمستان بود که در جهت امتیازگیری برای پایان جنگ پیروزی نسبی را به همراه داشت-تصرف ارتفاعات قمیش، ویولان و تنگه گوجار دستاوردهای این عملیات بود
عملیات والفجر ۱۰ ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ حلبچه-سلیمانیه یا رسول‌الله(ص) سپاه آخرین عملیات نظامی ایران بود که از جانب فرماندهان به عنوان آخرین ضربه به ارتش عراق در جهت پذیرفتن قطعنامه۵۹۸ شناخته می‌شود. این عملیات با موفقیت کامل همراه شد و شهرهای حلبچه، دوجیله و خورمال به تصرف نیروهای ایرانی درآمدند-محاصره شهر سلیمانیه عراق-بمباران شیمیایی شهر حلبچه عراق توسط رژیم بعث
عملیات مرصاد

استان
کرمانشاه
یا صاحب‌الزمان عجل‌الله تعالی وجه‌الشریف ارتش و سپاه شکست کامل عملیات «فروغ جاویدان»-عقب راندن نیروهای مهاجم به پشت مرزهای بین المللی-کشتن۲۰۰۰ تن و دستگیری۲۵۰ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران-انهدام۴۰۰ دستگاه انواع وسایل نقلیه ارتش عراق که در اختیار نیروهای مهاجم قرار داشت-پذیرش قطعنامه۵۹۸ شورای امنیت توسط صدام حسین-ابراز تمایل بریتانیا برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک-اعزام نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل به مرزهای دو کشور و ایجاد صلح پایدار.
  • بهرام محتشم

برخی از عملیات رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس

شماره / نام عملیات / رمز / منطقه / تاریخ
1-بدر / یا فاطمة الزهرا / شرق دجله / 19/12/63
2-بیت المقدس 1 / یا على بن ابی طالب / غرب کارون / 10/2/61
3-بیت المقدس 2 / یا زهرا / شمال سلیمانیه / 25/10/66
4-بیت المقدس 3 / یا موسى بن جعفر / سلیمانیه / 24/12/66
5-بیت المقدس 4 / یا ابا عبدالله / دربندیخان / 6/1/67
6-بیت المقدس 5 / یا ابا عبدالله الحسین / پنجوین / 22/1/67
7-بیت المقدس 6 / یا امیرالمؤ منین / سلیمانیه / 27/2/67
8-بیت المقدس 7 / یا ابا عبدالله الحسین / شلمچه / 23/3/67
9-تحریر القدس / لبیک یا خمینی / دربندیخان عراق / 21/11/62
10-ثار الله / / قصر شیرین / 15/5/61
11-ثامن الائمه / نصر من الله و فتح قریب / شمال آبادان / 5/7/6
12-حسین بن على / یا جواد الائمه / میمک / 26/6/61
13-خیبر / یارسول الله / هور الهویزه و جزایر مجنون / 3/12/62
14-رمضان / یاصاحب الزمان ادرکنى / شرق بصره / 23/4/61
15-طریق القدس / یا حسین / غرب سوسنگرد و بستان / 8/9/60
16-ظفر 7 / یا محمد رسول الله / شرق سلیمانیه / 23/12/66
17-عاشورا / یا سید الشهداء / شمال فکه / 25/5/64
18-فتح 7 / یا فاطمة الزهراء / حلبچه / 7/4/66
19-فتح 10 / یا ابا عبدالله الحسین / شمال اربیل عراق / 13/6/66
20-فتح المبین / یا زهرا / غرب دزفول وشوش / 1/1/61
21-قدس 1 / یا محمد رسول الله / شرق دجله / 24/3/64
22-قدس 2 / یا محمد رسول الله / هور الهویزه / 4/4/64
23-قدس 3 / یا امام جعفر صادق / جنوب دهلران / 19/4/64
24-قدس 4 / محمد رسول الله / هور الهویزه / 1/5/64
25- قدس5 / یا على بن ابیطالب / غرب الهویزه / 16/5/64
26-کربلاى1 / یاابالفضل العباس ادرکنى / مهران / 10/4/65
27- کربلاى2 / یا ابا عبدالله الحسین / حاج عمران / 10/6/65
28-کربلاى3 / حسبنا الله ونعم الوکیل / اسکله نفتى الامیه والبکر / 11/6/65
29-کربلاى 4 / محمد رسول الله / غرب اروند رود / 3/10/65
30-کربلاى5 / یا زهرا / شلمچه و شرق بصره / 19/10/65
31-کربلاى 6 / یا فاطمة الزهراء / شمال سومار / 23/10/65
32-کربلاى 7 / یا مولای‌ متقیان / حاج عمران / 12/12/65
33-کربلاى 8 / یا صاحب الزمان / شرق بصره / 18/1/66
34-کربلاى9 / یا مهدى ادرکنى / قصر شیرین / 20/1/66
35-کربلاى 10 / یا صاحب الزمان ادرکنى / ماووت عراق / 30/1/66
36-محرم / یازینب / شرهانى و زبیدات / 10/8/61
37-محمد رسول الله / لا اله الا الله محمد رسول الله / غرب نوسود / 12/10/61
38-مسلم بن عقیل / یا ابالفضل العباس / غرب سومار / 9/7/61
39-مطلع الفجر / یا مهدى ادرکنى / گیلانغرب ، سرپل ذهاب / 10/9/60
40-مولاى متقیان / یا على ادرکنى / چزابه / 1/12/60
41- نصر 1 / یاصاحب الزمان / غرب بانه درعراق / 25/1/66
42-نصر 2 / یاحسین مظلوم / میمک / 13/3/66
43- نصر3 / / جنوب دهلران / 27/3/66
44-نصر 4 / / سلیمانیه / 31/3/66
45-نصر5 / یا زهرا / جنوب غربى سردشت / 3/4/66
46-نصر6 / یاابا عبدالله / میمک / 10/5/66
47-نصر7 / یا فاطمة الزهراء / غرب سردشت / 14/5/66
48-نصر8 / یا محمد بن عبدالله / ماووت عراق / 29/8/66
49-نصر 9 / یا مولاى متقیان / حاج عمران / 1/9/66
50-و الفجر مقدماتى / یا الله یا الله یا الله / فکه چزابه / 18/11/61
51-و الفجر1 / یا الله یا الله یا الله / شمال غرب فکه / 20/1/62
52-و الفجر 2 / یا الله یا الله یا الله / حاج عمران / 29/4/62
53-و الفجر3 / یا الله یا الله یا الله / مهران / 7/5/62
54-و الفجر4 / یا الله یا الله یا الله / پنجوین / 27/7/62
55-و الفجر5 / یا زهرا / چنگوله / 27/11/62
56-و الفجر6 / یا زهرا / چزابه و چیلات / 2/12/62
57-و الفجر 7 / یا زهرا / چزابه و چیلات / اسفند 1362
58-و الفجر8 / یا زهرا / فاو / 20/11/64
59-و الفجر9 / یا الله یا الله یا الله / شرق چوارته عراق / 5/12/64
60-و الفجر10 / یا الله یا الله یا الله / حلبچه / 25/12/66
1 - آغاز جنگ و تجاوز عراق به میهن اسلامى ایران 31 شهریور 1359
2 - سرنگونى هواپیماى مسافربرى ایران توسط آمریکا 12/4/1367
3 - پذیرش قطعنامه سازمان ملل توسط ایران 5/5/1367
4 - عملیات مرصاد در غرب کشور و سرکوبى منافقین 27/4/1367
5 - پایان یافتن جنگ 29/5/67






  • بهرام محتشم

علیرضا بدیع

به یمن پای شما خاک باسعادت شد
و آب ازین همه تبعیض غرق حسرت شد
 همین که از لب قندت حدیث شهد چکید
نبات سبز شد از خاک و آب شربت شد
حدیث شکر که گفتی ، گیاه دستش را
بلند کرد به : آمین ! وفور نعمت شد
شبی که خوشه ی انگور میل کرد تو را
میان ایزد و ابلیس از تو صحبت شد
در آن مناظره ابلیس از خدا پرسید :
که گفته عدل تو در خلق ما رعایت شد ؟
یکی شبیه من این گونه رانده از همه کس
یکی شبیه « رضا » قبله ی جماعت شد
{ این شعر بیت هشتم خود را شهید کرد }
از آن دقیقه که خورشید گنبدت را دید
غروب کرد و رخ اش سرخ از خجالت شد
تمام زنجره ها در محاق افتادند
شبی که صورت ماهت دوباره رویت شد
زمین به حرمت « قدقامت » ات دو دست اش را
مناره وار بر آورد و در عبادت شد
تو آن همیشه ی سبزی که غیر انکار است
چرا که نام تو در سینه ها کتابت شد ...


محبوبه بزم آرا
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
دیگر کبوتر دل من آب و دانه را
جز با کبوتران تو قسمت نمیکند
شاید هنوز این همه باران اشتیاق
در آسمان دوست کفایت نمیکند
شاید هنوز بنده خاکم که گنبدت
من را به آسمان تو دعوت نمیکند
مولا! نگو که این پر و بال شکسته را
باران مرهم تو شفاعت نمیکند
آخر بدون مرحمت چشمهای تو
این خسته را خدا هم اجابت نمیکند
خواندی مرا وگرنه بدون اشاره ات
قلبم چنین هوای زیارت نمیکند ...



زهرا بیدکی
سکوت و سردی شب ناتمام، همسایه!
و چاره چیست؟ دوباره سلام، همسایه!
خدا کند که بماند صفای سایه تو
همیشه بر سرمان مستدام همسایه
چه کرده ای که چنین بال می زنم هر روز
کبوترانه به آن کوی و بام همسایه!
غزال خسته و مجروح را در این فرصت
نمی شود برهانی ز دام همسایه!
مرا ز سایه همسایگی ات طرد مکن
که بی تو باقی عمرم حرام، همسایه!
و در حضور بزرگ و زلال تو هرگز
نه جاه می طلبد دل، نه نام، همسایه!
مرا بخوان که در این ازدحام غصه و غم
به آستانه سبزت بیام، همسایه!
خلاصه اینکه نمانده است هیچ عرضی جز -
ملال دوری تو، والسلام، همسایه!



پروانه مه ولاتی
آشنای غریبان
تا خاوران نگاه شما را مرید شد
تبریز تا هرات، پر از بایزید شد!
از شرق کوچه باغ نشابور آن غریب
مثل بهار آمد و آغاز عید شد
وقتی حدیث سلسله مشکات راه گشت
شب، پیش روز مرد و جهان روسپید شد
ای آشنای هر چه غریب است، نام تو
فرش زمین گام تو، عرش امید شد
در بستر قدوم شما، نقش عشق ماند
جوشید آب و تالی زمزم پدید شد
وقتی که بیت هشتم شعرم غریب شد
مامون نانجیب، یقیناً یزید شد
ای قاتل غریب ترین آشنای ما
مهمان کشی ز عهد تو، رسمی جدید شد
آن جا به دست ظلم، عدالت به خاک رفت
داناترین امام خدا چون شهید شد
باران گرفت چشم سناباد خسته را
سیلاب اشک دیده مردم شدید شد
در ازدحام زائر تو شد غبار نور
«پروانه»ای که پای ضریحت شهید شد


 معصومه عباسی
خادم
کسی در بخت و اقبالش شبیه مشهدی ها نیست
برای چشم آن ها دیدنت از دور رویا نیست
و دست آسمان را گنبدش از پشت می بندد
برای این همه خورشید در یک آسمان جا نیست
ببین حتی ملائک بی تو حسرت می خورند آقا
که دوری از بهشت انگار تنها مشکل ما نیست
چقدر این روزها در این حرم دل جا به جا کرده است
برای درک غم چیزی شبیه ویلچرها نیست
دلم را می دهم امشب به صندوق اماناتت
که عمری با خودت باشد، اگر چه جاش این جا نیست
مرا بیدار کن خادم، بگو موهات معلوم است
که در خوابم پریشانست موهایی که پیدا نیست
زبانم مو در آورده است از بس گفته ام: آقا
ولی فهمیده ام حالا، کسی مثل تو آقا نیست



هوشنگ محمدی
طلوع ستاره
به شوق حضرت دلبر دوباره می رقصد
دوباره دل به نوای نقاره می رقصد
و موج تشنه زائر بر این در و دیوار
هزار آینه با هر اشاره می رقصد
ببین که فوج ملائک به دور این گنبد
به شادباش طلوع ستاره می رقصد
و پایکوبی قول و قلم تماشایی است
ببین که چشم تو از این نظاره می رقصد
چه عاشقانه قلم در سماع می چرخد
چه عارفانه نهاد و گزاره می رقصد
کسی که سرخوش صهبای هشتمین جام است
ازین دقیقه خوش تا هماره می رقصد
برای گفتن این عشق واژه کم دارم
به سینه شور و عطش بر لب قلم دارم
کبوترانه بر این بام دانه می جویم
به بوی دامن دلبر رمیده آهویم
من از تبار غریبان دورها بودم
اسیر حسرت دیدار آشنا بودم
دلم کبوتر بام امام هشتم شد
و باز پر زد و در متن مثنوی گم شد




  • بهرام محتشم

سید محمد حسین ابوترابی از قروین
پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد
صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد
نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو
بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد
می کند مست ، ملائک را در حال سجود
عطر سبزی که از ایوان تو بر می خیزد
تا کسی زیر رواق تو دلش می گیرد
ابر می پیچد و باران تو بر می خیزد
با دل پاک کبوتر تو چه گفتی که هنوز
بال وا کرده پر افشان تو بر می خیزد
آخرین حلقه ی در های جهانی مولا !
درد می آید و در مان تو بر می خیزد
باز از مرو بیا ! تا که ببینی که چطور
ـ دل و دین باخته ـ ایران تو بر می خیزد


جواد اسلامی
یله کن حجم پریشانی ما را بر دوش
آسمان چشم من ای شرقی یلدا بر دوش!
جز تماشای تو کفر است چرانیدن چشم
جز به تیغ تو حرام است سر ما بر دوش
پر زدم در طلب خاک کبوتر خیزت
پر کدام است؟ بگو جذبه ی مولا بر دوش
نذر کردم چو به شوق توبیاغازم وجد
پا به زنجیر برندم ز درت یا بر دوش
آنچنان گنبد مینای تو بالاست که سر
چون کلاه افتد از فرط تماشا بر دوش
با تو خورشید، حکایت‌گر حیرانی‌هاست
آسمان بار گران می کشد اینجا بر دوش



محمود اکرامی

محمود اکرامی (خزان)
آسمان در استین
اخرین باری که طوفانی شدیم
پیش پای عشق قربانی شدیم
یک دو گام از خویشتن بیرون زدیم
واقف از اسرار پنهانی شدیم
چهارده خم، چهارده چرخش نمود
چهارده دریا پریشانی شدیم
بوی می در مویرگهامان دوید
مست از ان دستی که می دانی شدیم
ساقی امد باده ی گلرنگ داد
عشق پیدا شد صلای جنگ داد
اسمان خندید و دریا نیز هم
لاله ای رقصید و صحرا نیز هم
باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا ان می شود
باز گل بلبل زبانی می کند
باز بلبل مهربانی می کند
سایه ها همسایه هم می شوند
گریه ها با خنده توام می شوند
پونه ها با اب نجوا می کنند
غنچه ها بند قبا وا می کنند
گرم اواز قناری می شویم
در شطی از عشق جاری می شویم
عشق یعنی دست هایم مال توست
چشم های تشنه ام دنبال توست
عشق یعنی ما گرفتار همیم
دشمنان هم، طرفدار همیم
انتشار بغض و لبخند است عشق
اخرین لطف خداوند است عشق
هرچه می خواهد دلش ان می کند
می کشد ما را و کتمان می کند
عشق اینک طفل ابجد خوان ماست
چون الف یک عمر سرگردان ماست
ما اگر خورشید را بو می کنیم
یا قلندروار هوهو می کنیم
ما دل خود را زیارت کرده ایم
ما به عاشق بودن عادت کرده ایم
عشق غیر از تاولی پر درد نیست
هر کس این تاول ندارد مرد نیست
((اتش است این بانگ نای و نیست باد
هرکس این اتش ندارد نیست باد))
باز کردم زانوان خسته را
ان دعاهای به بازو بسته را
گفتم اخر عشق را معنا کنم
بلکه جای خویش را پیدا کنم
امدم، دیدم که جای لاف نیست
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست
امدم، گفتم به اواز جلی
عین یعنی، عدل مولایم علی
شین، شکوه و شور الله الصمد
قاف یعنی، قل هو الله احد
عشق تا حد نهایت مال ماست
چهارده خم ولایت مال ماست
در خم اول شناور می شوم
می روم از خویش و دیگر می شوم
یا محمد بر زبانم می وزد
اسمان در استخوانم می وزد
می وزد خورشید تابان در رگم
می وزد صبح درخشان در رگم
من که طوفان کیش و دریا مذهبم
یا محمد می تراود از لبم
یا محمد دائم العسریم ما
ان الانسان لفی خسریم ما
یا محمد عشق فانوس من است
هفت وادی زخم پابوس من است
هفت دریا ابر در چشم من است
هفت وادی رعد در خشم من است
هفت وادی، هفت اقیانوس درد
در گلویم مانده است ای مرد مرد
با تو الله الصمد گویان منم
قل هوالله احد گویان منم
با تو چشم هر دو عالم روشن است
با تو یلدا لیله القدر من است
بی تو اما افتابم تار شد
اسمان از شش جهت اوار شد
بی تو ابر چشم یاران گریه کرد
اسمان با نام باران گریه کرد
بی تو پشت هفت دریا خم شده است
بی تو قدر مهربانی کم شده است
بی محمد عشق زخمی دیگر است
بی محمد شش جهت خاکستر است
بی محمد دست ها طوفانی اند
ابر ناخن خشک تابستانی اند
بی محمد سربه دامانیم ما
دست عریان زمستانیم ما
بی محمد نوشدارو درد شد
دست معصوم درختان زرد شد
بی محمد هرچه باشد، هیچ نیست
عشق غیر از راه پیچاپیچ نیست
اسمان یکبار دیگر خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
رود های لال لب وا کرده اند
با جماعت قصد دریا کرده اند
بازمی گردم به کار خویشتن
می نشینم در کنار خویشتن
با نگاهی سبز و جانی اتشین
زیر لب با خویش می گویم چنین:
عاقبت یک روز طوفان می شود
هرچه می خواهد خدا ان می شود
می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
فاش می گویم که مولایم علی ست
آفتاب صبح فردایم علی ست
هر که در عشق علی گم می شود
اسمان دست مردم می شود
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
شعله ای در مویرگ هایم دوید
هفت بند استخوان اتش گرفت
شعله ور شد اشک های پر پرم
سوختم، اب روان اتش گرفت
روح تاریک درختان سبز شد
پیر خندید و جوان اتش گرفت
ماه مومن شرمسار لاله هاست
اسمان سنگ مزار لاله هاست
دست باران سنگ ها را سبز کرد
نام مولایم صدا را سبز کرد
اسمان رقصید و بارانی شدیم اسمان
موج زد دریا و طوفانی شدیم
بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یا علی گفتیم و گلها وا شدند شدند
عشق آمد، قطره ها دریا شدند
یا علی گفتیم و دریا موج زد
لاله ای خندید و صحرا موج زد
یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می دانی شدیم
یا علی گفتیم و مارا غم گرفت
هفت شهر عشق را ماتم گرفت
یا علی گفتیم و گل فریاد کرد
چشمم از شام غریبان یاد کرد

یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت

کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی
کوفه یعنی این طرف ها مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست
عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند
کوفه شهری خفته و بی درد بود
کوفه از روز ازل نامرد بود
یا علی کوفه سزاوار تو نیست
کوفه و کوفی طرفدار تو نیست
کوفیان شب باور و شب پیشه اند
کج دل و کج فهم و کج اندیشه اند
کوفیان با شعله و شبنم بدند
ذوالفقارت را شبی اتش زدند
کوفه در پیچ و خم تزویر مرد
عدل بر دروازه ی شمشیر مرد
آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجم های پی در پی شدند
بعد تو فریاد مردان پیر شد
ذوالفقار مومنت تکفیر شد
بعد تو دست اسیران قطع شد
نان و خرمای فقیران قطع شد
نان و خرمای پس از تو دیدنیست
عاشقی های پس از تو دیدنیست
از دورویی های اشباح الرجال
باز هم مولای مولایان بنال
یک جماعت تا خدا خون می دهد
یک جماعت بوی طاعون می دهد
چون خدای خویش را گم کرده ایم
تکیه بر بازوی مردم کرده ایم
خسته شد پای پس از تو یا علی
وای بر ((ما))ی پس از تو یا علی
من تو را با ماه می دیدم شبی
در کنار چاه می دیدم شبی
من تو را دیدم که از خوف حضور
می گذاری گونه بر هرم تنور
تن غلام ان دل ازاده ات
جان به قربان گل سجاده ات
از سکوت گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
ای مردم شوق هشیاری چه شد؟
ان همه موسیقی جاری چه شد؟
گریه ها نا بالغ و دلواپسند
خنده ها در عین پیری نارسند
از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است
اسمان، بازیچه طوفان ماست
ابر، نعش اه سرگردان ماست
گفته بود موج نه دریاست عشق
گفته بودم سخت بی پرواست عشق
گفته بودم عشق طوفان می کند
هرچه می خواهد دلش ان می کند
گفته بودم عشق دردی بی دواست
((علت عاشق ز علت ها جداست))

لیکن اکنون خسته از ان میشوم
زان همه گفتن پشیمان می شوم
فاش می گویم به اواز بلند
وارثان دردهای ارجمند
گرچه طوفانی ترین دریاست عشق
خاک پای حضرت زهراست عشق
حضرت زهرا طلوعی دیگر است
حضرت زهرا شروعی پرپر است
حضرت زهرا گل لبخند ماست
حضرت زهرا پل پیوند ماست
حضرت زهرا خدای عاشقی است
ابتدا و انتهای عاشقی است
گردبادی بر زبانم می وزید
اتشی در استخوانم می وزید
تا خم چهارم شتابان امدم
گاه خندان، گاه گریان امدم
گاه می شد از لبم طوفان شروع
گاه می بردم به گلبرگی رکوع
گاه می رفتم دو گام از خود برون
گاه می کردم به اصل خود رجوع
مست بودم، مست از ان دستی که کرد
افتاب از چشم های من طلوع
مست از ان دستی که می کرد اسمان-
از دو مصراع نگاهم سد جوع
ناگهان دیدم زمین را خون گرفت
هر صدای بالغی طاعون گرفت
اسمان دست مردم تار شد
چار نوبت افتاب اوار شد
چار نوبت سایه باران خمید
روح شاداب سپیداران خمید
چار نوبت برف روی کوه ریخت
از دوتار زخمی ام اندوه ریخت
چار نوبت پیر شد اواز من
چار نوبت غم چکید از ساز من
چار نوبت باده ها گلرنگ شد
چار نوبت اسمان دلتنگ شد
چار نوبت لاله رویید از چمن
تا زبانم شد مزین با حسن
تا حسن گفتم زبانم گریه کرد
دست های مهربانم گریه کرد
اتش نامردمی ها تیز شد
طشتی از خون جگر لبریز شد
از غم مولای مولایان حسن
مثل دریا می درانم پیرهن
ای دل ایینه در ایینه ام
افتاب خفته کنج سینه ام
از خم چارم بنوش و در زمین-
مردمانی پیر و نابالغ ببین
بازمی گردم به کار خویشتن
گریه نوش و شرمسار خویشتن
بازمی گردم ببینم عشق چیست
شیعه تر، شوریده تر در عشق کیست
ناگهان هر واژه ای تب می کند
یادی از اندوه زینب می کند
یال خون الوده اسبی بی سوار
می وزد بر خاک های سوکوار
می زند بر سینه، می پوشد سیاه
خاک گودال بلند قتلگاه
از نگاه پیر و غیرتمند من
قطره قطره می چکد لبخند من
چشمه چشمه اشک و ماتم می شوم
کربلا در کربلا غم می شوم
می شوم پر از سکوتی ارجمند
می سرایم با زبانی سربلند
ای حسین ای ماه قربانی شده
صبح سکرانگیز طوفانی شده
ای تمام شهر در سوکت سیاه
اب های نهر در سوکت سیاه
ای سر خورشید روی دامنت
شعله شعله زخم در پیراهنت
ای درختان پیش رویت سربه زیر
هفت اقیانوس در چشمت اسیر
جز تو کس در عاشقی استاد نیست
تشنه کام هرچه باداباد نیست
جز تو کس فریاد بیداری نشد
تشنه ی از خویشتن جاری نشد
غصه ها پشت مرا خم می کنند
گریه ها عمر مرا کم می کنند
اه از ان ساعت که در ان دشت پیر
ذوالجناحی بود و زینی سربه زیر
افتاب از صدر زین افتاده بود
اسمان روی زمین افتاده بود
هیچکس خورشید را یاری نکرد
هیچکس از گل طرفداری نکرد
جمله ی سرها گریبانی شدند
دشمن ان نوح طوفانی شدند
اسمان در پیش چشمش سنگ شد
بهر دیدارش خدا دلتنگ شد
تو نه از زنگی، نه از رومی حسین
چارده قرن است که مظلومی حسین
اسمان در اسمان بارانیم
گرد بادم، در خودم زندانیم
سر نهاده شعله روی دامنم
اتشی گل کرده در پیراهنم
اتشی سر در گریبان خودم
ساکن شام غریبان خودم
اسمان بر دوش صحرا می رود
افتابی رو به دریا می رود
اه ای دریا در اغوشش بگیر
موج طوفان زاد بر دوشش بگیر
چونکه این دریای طوفان پیرهن
هفت وادی زخم سرکش در بدن
می رود تا عشق را معنا کند
می رود تا خویش را پیدا کند
اسمان گریان و صحرا تشنه است
در میان دجله، دریا تشنه است
دست در شط برد و دریا مست شد
اسمان تا بینهایت دست شد
((با دل خونین، لب خندان))، که دید؟
تشنه، مشک اب بر دندان که دید؟
خویش را در عشق نشناسی خوش است
عاشقی هم حضرت عباسی خوش است
گفته بودم عشق طوفان می کند
هرچه می خواهد دلش ان می کند
شادی و شنگی و شیدایی است عشق
در حقیقت بی سرو پایی است عشق
عشق هم ازادی و هم مبحس است
دست هایی روشن و دلواپس است
مرد عاشق، تشنه کامی دیگر است
عشق دارای مرامی دیگر است
مشت خاکی را جلالی می کند
مرد را حالی به حالی می کند
چشم های اسمان زاد است عشق
سجده ی جانسوز سجاد است عشق
اه ای خورشید سرشار از طلوع
از دعا و سجده می گردی شروع
ای تب گرم صداقت بر تنت
اسمان یک خنده پیراهنت
ای زبان زاهد و پرهیزگار
دست های رفته تا دامان یار
ای شروع سجده های سربلند
وارث شمشیرهای دردمند
عشق پیشت پیرهن چاک امده
اسمان هم خانه ی خاک اماده
دست های شعله ور را دیده ای
روزهای پر خطر را دیده ای
دیده ای بر نی سر خورشید را
غرقه در خون پیکرخورشید را
دیده ای گل را که پرپر می شود
لاله ای نعش برادر می شود
دیده ای مردان طوفان زاد را
اشنایی لذت فریاد را
با من از زخم سپیداران بگو
از مزار روشن باران بگو
باز گو ان ماه ناپیدا کجاست؟
هان، مزار حضرت زهرا کجاست؟
باز هم فردایمان دیروز شد
افتاب عشق عالم سوز شد
پرسه زد هفت اسمان در چشممان
رعد امد تا ببیند خشممان
اسمان خندید و دریا نیز هم
لاله ای رقصید و صحرا نیز هم
غنچه خندید و گریبان چاک کرد
بلبلی اندوه خود را پاک کرد
ابرهای تشنه بارانی شدند
موج های مرده طوفانی شدند
دست های جاریم لبخند زد
خویشتن را با خدا پیوند زد
ساکنان اسمان حاضر شدند
دست بوس حضرت باقر شدند
ای زبان روشن و بیدار عشق
ای سکوت از صدا سرشار عشق
ای سرود سبز گل های چمن
افتاب اسمان در پیرهن
ابرها با یاد تو بارانی اند
موج ها با ذکر تو طوفانی اند
افتاب شعله ور فانوس توست
ماه بالغ روز و شب پابوس توست
اسمان، مجموع ماه و افتاب
سایه ای از سایه ی ققنوس توست
چشم های مومن و گریان ابر
قطره ای از هفت اقیانوس توست
چشم هایم ایه های خواهش اند
دست هایم تا خدا قد می کشند
شعله می پوشم، شقایق می شوم
بر نگاهی سبز عاشق می شوم
عاشق اهل ناله و فریاد نیست
صحبتش جز هرچه باداباد نیست
عاشقی با خود فراموشی خوش است
سوختن در عین خاموشی خوش است
هشت روز هفته را عاشق منم
خاک پای حضرت صادق منم
او که جانش در لطافت شبنم است
دست تابان رسول اکرم است
او که با ذکرش صدا گل می کند
از گریبانش خدا گل می کند
او که صبح بی ریای شیعه است
بغض معصوم صدای شیعه است
شیعه یعنی دست های رو سپید
شیعه یعنی اسمان های شهید
شیعه یعنی واژه های دردمند
شیعه یعنی دردهای ارجمند
هر سحر ایینه ای طی می شود
ذکر شیعه ((بشنو از نی)) می شود
نی که یا قدوس و یارب می کند
چون به شیعه می رسد، تب میکند
دست باران سایه بان لاله هاست
((می روم)) ورد زبان لاله هاست
پا به پای چشم با ذکر حسین
می روم هر شب به شهر کاظمین
شهری از صبح بهاری بی خبر
شهری از لحن قناری بی خبر
شهری از ایینه و ادم تهی
از شمیم شعله و شبنم تهی
شهر بود اما رفیق درد بود
خسته و پژمرده و نامرد بود
مردمی در دست های خود اسیر
وارث فریادهای سربه زیر
مردمی سرشار سرافکندگی
زندگانی شرمسار زندگی
مردمی در ابتدای خویشتن
دوستدار جای پای خویشتن
مردمی بیگانه با هفت اسمان
مردمی غرق صدای خویشتن
اب در غربال و افغان زیر لب
دشمن گل، اشنای خویشتن
مردمی همخانه اندوه و درد
سال ها دور از خدای خویشتن
می روم ایینه جان در بغل
هفت وادی موج و طوفان در بغل
هفت وادی دست های سربلند
هفت وادی ابر و دریا در کمند
هفت وادی زخم را پیموده ام
هفت وادی تشنه ی گل بوده ام
هفت وادی عشق هوهو کرده ام
هفت صحرا لاله را بو کرده ام
هفت خورشید جوان را دیده ام
هفت رکعت اسمان رادیده ام
گرچه اکنون اسمان فرش من است
خاک پای شیعیان عرش من است
می روم خورشید تابان پیش رو
هفت وادی ابر گریان پیش رو
پشت بر دریا و صحرا می کنم
ماه را در چاه پیدا می کنم
می نشینم پیش پای حضرتش
عشق را قدری تماشا می کنم
دست و پای بسته در زنجیر را
با سرانگشت جنون وا می کنم
بار دیگر هرچه باداباد شد
واژه های نارسم فریاد شد
ابر سبزی در صدایم گریه کرد
اسمان بر شانه هایم گریه کرد
خون طوفان در رگ من می وزد
بر بلند سرو، شیون می وزد
ماه در چشم سیاهم جاری است
گردبادی در نگاهم جاری است
می وزد در بادها گیسوی من
عالمی مست است از هوهوی من
باد سرگردان صحراها منم
موج طوفان خیز دریاها منم
قرن ها شک در یقینم گم شده است
اسمان در استینم گم شده است
اتشم، اما خرامان می روم
خوش خوشک سوی خراسان می روم
اشک هایم بی قراری می کنند
روز و شب مژگان سواری می کنند
بی تکلف می دوم سوی حرم
شعله ور می گردم از بوی حرم
جان عریانم بهاری می شود
از لبم خورشید جاری می شود
من که چون دریا تلاطم می کنم
در کنارش خویش را گم می کنم
می نشینم در رواق هشتمین
روشن و اهسته می گویم چنین:
مهربانم! مهربانی جرم شد
همنوایی، هم زبانی جرم شد
مهربانم! دست هایم پیر شد
مهربانم! زندگی دلگیر شد
اسمان ها بوی طوفان می دهند
ابرها از تشنگی جان می دهند
ای هزاران ماه یک فانوس تو
اسمان خاکستر ققنوس تو
ای ضریحت ابشار افتاب
هر رواقت سایه سار افتاب
ای سر هفت اسمان بر خاک تو
مهربانی ها گریبان چاک تو
ای امید روشن هر ناامید
ای زبان سرخ گل های شهید
ای صمیمی با تمام لاله ها
نام تو تکیه کلام لاله ها
صاحب ایینه های سوگوار
روح شاداب و زلال ابشار
کاش من هم کفشدارت می شدم
اشک شوقی بر مزارت می شدم
این صدای بالغ ایل من است
جان عریان زبانی الکن است
عشق، در دل های یاران زنده است
اسمان، با ذکر باران زنده است
بادها، مرثیه خوانی می کنند
خاکیان را اسمانی می کنند
باد مجنون پیشه، سرگردان ماست
موج، ذکری بر لب طوفان ماست
بادهای خسته طوفان می شوند
بر ضریحی سبز مهمان می شوند
اسمان بغض بهاری می کند
کوچه را در گریه جاری می کند
سایه ام هر لحظه کوچک می شود
دیده دل را ابیاری می کند
باز شب شد، ماه می افتد به چاه
باز چشمم بی قراری می کند
اتش از ایینه بالا می رود
دست سبزم سوگواری می کند
تا غروب سرو و سنبل می روم
تا غرور پرپر گل می روم
گرچه اقیانوس شیدای من است
نه فلک خاک کف پای من است
افتاب تشنه ی مرداد ماه
سایه ای از ماه شب های من است
ابر باران اور فصل بهار
قطره ای از چشم دریای من است
اتش سرسبز و جاویدان طور
بویی از خورشید فردای من است
باز هم اشفته گل می شوم
تشنه ی اواز بلبل می شوم
هر شب از گل های اتش پیرهن
از قناری های طوفان در دهن
هر شب از ایینه های باورم
پا به پای گریه های پرپرم
هم صدا با سرو های پیر باغ
از نگاهی تشنه می گیرم سراغ
از تقی ، از دست با تقوای گل
از سکوت پرپر و گویای گل
دردهای ارجمندم از تقی است
ناله های سربلندم از نقی است
تا تقی می گویم از جان می روم
با نقی تا شهر باران می روم
چشم من خاک کف گای تقی است
سینه من کمترین جای نقی است
روی دوش بادها غم می رسد
نوبه نو هر لحظه ماتم می رسد
مردم، این فریاد های بی زوال
این زبان های زلال اندر زلال
گاه قصد اشنایی می کنند
گاه اهنگ جدایی می کنند
اتشی را تا نیستان می برند
ناله ای را نینوایی می کنند
پشت کوهی که نمی دانم کجاست
عده ای فکر خدایی می کنند
یک جماعت هم سکوتی سرد را
روشن از بانگ رهایی می کنند
عاقبت از اسمان هم یاد شد
دست های الکنم فریاد شد
این صدای تشنه جان من است
شورش اندوه عریان من است
در غم مولای مولایان حسن
مثل دریا می درانم پیرهن
او که گل فریاد خاموش وی است
هفت دریا خانه بر دوش وی است
بی نگاهش، سرو سرما می خورد
سایه ی شمشادها تا می خورد
واژه هایم گنگ و خواب الوده اند
سایه های روشنم فرسوده اند
ماه روی انتظارم ریخته
اسمان روی مزارم ریخته
مهربان روشن و جاری بیا
صبح بی پایان بیداری بیا
در نبودت ماه تابان گریه کرد
چشم خندان درختان گریه کرد
بی تو روح عاصی فریاد مرد
دست باران خورده ی شمشاد مرد
دست های روشنم دلگیر شد
اشک های مومنم تکفیر شد
خنده های پرپرم را باد برد
سوختم خاکسترم را باد برد
بار دیگر باده می خواهد دلم
دستی از سجاده می خواهد دلم
دست هایی تشنه ی دیدار یار
دست هایی مست، اما روزه دار
دست هایی دردمند و ارجمند
دست هایی سرفراز و سربلند
دست هایی کز تبار باده اند
با وضو می خورده و می داده اند
آی ساقی دست ((می)) نوشت کجاست؟
چشم های مست و مدهوشت کجاست؟
آی ساقی، آی ساقی دیر شد
ساغرم در انتظارت پیر شد


محمود اکرامی (خزان)
بده ساقی ان جام لبریز را
بده ساقی ان اتش تیز را
بده ساقی ان اب اتش تبار
که از دل زدایم غم روزگار
فزون از طلب جام پر می بده
می اتشینم پیاپی بده
قدح در قدح می کشم باده را
به می شسته ام مهر و سجاده را
به شب ناله ی نی، به اوای دف
بنوشانم از باده ی لاتحف
بیا خیمه در وادی می زنیم
قدح در قدح می پیاپی زنیم
بیا باده با یاد دریا زنیم
چو مجنون تفآل به لیلا زنیم
ز کثرت در اییم و مطلق شویم
سراپا اناالحق اناالحق شویم
الهی، به گل های لب دوخته
به جان های در پیرهن سوخته
الهی به چشم همیشه خمار
به زلف همیشه پریشان یار
به حالی که در جام می خفته است
به حزنی که در نام نی خفته است
به دست پر از باده ی ساقیان
به گیسوی افتاده ی ساقیان
به انان که رندان لولی وش اند
به انان که سرتابه پا اتش اند
به انان که با جرعه ای سوختند
رخ یار دیدند و لب دوختند
به اتش تباران لیلی نهاد
به غم مبتلایان مجنون نژاد
گریبان روح مرا چاک کن
مرا از هوی و هوس پاک کن
اگر تشنه و می به کف می روم
به پابوس شاه نجف می روم
به لب یا علی یا علی می روم
اگرچه خرابم ولی می روم
چو رودی به پابوس دریا روان
مرا یاوری کن امام زمان
امام زمان گفتم و سوختم
شقایق شدم، از دل افروختم
امام زمان اسمان سنگ شد
نگاهم برای تو دلتنگ شد
ببین اشک و اندوه روز و شبم
ببین حال چشمان جان بر لبم
ببین ناله های فراگیر را
ببین چشم های سرازیر را
ببین اسمان فرش راه تو شد
زمین تشنه ی روی ماه تو شد
ببین بی تو گمگشته ارامشم
ببین پای تا سر همه خواهشم
ببین بی تو چشمم زمین گیر شد
دلم از نگاهم سرازیر شد
نه تنها فقط جای من چشم توست
خدا نیز غرق تماشای توست
امام زمان بی تو طوفانیم
عزار اسمان چشم بارانیم
امام زمان خاک راه توام
خمارو، خمار نگاه توام
امام زمان تا به کی انتظار؟
بیا و مرا از خماری درآر.





  • بهرام محتشم
چند سروده از حسین ابراهیمی
زبان گشوده ام آقا اجازه ام بدهید
دوباره بارشی از شعر تازه ام بدهید
دوباره می شکفم عطر سیب اگر برسد
ورق ورق کلمات غریب اگر برسد
به شعر می کشم این بار صحن و ایوان را
پر از هوای حرم می کنم خراسان را
من امشب آمده ام با خودم قدم بزنم
طلسم این شب بی ماه را به هم بزنم
ولی نیامده ام در حریر بنشینم
و گوشه ی حرمت سر به زیر بنشینم
لطافت نفسم با کجا عجین شده است
که وزن سنگین ترین سنگ این زمین شده است
به راه می زنم و آهوانه می گذرم
برای دیدنت از صحن و خانه می گذرم
که در طریق طلب مکث حال عاشق نیست
رسیدن و نرسیدن سوال عاشق نیست
گلویم از نفسی مستجاب چین خورده ست
میان حنجره ام التهاب چین خورده ست
به گریه می زنم از اول سفر با تو
زبانم الکن و گویاست چشم تر با تو
زبان دیگری آورده است اینجا چشم
دو آسمان شتک خورده است اینجا چشم
چقدر چشم بچرخد در این سیاهی ها
چقدر فاصله ما بین آب و ماهی ها
دچار این حرمم بال و پر نمی خواهم
من از نگاه شما بیشتر نمی خواهم
چقدر عاشقت آواره جهان باشد
دچار دیدنت از چشم این و آن باشد
" رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست "
چه خانه ای که درش سمت آسمان باز است
هوای تازه این خانه نذر پرواز است
چه خانه ای که بهشت است پشت پنجره اش
صدای بال می آید زروی هر گره اش
چه خانه ای که در آن هفت آسمان شادند
فرشتگان به غبار مسافران شادند
رقیق می گذرد هر که زائرش بشود
وضو بگیر د وپلکی مسافرش بشود
حرم نماز بزرگی است ما نمی بینیم
قنوت روشن گلدسته را نمی بینیم
در آستانه تو بی کلام می بارم
حضور ناسره را ناتمام می بارم
اگر چه عرض ادب نزد یار بی ادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
به هست و نیست قسم بی طرب نخواهم رفت
دوباره باز به اعماق شب نخواهم رفت
بگو حرارت نقاره را برافروزند
فروغ مشعل سی پاره را برافروزند


این عشق مثل باد صبا منتشر شده ست
این آفتاب در همه جا منتشر شده ست
مثل کبوتران حرم، سایه ی شما
در بیت، بیت دفتر ما منتشر شده است
این آفتاب شعله زده، سمت آسمان
این آفتاب تا به کجا منتشر شده ست
آیینه های این حرم از عشق ما پر است
این آفتاب در همه جا منتشر شده ست
دراین حرم برای همیشه دعای ما
در انعکاس آیینه ها منتشر شده ست
حالا هزار اشک، هزاران دعا و بغض
دور ضریح پاک شما منتشر شده ست



مه غلیظ است و پر از شعبده ی شیاد است
به گمان هر چه که آهو، تله ی صیاد است
جنبشی جز شبح تیره ی طراران نیست
پلکزاری برکت یافته ی باران نیست
شب ضخیم است و کدر، نیست چراغی روشن
نرسد پای تکاپو به رواقی روشن
خسته ام خسته که چشمی به زلالی نزدم
بال و پر داشتم اما پر و بالی نزدم
پر وبیهوده شکستن پر وبودن تا کی
گره از بند تعلق نگشودن تا کی؟
تا به کی رفته و نارفته زپا افتادن
میل یوسف شدن و دل به زلیخا دادن؟
تا کی این قدر زمین‌گیر بمانی دل من
با خودت یکسره درگیر بمانی دل من
همه تن چشم شدن هیچ ندیدن، بس کن
رفتن اما همه سو تا نرسیدن، بس کن
سالها در به در بوته ی امکان بودم
همه ی مدعیان را همه را پیمودم
کسی از دایره ی بسته اش آزاد نبود
لوح هیچ آینه ای نقش پریزاد نبود
گفتم این خاک، فقط خاک سیاهست، همین
ظلمات است و فقط کثرت راه است، همین
فقط اینست که در کوچه ی مه بن بستیم
همه بازیچه ی آن ابری بالا دستیم
بارها کوفته ام، هیچ دری نیست که نیست
خاک، خالی شده صاحب خبری نیست که نیست
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
گفت اینجاست خدایی که در این نزدیکی است
گنبد زرد طلایی که همین نزدیکی است
پیچ و خم را به همان اهل طریقت بسپار
عالمان را به دلیل و به دلالت بسپار
بگذر این ماهی غلطیده و جان کندن را
سر عقل آمدن و پای به گل ماندن را
قدمی از سر اخلاص عوامانه بزن
بوسه بر صحن و سرا و در این خانه بزن
نحویان بر سر آداب تشرف ماندند
به ترنجی که بریدند زیوسف ماندند
شوقشان در گل خم در خم اسلیمی سوخت
نیمی از باورشان گم شده ونیمی سوخت
مانده در خرده که این صحن وسرا، باری چیست؟
گنبد و صفحه ی مینای طلاکاری چیست؟
ماه را آن طرف ابر ندیدند آخر
بحر دیدند و به گوهر نرسیدند آخر
باید اینجا ز همه دست بشویی ای دل
هیچ ترتیبی و آداب مجویی ای دل
شاه و درویش و بد و خوب همه مهمانند
و در این خانه همه منتظر احسانند
صاحب خانه رئوف است دلت را بفرست
سر مینداز و نگاه خجلت را بفرست
هر که اینجا دلش آشفته تر و ریشتر است
برکت یافتنش از همگان بیشتر است
بگذر از وسوسه ی صورت و معنا و بمان
قطره ای باش که پیوسته به دریا و بمان
دست بردار که غوغای قنوت است اینجا
آخر خاک و شروع ملکوت است اینجا
بانگ نقاره می آید دمی ای دل برخیز
پشت این پنجره از مرتبه گل برخیز
پشت این پنجره از مرز جمادی بگذر
در مقام طلب از مردم عادی بگذر
پشت این پنجره حیف است معطل ماندن
هشتمین، دیدن و در وادی هفتم راندن
پشت این پنجره تهلیل بخوان و بگذر
چار تکبیر بزن بر همگان و بگذر
دل اگر بگذرد از پنجره ی فولادش
قاب قوسین می آید به مبارکبادش
ملکوت آنطرف این همه جادو پیداست
اسم اعظم کمی آن سوی هیاهو پیداست
اینقدر در پی هر خار و خسی خسته نران
کفتر چاهی این گنبد و گلدسته بمان
بگذار آینه ها رنگ قبولت بزنند
لولیان ازلی بانگ دخولت بزنند
رنگها را لب ایوان طلا جا بگذار
پاک وبیرنگ شو و در حرمش پا بگذار
کفشها را بکن این صحن، گلاب آلوده است
لب بزن مست شو این عرش، شراب آلوده است
سجده کن این صنم آنقدر وجاهت دارد
که شب و روز پر و بال زیارت دارد
خویشتن را بشکن، تازه شو و زیبا شو
گم شو و در همه ی آینه ها پیدا شو
بشکن و باز هم از دوست شکستن بطلب
دامنی نور از این بقعه ی روشن بطلب
آخرین سدره که گفتند و شنیدیم اینجاست
آخرین مرتبه ی شدت تسلیم اینجاست


  • بهرام محتشم