امشب
می خواهم به مناسبت این شب پربرکت ، میلاد یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام
، حضرت زهرای مرضیه (س) ، خاطره ای از حجت الاسلام و المسلمین استادجعفر
الهادی برای شما نقل کنم که در نوع خودش جذاب است. این خاطره بر می گردد به
سال های نه چندان دور که گروهی از علمای قم در سفری که به عربستان داشتند
با عبدالعزیز بن عبدالله بن باز دیدارداشته اند.
توضیحی درباره بن باز :
عبدالعزیز
بن عبدالله بن باز (1330-1430 ق) بیش از 16 سال از سال های پایانی عمرش ،
به عنوان مفتی بزرگ عربستان مطرح بود. او در سال 1371 هجری قمری ، ریاست
موسسه شریعت ریاض را بر عهده گرفت و در سال 1381 ق ، به عنوان رئیس دانشگاه
اسلامی مدینه ، برگزیده شد. بن باز در سال 1414 ق به عنوان مفتی بزرگ
عربستان سعودی ، به مجلس علما معرفی گردید و سرانجام در سال 1416 ق ، ریاست
آن مجلس را بر عهده گرفت . در 1402 ق ، ملک فیصل و در سال 1412 ق ، ملک
فهد از او به خاطر خدماتش به اسلام قدرانی کردند . از بن باز ، افراطی ترین
فتواها علیه مسلمانان و به ویژه شیعیان به جای مانده است و او را می توان
یکی از بانیان حرکت های تکفیری دهه نخست در جهان اسلام دانست. حرکتی که به
راحتی ، مسمانان را به دلیل علاقه مندی به توسل و زیارت پیامبر (ص) و
خاندان پاک او ، تکفیر کرده ، ریختن خونشان را روا بلکه واجب می شمارد.
سرانجام او در سن 90 سالگی در روز پنج شنبه ، یازدهم محرم سال 1420 ق فوت
کرد و ملک فهد و ولیعهد عبدالله بن فهد در مسجد الحرام در کنار خانه کعبه
برای او نماز خواندند.
و حالا خاطره را از زبان استاد جعفر الهادی بخوانید:
حدود
چهارسال پیش از مرگ بن باز ، به همراه تعدادی از علما قم از جمله آقایان
واعظ زاده خراسانی ، حسن زمانی و رهبری ( از روحانیون اهل سنت گلستان ) ،
از بن باز خواستیم که با او جلسه ای داشته باشیم و با او در قضایای وهابیت و
اتهام شرک به شیعیان ، بحث کنیم. او جواب مثبت داد و با توجه به عادی شدن
روابط سیاسی بین ایران و عربستان ، از ما استقبال کرد. ما هم شرایط را
مناسب برای بحث یافتیم. روز موعود در دفترش با او ملاقات کردیم. او در حدود
86 سال سن داشت و نابینا بود. ما خود دیدیم برخی افراد که می خواستند با
او ملاقات کنند ، مانند بنده ای ذلیل ، در برابر او می نشستند و او روی
صندلی در مقابل آنها می نشست. در آغاز ، مقداری با او صحبت کردیم که چرا
شما شیعیان را مشرک می دانید ؛ در حالی که شیعیان و از جمله مردم ایران
پای بند به اسلام هستند ؛ فرائض اسلامی را به خوبی انجام می دهند و از
اسلام دفاع می کنند و شما هر جا تشخیص دهید که اسلام نیاز به دفاع دارد ،
حاضرند بروند و جان فشانی کنند؟ مردم ایران و سایر شیعیان بلاد اسلامی ، به
اسلام علاقه مند هستند و انسان هایی موحد و پرستش گر خدایند. برای او
نمونه ای از انس و ارادت شیعیان به ارتباط با خدا یاداور شدیم و به طور
نمونه ، به حضور پرشB3ی ب�8�F ه%
نمون%Dو �Cان �tAFی�8�یی % 8�ارن�DB� ا%9� علظ غD8�در%Dبه D8� وD8�ؐAبردیم. ا%rong>
حده اسز خوند. D8�د%7�CانAو�%�ر شماد ؛ سای با D8�درm8� شمد و با طول کجا8ه D8� D8�بی8�F �8�ا%می ش٩رد و %ا خ٦د و �84ار ٺنم%خٱدد ج8D8�یی % 8% یA و�اٗ آق ب%8�وی کنن}9�د5سجد �B4�%�معهد %پرر D8�M8�اها مہ خدسلخت�8� طدی8ه حض%باز خ2 اهدا کردیم و او نیز در مقابل ، 9 جلد از
فتاوا و پاسخ به سوالات خود را به ما اهدا کرد و از ما خواست که ناهار را
مهمان او باشیم ؛ ولی عذر خواستیم و او پیشنهاد کرد که فردا بیایید و ما
چون شنیده بودیم که از غذای او تبرک می کنند ، قبول کردیم که فردا ناهار
نزدش باشیم.
فردای
آن روز ، بعد از نماز ظهر ، به منزل او در خیابان عزیزیه رفتیم. وارد حیاط
که شدیم ، دیدیم یک طرف سقفی زده اند و در حدود صد نفر ، به شیوه عربی ،
مشغول غذا خوردن هستند ؛ تعدادی سینی بزرگ که در انها غذا بود و 5 نفر به
دور سینی نشسته بودند و با دست غذا می خوردند. استقبال کنندگان به ما گفتند
که به اتقاق مخصوص برویم. وارد که شدیم ، در حدود 20 نفر از شخصیت های
کشورهای مختلف جهان نشسته بودند و غذا می خوردند . مجددا به ما اشاره کردند
که شما بر سر سفره خود شیخ بن باز بروید. ما قبلا قرار گذاشته بودیم که سر
غذا با او صحبت کنیم ؛ چون عرب ها رسم ندارند که در هنگام غذا خوردن ، به
مهمانشان طعنه ای بزنند یا چیزی بگویند که مهمان ناراحت شود ؛ بلکه مهمان
را تحمل می کنند. ما هم دیدیم فرصت مناسبی برای بحث برای بحث درباره عقاید
شیعه است. من سر صحبت را باز کردم و گفتم ، ما شیعیان ، حداقل هر روز در
نماز ، 5 مرتبه می گوییم :اشهد ان محمد عبده و رسوله ؛ پس چگونه ممکن است
پیامبر را خدا بدانیم و با این اعتقاد ، از او درخواست حاجت کنیم؟
بن
باز در جواب گفت : منظور من ، شما روحانیون نیستید و شما را نمی گویم ؛
چون شما علما می دانید ان چه را که می گویید ؛ بلکه عوام شیعه ، این عقاید
باطل را دارند.
من
گفتم : عامه شیعه نیز مانند ما فکر می کنند ؛ چون اکثرا در مجالس ما و پای
منبر ما بوده اند و با فرهنگ توحیدی اسلام آشنا هستند و کار شرکی انجام
نمی دهند. در ضمن بین عوام شیعه و مراجع تقلید ، رابطه تقلید وجود دارد و
کاری بدون موافقت علما انجام نمی دهند.
آقای واعظ زاده خراسانی اضافه کرد ؛ از این بالاتر ، اصلا علمای شیعه ، مواظب کار عوام هستند و داستانی از آیت الله بروجردی نقل کرد.
پس از این که آقای واعظ زاده از بن باز سوال کرد که آیا آقای بروجردی را می شناسید ؟ بن باز گفت : بله شیخ بروجردی را می شناسم.
آقای
واعظ زاده ، داستان را چنین نقل کردند که : به گوش آیت الله بروجردی رسید
که در اطراف یکی از شهرها، مردم در شبی از هفته به دور درختی جمع می شوند و
گریه می کنند و تضرع می نمایند و بنا بر ادعای شخصی که از این درخت نوری
درآمده ، ان درخت را مقدس می دانند. اساسا این مطلب صحت نداشته ؛ ولی این
جریان ، روز به روز گسترش پیدا می کند و معتقدین به آن ، دچار توهم شده
بودند . مرحوم آیت الله بروجردی ، نامه ای نوشتند ، چند تن از اهل علم و
چند نفر از متدینین را به آن منطقه فرستادند و دستور دادند که درخت را
بکنند و تکه تکه کنند و مردم را از این امر موهوم ، برهانند. این اشخاص از
طرف آیت الله بروجردی به آن منطقه عزیمت کردند و امر ایشان را به اجرا
درآوردند.
بن
باز از شنیدن این جریان ، آیت الله بروجردی را بسیار تحسین کرد و اظهار
تعجب زیادی نمود ؛ ولی سوال دیگری مطرح کرد و گفت : ولی شیعیان از افراد
مرده ، چیزی می طلبند. من گفتم : شما پیامبر را مرده می دانید ؟ آیاتی در
قرآن هست که پیامبر ، شاهد اعمال مومنین است ؛ مانند آیه :« و کذلک جعلناکم
أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا ؛ و بدین سان
شما را امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما
گواه است» ( بقره / آیه 143) و یا آیه :« و قل اعملوا فسیری الله عملکم و
رسوله و المونین ؛ بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مومنان ، اعمال
شما را می بینند.» (توبه / آیه 105 )
از
این گذشته ، یکی از علمای بزگ اهل سنت ، یعنی ابوالحسن اشعری که سال 430
قمری وفات کرده ، کتابی به نام « حیاه الانبیاء بعد مفارقه ارواحهم من
أجسادهم» ؛ یعنی زندگی پیامبران پس از مفارقت ارواحشان از جسدهایشان ؛
بنابراین انبیاء ، مرده محسوب نمی شوند.
بن باز در جواب گفت : بله ، انبیاء حیات برزخی دارند.
در جواب گفتم : حیات برزخی ، اختصاصی به پیامبران ندارند ؛ کفار هم حیات برزخی دارند.
شاهدش
هم این آیه است :« النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ؛
عذاب آنها آتش است که هر صبح و شب بر آنان عرضه می شوند و روزی که قیامت
برپا شود».(غافر / آیه 44 )
این آیه نشان می دهد که عالم برزخ ، شب و روز دارد ؛ ولی بهشت و جهنم ، شب و روز ندارد.
در
قرآن ، خدا به عنوان امتیاز برای شهداء و انبیاء زندگی خاصی را قائل شده
است :« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل دحیا عند ربهم
یرزقون ؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند ، مردگانند ! بلکه
آنان زنده اند و نزد خدا روزی داده می شوند » ( آل عمران / آیه 169 )
این
آبات نشان می دهند که انبیا و شهدا حیات والاتر و بالاتر از حیات برزخی
دارند و صدای ما را می شنوند و درخواست ما را پاسخ می دهند ؛ پس ما افراد
زنده ای را می خوانیم که به ظاهر مرده اند.
بن
بازدر برابر این جواب هایی که به او می دادیم ، انکاری نداشت و فقط با دعا
کردن برای حفظ وحدت مسلمانان ، از پاسخ گویی فرار می کرد. ضمنا ما با هم
قرار گذاشته بودیم که او را خیلی عصبانی نکنیم و ادب مهمانی و حضور در خانه
او را مراعات کنیم.
در
این اثنا که بن باز از غذا دست کشید ، دیدیم یک باره آن تعداد نفری که در
اتاق کناری ، نظاره گر ما بودند ، هجوم آوردند و هر کدام ، مشتی برنج از
بشقاب او برداشتند و خوردند و این موجب شگفتی ما شد ؛ انان دست زدن به در و
دیوار مسجد النبی و خانه حضرت زهرا (س) را شرک و حرام می دانند ؛ ولی به
مریدانشان اجازه می دهند که از غذایشان تبرک کنند.