سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

سرزمین شیر و خورشید

سرزمین شیر و خورشید یعنی ایران من

مشخصات بلاگ

از بازدید کنندگان گرامی خواهشمندم با نظرات و انتقادات خویش ، مرا در بهبودی این تارنما یاری نمایند.
با سپاس

طبقه بندی موضوعی


همیشه از چیزی که بدم می آمد ، اثاث کشی بود که امروز به سرم اومده . راستش رو بخواین فردا باید به خونه ی تازه بریم . ولی از اثاث کشی نفرت دارم . ای کاش شب می خوابیدم و صبح بلند می شدم با اثاثیه ام توی خونه ی تازه بودم . خدایی چند شبه کابوس می بینم. هر چی من از این کار بدم میاد ، همسرم عاشق تغییر و تنوعه این زندگیه و البته چون خودش هیچ هزینه یی برای این جابه جایی متقبل نمی شه خیلی بهش حال می ده که خونه اش تازه می شه !!!

البته درد من رو کسی می فهمه که خودش مستأجر باشه . البته خدا رو شکر من تنها مستأجر زندگی ام هستم ، چرا که خدا لطفی به من کرد و در اولین سالی که ازدواج کرده بودم ، اسباب مهیا شد که بتونم صاحب خونه بشم . هر چند همه این مالهایی که داریم از آن خداست و اینها اماناتی است در دست ما . ای کاش اینقدر جنبه ی مال داشتن رو داشته باشیم که وقتی به مال و منالی می رسیم ، یادمون نره که چی بودیم و به کجا رسیدیم و البته دور نیست که به کوچکترین اشتباهی بازگشتی به همان دوران نکبت داشته باشیم . پس کافیه که در هر شرایطی شکر و سپاس خدارو به جا آورد و از این که به ما حق زندگی داده ممنون باشیم . ولی باز هم به این نتیجه می رسم که به این راحتی نمیشه از درد مستأجر باخبر شد . حالا من بعد از 6 سالی که این جا بودم به خونه ی بهتری می رم ، البته ظاهرا . ولی خوب خدایی درد مستأجرها واقعا بسیار دردناکه ، هر سال خونه به دوشی و دربدری واقعا سخته . ایشاالله خدا به همه لطف داشته باشه و همه ایشاالله صاحب خونه بشن ، فقط به شرطی که جنبه ی خانه دار شدن رو داشته باشن . مثل همسایه ی ما نباشه که خودش کمه ، فامیلاش هم میان و میرن ، تازه با کمال پررویی یک جوری رفتار می کنند که اینگار ما نوکراشون هستیم . خدایی وقتی مرد همسایه از خونه می ره بیرون فکر می کنم می خواد بره گله شو برداره و بره بیابون . از بس تیپ دهاتی و شهری نشده یی داره . این بابا هیچ فرهنگی از آپارتمان نشینی رو بلد نیست . بهش می گیم سیگار نکش ، میگه چشم ولی باز کار خودش رو می کنه . میگیم هزینه ی شارژ بده توی کتش نمی ره . میگیم آخر شب با داد و هوار و بلند بلند حرف زدن وارد خونه نشو ، اصلا کو گوش شنوا . میگیم هزینه ی آب و گاز ساختمان اینقدره می گه من اینقدر حقم نیست ، خدایی فکر کنم 5 یا 6 نفر خودشون هستن و همیشه هم یا خواهر زنش اینجاست و یا یکی دیگه از فامیلاش . خلاصه قدر مصرف حداقل 8 نفر مصرف داره ، ولی وقتی زمان پرداخت عوارض می شه شروع به ناله می کنه . خدایی این جا به جا شدن ما این حسن رو داشته که از دست همسایه های بدی که بودن راحت شدیم و این بار یک همسایه ی گل به پست ما خورده که خیلی مودب و آقاس . اهل شماله و خیلی مقید و مذهبیه .

. گاهی اوقات که به این همسایه ی آرام جدیدم فکر می کنم ، احساس می کنم که این اثاث کشی نفرت انگیر ارزشش رو داشته که انجام بشه . حالا بماند که بابایی که خونه ی من رو خریده تا حالا دهنم رو سرویس کرده پولش رو جور کنه . بعد از هفتاد روز که قرار بوده پول رو جور کنه بازم 10 میلیون کم داره و باید باهاش درگیر باشیم .

اینم گرفتاریهای جابه جا شدنه ماست . از یک طرف با یکی دیگه درگیر بودیم که خدایی خیلی بی صبر بود و سریع پول خونش پایین می آمد و دهن منو سرویس می کرد و پول می خواست ، از یک طرف هم این مردی که خونه ی مارو خرید ، با یک بدقولی اش بیچاره ام کرد و الان رسما زیر دین 14 میلیون تومن بدهکاری ام . ایشاالله خدا جور کنه . همیشه به مو رسیده ولی پاره نشده است . ای کاش اینقدر باریک و مویی نشه . من بنده ی ناسپاسی هستم و البته خدا همیشه کارم رو راست و ریس کرده ، ولی بازم یادم می ره که خدایی بالای سرمه که غصه ام رو می خورد. ای کاش خدا آرامش قلبی هم به ما عطا کنه که اینقدر ناسپاس نباشیم . غصه ی آخرم این که فردا که از این خونه می رم تا مدتی اینترنت ندارم و باید این اینترنت رو قطع کنم و خطم رو به خونه ی تازه ام منتقل کنم . ایشاالله درست بشه و بزودی با اینترنت در خدمت دوستان گلم باشم . . . . . 

  • بهرام محتشم

با سلام .

من تا حالا زیاد از خودم ننوشتم . فقط روزای اول گاهی اشارتی در نوشته هایم به زندگی خودم می کردم .

ولی دوست دارم بیشتر شناخته بشم . من راستش از 10-11 سالگی دست به قلم برای نوشتن شدم ولی نوشته هام ارزشی نداشت و بیشتر به دل خودم هم نمی نشست . تا حدود 1375 خورشیدی مصمم شدم که کارهایم را مرتب و منظم کنم . برای همین از سیاه نوشته های پیش از این تاریخم شروع کردم و نوشته های بی ارزش را از بین بردم و البته کلی شعر و سروده و سیاه نوشته هایم را از میان بردم . چون وقتی در سالهای پسین به آنها نگاه می کردم ازشون بیشتر بدم می آمد و احساس می کردم که هیچ ارزش ادبی و تاریخی و ... نداره . شاید حدود 2-3 هزار صفحه رو دور ریختم .

در این سالها که مصمم به نوشتن دوباره شدم ، البته هنوز حرفی از کامپیوتر و اینجور چیزها نبود و هنوز توانایی خرید این دستگاه رو نداشتم ، ولی خوب شروع کردم به تنظیم و ترتیب نوشته هایم . من از دوران شیرین دبیرستان شیفته ی تاریخ و ادبیات شده بودم و در این دوران هم به این دو رشته کشیده شدم و البته ترکیب این دو که تاریخ ادبیات بود . نوشته های پیش از این رو مرتب کردم و زواید اون رو دور ریختم . وقتی مرتب تر شد دیدم که کلی مطالب رو دوباره و سه باره تکرار کرده ام . به هر روی زمانی که داشتم به سالهای سربازی نزدیک می شدم ، با توجه به ضیق امکانات و حتی عدم توانایی برای تهیه ی کاغذ آ 4 و ... دست به دامن کاغذهای باطله شدم و در پشت کاغذهای یک بار استفاده شده شروع به نوشتن کارهایم شدم و همین عادتی شد که تا امروز هم نتونم از کاغذهای یک روی سفید بگذرم .

یک وقتی چشم باز کردم و دیدم ددم وای نزدیک به 10 هزار ورق نوشته دارم که یک ذره هم نظم و ترتیب نداره ، باز دست به کار نوشتن مجدد شدم . اون سال 1378 خورشیدی بود یعنی سه سال بعد از اقدام اول . باز هم کلی نوشته های مکرر نوشته شده رو دور ریختم و این بار برای این که بتونم نوشته هام رو مرتب تر کنم ، نوشته هایم رو دسته بندی کردم . چون شیفته ی زندگی نامه نویسی بودم ، خصوصا درباره ی شاعران پارسیگوی ، به فهرست نویسی روی آوردم ، ولی باز کارم گره داشت . در لیستی که تهیه کردم ، باز کلی شاعر رو پیدا کردم که بکرات یاد کرده بودم و یادم نمی آمد. این بار دست به دامن رایانه شدم و آن روز سال 1381 خورشیدی بود . این بار کار شسته و رفته تر شده بود و سرانجام در برنامه ی اکسل شروع به پالایش فهرست ها کردم و دیدم که بازهم زندگی نامه ی 300 - 400 شاعر رو بازهم تکرار کرده ام . خلاصه کار رو بهتر کردم و تا آخرین روزهای مرداد 1390 خورشیدی ، در حالی که ازدواج کرده بودم و مانی پسر کوچکم در حال به دنیا آمدن بود ولی هنوز در دنیای زر بود ، دیگر نتونستم نوشته هام رو روی کاغذ بیارم از یک طرف معتاد نوشتن با رایانه شده بودم و از یک طرف منابع کافی برای نوشته هام در دسترس نداشتم . یکی از بدترین اشکالات کارهای من این بود که در زمانی که زندگی نامه ی سرایندگان رو می نوشتم در ذیل آن اصلا به منبعی که از اون استفاده کرده بود اشاره یی نکرده بودم ، دیدم که در دوران گذشته هم اینقدر بی احتیاطی نداشتند چه برسد به عصر تکنولوژی . باز شروع کردم به گردآوری منابع و این بار در زیر نوشته هام به شکل اختصاری منابع رو افزودم . ولی کار خیلی شلوغ شد . حالا بعد از 5 سالی که از این نانوشتن می گذره ، دلم تنگ شده برای نوشتن روی کاغذ . البته در این مدت که روی کاغذ زیاد کار نکردم ، در رایانه کتابهای بسیاری نوشتم که از اونها می تونم به اینها اشاره کنم :

پارسی کراسه یا قرآن پارسی سره

تاریخ سرزمین شیر و خورشید که جلد سوم آن که شامل هخامنشیان بود نیمه کاره ماند . تاریخ ایران بعد از اسلام رو از آغاز دوره ی طاهری تا اواسط دوره ی سامانی مرتب کردم . البته با انضمام منابع در ذیل نوشته هام .

ویرایش و تدوین مجدد زرسالاران یهودی و پارسی (5 جلد در یک جلد)

ویرایش و تصحیح دیوان خطی شهاب ترشیزی

ویرایش و تصحیح مثنوی خطی و چاپی نقش بدیع غزالی مشهدی .

ویرایش ترجمه ی تفسیر تبری .

ویرایش روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی  .

ویرایش و تصحیح مثنوی حمله ی حیدری راجی کرمانی  .

ویرایش و تصحیح مثنوی مظهر الاسرار هاشمی کرمانی  .

ویرایش و تصحیح احیاء علوم الدین امام محمدغزالی .

 . . .....

  • بهرام محتشم

یک چند وقتی هست که گرفتار جابه جایی خونه هستم . وقت نکردم به وبلاگم یه سر بزنم . ولی دستی از دور بر آتش دارم . راستش اخباری که ما امروزه و در این مدت اتفاق افتاده ، چیز خاصی نداشت جز ...

مرگ آیت الله واعظ طبسی که البته ما چندباری در مشهد بودم ، از دهن مردم مشهد شنیدم که هر چی پروژه ی کت و کلفت توی شهر مشهده و یا اطراف مشهده ، یک دست واعظ و خانواده اش در اون بنده . خوب تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ... حالا بماند که با مردن این مرد ، چه جنب و جوشی در میان دولتمردان افتاد و صغیر و کبیر و عالی و سافل دولتمردان ریختند توی مشهد برای تشییع این آیت الله . حالا بماند که اگه مردم بدبخت و بیچاره مثلا آرزوی خاک شدن در حرم رضوی را داشته باشند ، باید کلیه و قلب و دل و روده ی خود و همه کسش رو بفروشه تا بتونه یک متر قبر توی حرم بخره . ولی ایشون خیلی راحت و بی دردسر نزدیکترین نقطه به ضریح رضوی به خاک سپرده شد . خب اینم از مزایای آقا و آقازاده بودن در ایران اسلامی است . 


  • بهرام محتشم


امروز داشتم به این مسئله فکر می کردم که روسیه چه قدر زیبا از شأن و غرور خویش دفاع کرده و در مقابل کشته شدن یک خلبانش و سقوط یک هواپیمایش به دست ترکیه ، دست به برنامه های تنبیهی علیه ترکیه زد و شهروندانش را از ترکیه فراخواهند و اجازه ی سفر به شهروندانش برای سفر به ترکیه نداد . صادرات و واردات به و از ترکیه را ممنوع کرده و کاری کرد که مردکی به نام اردوغان دچار اشتباهات استراتژیک شده و به جای پوزش خواهی و پذیرش اشتباه و پرداخت خسارت دچار گافهای سیاسی دیگر شده و به دست و پا افتاده و هی عز و جز کرد که با پوتین دوکلمه حرف بزند و مثلا گندکاری اش را ماستمالی کند و ننه من غریبم بازی در آورد ، ولی پوتین خیلی جنتلمن وار نه تنها جواب تلفن های خواهشانه و حقارت بار اردوغان را جواب نداد ، بلکه به برنامه ی تحریم ترکیه هم پرداخت و بسیاری از شهروندان ترکیه را از روسیه بیرون کرده و صد البته تا دیروز که داشتم روزنامه را می خواندم گفته شده که بیش از 14 میلیارد دلار به تجارت ترکیه زیان وارد کرده است . حال با این آسمان و ریسمان بافی می خواهم به این موضوع برسم که در پی تنش میان ایران و ترکیه و گنده پرانی های اردوغان در مقابل ایران ، چرا ایران خود را دستکم گرفته و با اقتدار رفتار نمی کند و از موضع قدرت حرف نمی زند. ما از ترکیه و عربها هیچ باکی نداریم و از خدا می خواهیم باری دیگر با این کشورها دست و پنجه نرم کنیم . چرا ما ایرانی ها را از سفر به ترکیه و ... باز نمی داریم ؟ چرا ما نمی توانیم راه نفس ترکیه را ببندیم و نبض ترکیه را بگیریم و جلوی ورود هزاران کامیون ترک به ایران را بگیریم که دیگر نتواند به راحتی به خلیج فارس  و آسیای میانه راه داشته باشد؟ به راستی چرا ما نمی خواهیم ترکیه را به خاطر رفتارهای زشتش تنبیه کنیم .؟؟؟؟ 

  • بهرام محتشم

قبرستان های مهم و معروف قم

·        قبرستان شیخان

این قبرستان که در خیابان آستانه و در نزدیکی مدرسة فیضیه قرار دارد، مدفن بسیاری از علمای بزرگ از جمله زکریا بن ادریس و پسرعمویش زکریا بن آدم و برادرزادة او آدم بن اسحاق بن آدم که از اصحاب ائمه علیهم السلام بودند و نیز میرزای قمی، میرزاجوادآقا ملکی تبریزی و ... می باشد.

 

1. زکریا بن آدم
نجاشی رجالی بزگ شیعه وی را چنین می‎ستاید: عالمی سترگ مورد اطمینان و ثقه که منزلتی عالی دارد و نزد امامان خاصه حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ موقعیت و جایگاه ویژه‎ای داشت. از عظمت مقام وی همین بس که امام رضا ـ علیه السّلام ـ به او می‎فرماید: (ای زکریا بن آدم)... از خاندان تو بلا دفع می‎شود به خاطر تو هم چنان که از اهل بغداد به خاطر امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ بلایا دفع می‎شد..سالی حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ از مدینه به حج رفتند که زکریا بن آدم، هم محمل حضرت بود تا به مکه رسیدند.قبر شریف او در مقبره مبارک شیخان قم، نزدیک مرحوم میرزای قمی است.
2. زکریا بن ادریس یا ابوجریر القمی
گفته شده است که او از حضرت صادق و کاظم و رضا ـ علیهم السّلام ـ روایت کرده و کتابی نیز داشته است.
از زکریا به آدم نقل شده که گفته است: «اوّل شب وارد بر محضر امام رضا ـ علیه السّلام ـ شدم، و ابوجریر تازه درگذشته بود که امام برای او طلب رحمت کردند...». قبر شریف او نیز در قبرستان شیخان واقع شده است و سال رحلتش 201 هـ .ق، پس از رحلت حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ گزارش شده است

علی بن ابراهیم قمی
او از اجلّه روات امامیه و معاصر با حضرت امام حسن عسگری ـ علیه السّلام ـ بوده است. آثار متعدد علمی و روایتی از آن بزرگوار باقی مانده و نام برده شده است و معروف‎ترین آن‎ها کتاب تفسیر اوست. و چون وسایط بین ایشان و امام معصوم کم است از ارزش بسیار بالایی برخوردار خواهد بود. ضمناً پدر او از اصحاب امام رضا ـ علیه السّلام ـ بوده است. او در قم از دنیا رفت و دارای قبه شریفی در باقیمانده قبرستان شیخان می‎باشد

آخوند ملا محمد طاهر قمی
او از علمای بزگ قم در زمان صفویه بوده است. شیخ حر عاملی او را با عناوین؛ عالم، محقق، مدقّق، ثقه، فقیه، متکلم، محدث جلیل القدر، یاد کرده است. او صاحب تألیفات متعددی از قبیل: شرح تهذیب الحدیث، الاربعین فی فضایل امیر المؤمنین، الفواید الدینیه در ردّ بر حکما و صوفیه، و... . این بزرگوار در پایگاه علمی خود، قم از دنیا رفت و در نزدیکی قبر زکریا بن آدم مدفون گردید.

حاج میرزا محمد ارباب
او در سال 1273 هـ .ق در قم و در یک خانواده کشاورز تولد یافت و پس از تعلم مقدمات و سطح، به عتبات عالیات رفت. از محضر مرحوم میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی استفاده علمی کرد. به قم بازگشت و به جمع مروجین و محققین و مصنفین پیوست. آن بزرگوار طبع لطیفی داشته و اشعار در مدح و مراثی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‎گفته است. او در ماه جمادی الاول سال 1341 هجری در سن 68 سالگی در گذشت و در قبرستان شیخان قم مدفون گردید

http://www.andisheqom.com/Files/qomcity.php?level=4&scid=26639

·        بهشت رضوان و دارالسلام

دو قبرستان کوچک در مقابل خاکفرج واقع شده است.

·        وادی السلام و باغ رضوان

این دو قبرستان بزرگ با اندکی فاصله از بهشت رضوان و دارالسلام در مقابل رودخانة شور واقع شده اند که قبور بسیاری از علما و بزرگان در آنجاست. از جمله شهید نواب صفوی.

 

 

·        باغ بهشت

در انتهای خیابان چهارمردان و مقابل گلزار شهدا واقع است.

·        بهشت معصومه سلام الله علیها

این قبرستان که خارج از شهر قم و قبل از عوارضی تهران قم می باشد، بزرگ ترین قبرستان قم است که قبور بسیاری از شهدا، علما و شخصیتها را در خود جای داده است. از جمله مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی. 

·        قبرستان نو (ابوحسین)

در نزدیکی حرم مطهر و آنسوی رودخانه، قبرستانی بزرگ قرار گرفته که تعدادی از بزرگان قم و شخصیتها را در خود جای داده است.

·        قبرستان بقیع

این قبرستان در مسیر مسجد مقدس جمکران قرار گرفته است.

بقاع متبرکه قم

·        مرقد ابن بابویه

ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق و از راویان حدیث و فقهای عصر خویش می باشد. قبر او در میان بقعه ای در خیابان صفائیه و نزدیک حرم واقع شده است.

·        مرقد ابن قولویه

محمد بن قولویه از راویان حدیث و از صحابی ائمه علیهم السلام می باشد که مزارش در خیابان صفائیه و بعداز مرقد ابن بابویه واقع شده است.

  • بهرام محتشم

دانستنی هایی جالب در مورد " ناوهای هواپیمابر "

دانستنی هایی جالب در مورد

دانستنی هایی جالب در مورد " ناوهای هواپیمابر "


 
میلیتاری نیوز : ناو هواپیمابر یک کشتی جنگی است که برای حمل کردن و پوشش دادن هواپیما‌ها و هلیکوپترهای جنگی طراحی شده‌است و به عنوان یک فرودگاه شناور عمل می‌کند، و اینگونه هواپیماها می‌توانند بدون سوخت‌گیری و توقف، عملیات در مسافت‌های دور را انجام دهند. ناوهای هواپیمابر آمریکا قادر هستند 15 سال بدون توقف حرکت کنند.

 

 


 
ناوهای هواپیمابر آمریکایی و ناو هواپیمابر شارل دوگل فرانسوی‌ها از یک نیروگاه هسته‌ای برای تامین انرژی مورد نیازشان استفاده می‌کنند که به آنها اجازه می‌دهد مدت‌ها دور از آشیانه بی نیاز از سوخت گیری بمانند اما بقیه ناوها از سوخت‌های متعارف استفاده می‌کنند.


 
ناو هواپیمابر یک جنگ‌افزار بسیار گران‌قیمت است که بهای آن گاه تا ۴٫۵ میلیارد دلار می‌رسد. هم اکنون ۲۱ ناو هواپیمابر در حال فعالیت هستند که از این تعداد ۱۱ ناو متعلق به ایالات متحده  است. دو کشور اسپانیا و ایتالیاهر کدام دارای دو فروند ناو هواپیمابر هستند و شش کشور روسیه، بریتانیا، فرانسه، هند، برزیل، تایلند هر کدام یک ناو هواپیمابر در اختیار دارند.

 



 آمریکا علاوه بر ۱۱ ناو فعال خود، یک ناو ذخیره، و یک ناو در حال ساخت داشته و سفارش تولید دو ناو دیگر را هم داده‌است.

 

قابلیت های دفاعی ناو های هواپیما بر


با اینکه خود ناو سلاح جنگی ای محسوب نمیشود ولی جهت بالا بردن قدرت دفاعی آن هر ناو هواپیمابر مجهز به موشک های زمین به هوای seasparrow و موشک های ضد موشک RAM و چهار توپ چرخان 20 میلیمتری با برد 1.5 کیلومتر میباشد.
همچنین دارای سیستم های CHAFF و flare و طعمه های یدک کش شونده نیز هست.

 
 نکاتی جالب در مورد ناو هواپیما بر
 – طول یک ناو هواپیمابر گاهی تا 350 متر می رسد.
– سرعت این ناوها حدود 65 کیلومتر در ساعت می باشد.
– قدرت موتور ناو نیمیتز در حدود 260000 اسب بخار است.
– ناو هواپیما بر نیمیتز آمریکا 110000 تن وزن دارد.
– سوخت گیری یک ناو هواپیمابر حدود 3 سال زمان می برد.
– موتور این غول های دریایی با راکتورهای اتمی کار می کند.
 
 

آشپزخانه ای در یک ناو هواپیمابر

– مساحت عرشه بزرگترین ناو آمریکا در حدود 2 هکتار می باشد.
– در ناو هواپیمابر نیمیتز 6290 افسر خدمت می کنند.
– ناو اینترپرایز ارتفاعی برابر یک ساختمان 20 طبقه را دارد.
– این ناوها پیچیده ترین ماشین ساخته شده به دست بشر می باشد.
– ناوهای هواپیمابر می توانند تا 15 سال بدون توقف به حرکت ادامه دهند.
– جدیدترین ناو هواپیمابر آمریکا تا 270 فروند جنگنده را در خود جای می دهد.
– در زیر هر ناو مانند هر شهر دارای خیابان و کوچه و آدرس پستی می باشد.
 

 

 

کارکنان آشپرخانه ی یک ناو هواپیما بر 


 
 
– بعضی از افسران ممکن است خوابگاه خود را گم کنند و به دنبال آدرس آن بگردند.
– در زیر هر ناو رستوران و سینما و کافی شاپ و فروشگاه های طلا و جواهر فروشی وجود دارد.
– ناو نیمیتز در حد شهر بزرگی چون هامبورگ آلمان برق مصرف می کند.
– بزرگترین آشپزخانه دنیا درون ناو نیمیتز آمریکا قرار دارد.
– در این آشپزخانه هر روز بیش از 13000 عدد تخم مرغ و حدود 4 تن استیک مصرف می شود.
– سردخانه این ناو جهت مصرف غذای 2 ماه کل پرسنل ناو مواد غذایی در خود ذخیره می کند.
– ناو نیمیتز دارای یک بیمارستان 55 تختخوابه میباشد که جراحی های قلب و مغز را هم انجام می دهد.
– بیشتر این افسران در طول خدمت خود در ناو هواپیمابر همدیگر را نمی بینند و نمی شناسند.
 
 

 

اتاق کاپیتان یک ناو هواپیما بر


– ورود هر افسر به بخش دیگر ممنوع بوده و چنانچه تخلف کنند به سختی مجازات و زندانی می شوند.
– دژبان های قسمت مخصوص راکتور اتمی و موشکهای اتمی اجازه شلیک مستقیم به افراد غریبه را دارند.
– افسران بخش های زیرین ممکن است تا ماه ها رنگ خورشید و آسمان را به چشم نبینند.
– افسران روزهای یکشنبه به مغازه ها و فروشگاه ها می روند و حقوق خود را خرج می کنند.
– بزرگترین خطری که این ناو ها را تهدید می کند حمله نظامی نیست و بلکه آتش سوزی داخلی است.
 

اتاق استراحت در یک ناو هواپیما بر


 
– به دلیل حمل هزاران تن مهمات و میلیون ها لیتر بنزین هواپیما همواره خطر آتش سوزی داخلی وجود دارد.
– عرشه پرواز پرخطرترین قسمت ناو می باشد و بالاترین حقوق را افسران این قسمت دریافت می کنند.
– سیستم پرتاب هواپیماها از روی عرشه کاتاپولت نام دارد و با بخار آب کار می کند. کاتاپولت سرعت یک جنگنده 20 تنی را در عرض 2 ثانیه به 270 کیلومتر در ساعت می رساند.
– سراسر بدنه ناو با زره ای از نوعی آلیاژ فولادی پوشیده شده و اجازه نفوذ هیچ اژدری را نمی دهد.
– اگر اژدری در ناو نفوذ کند به دلیل ساختار سلولی ناو آسیبی به قسمت های دیگر نمی رسد و ناو غرق نمی شود.
 
 
 

 

اتاق استراحت در یک ناو هواپیما بر


 


– که یک ناو به وسیله 2 رزم ناو و 3 ناوچه اسکورت می شود و عملاً آسیب ناپذیر می باشد.
– آمریکا دارای 13 ناو هواپیمابر اتمی می باشد و هر ناو سالانه در حدود 1 میلیارد دلار هزینه نگهداری دارد.
– شوروی در آن زمان فقط توانست یک ناو هواپیمابر درست کند و نام آن کوزنتسوف می باشد.
– طبق قوانین دریایی و بین المللی ناوهای هواپیمابر جزو خاک همان کشور تلقی می شوند.

  • بهرام محتشم

شخصی از امام سجاد (ع) سوال کرد: چگونه صبح کردی ای پسر رسول خدا (ص)!؟ (یعنی روز را چگونه آغاز کردی؟)

فرمود: صبح کردم در حالیکه به هشت کس بدهکارم و آنان هر زور هشت چیز از من طلب می‌کنند و مرا به سوی خود می‌خوانند:

1- خدای تعالی از من واجبات را می‌خواهد.

2- پیامبر(ص) سنتش را

3- زن و فرزند، نفقه و مخارج زندگی را

4- نفس از من شهوت

5- شیطان از من نافرمانی و معصیت

6- فرشتگان نویسنده اعمال، ازمن صداقت و درستکاری

7- ملک‌الموت از من روح و جان

8- قبر از من بدن را می‌خواهد.

و من در میان این هشت طلبکار، مسئول و ناتوان شده‌ام.

  • بهرام محتشم

راغب مصطفی غلوش (زاده ۱۳۱۷ - درگذشت ۱۳۹۴) از قاریان مطرح قرآن بود.

مصطفی غلوش ، صبح روز پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ شمسی در سن ۷۷ سالگی در مصر درگذشت .

زندگی

مصطفی غلوش از همان سنین نوجوانی از حافظان قرآن بوده است. عبدالغنی الشرقاوی، ابراهیم الطبهیلی و ابراهیم سلام از استادان او بوده‌اند. غلوش تا مدت‌ها از مقلدان مصطفی اسماعیل بوده است صوت آن‌ها شباهت زیادی به هم دارد. او از ۲۴ سالگی در رادیو و تلویزیون رسمی مصر به عنوان قاری حضور یافت و از همان زمان رفته‌رفته سبک خودش در قرائت را دنبال کرد. او حدود ۳۰ سال است که برای قرائت به کشورهای مختلف از جمله آمریکا، انگلستان، ایران، فرانسه و کانادا سفر کرده است ولی در سال‌های اخیر بیشتر در مصر به سر می‌برد و سرانجام در ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ شمسی درگذشت .

مصطفی غلوش ۴ بار در سال های ۱۳۶۸ - ۱۳۷۴ - ۱۳۷۹-۱۳۸۱ به ایران سفر کرد و به تلاوت قرآن پرداخت .

اذان دلنشین و تلاوت زیبای او در یاد مسلمانان خواهد ماند .



خدایی من که با این قاری استاد و مسلم خیلی حال کردم و سالهای سال تلاوتهای این قاری را گوش می دادم و باهاش زندگی می کردم . خدا بیامرزدش .

  • بهرام محتشم

پناهندگان و پناهجویان کشورهایی که به گمان خود به سرزمین موعود می گریزند، ندانسته و نخواسته درون چاه ویل می افتند و بیرون آمدن از آن هم کاری دشوار یا شاید هم نشدنی باشد.
اما پناهجویان برای چه، بار سفر می بندند و رنج آن را به جان می خرند؟ شرایطی که آنها را وادار به مهاجرت برای پناهندگی کرده چگونه است که ترک وطن می کنند و کشوری دیگر را برای زندگی بر می گزینند؟
شرایط بغرنج و غیر قابل تحمل این کشورهای مصیبت زده، جنگ زده و یا فقیر آنها را وادار کرده تا مهاجرت کنند یا این که از سرخوشی دست به این کار می زنند؟ اما باید باور داشت و پذیرفت هیچ انسانی را نمی توان یافت که وطنش را دوست داشته باشد و آنگاه بی جهت زادگاه خود را ترک کند. کم پیدا می شود.
اما اگر شرایطی ایجاد شود که مجبور به ترک وطن باشد، آنگاه اجتناب ناپذیر است. و گمان می کند که اگر برود شرایطش بهتر خواهد شد. راه می افتد و به سوی غرب ره می سپارد. کور سوی امیدی در دلش روشن است.
از وطن و سرزمینش دل نمی کند که نمی شود. خود را مجبور می بیند، اما شاید بداند اوضاعی که از آن گریزان است، خودساخته نیست بلکه منشاء آن همان سرزمین هایی است که به آرزوی امنیت و آرامش به سوی آنها می رود.
راهی سخت و طولانی را طی می کند و در میان راه، همراهان و هم قطاران زیادی را هم از دست می دهد شاید هم عزیزانش را با مرگ بدرقه کند و داغی دیگر بر دلش می نیشیند. این آدم می تواند سوری باشد، عراقی یا آفریقایی. هر چه باشد انسان است.
خود را به اروپا رسانده از دریا گذشته و اکنون پا بر خاکی گذاشته که رویای کاذبی دارد. می خواهد نفس راحتی بکشد اما آغاز مشکلاتی دیگر است که گریبانش را گرفته و آنگاه می فهمد که برای رفتن به اروپای متمدن فریب رویاهایش را خورده است.
بی احترامی، بدرفتاری، ضرب و شتم، آن هم در کشورهایی که حامی تروریست های قاتل هستند. یا فقری که در کشور خود با آن دست و پنجه نرم می کرد، محصول استثمار کشوری است که پا بر خاک آن گذاشته.
و اکنون 10 هزار کودک پناهجو در اروپا ناپدید شده اند. 10 هزار آدم، 10 هزار نفر انسانی که به همراه مادر یا پدر راهی کشورهای اروپایی شده اند و اکنون از سرنوشت آنها هیچ خبری در دست نیست.
اکنون یا گرفتار گروه ها و تیم هایی هستند که خرید و فروش اعضای بدن می کنند، یا تبهکاران اروپایی که این کودکان معصوم را برای امیال پلید جنسی می فروشند تا سودی کلان را به جیب خود بریزند لذتی شیطانی را برای هوس بازان بسازند. شاید اگر در کشور خود مانده بودند و مقاومت می کردند، عزتشان زیر پا له نمی شد. آیا اکنون این پناه جویان در اروپا شرایط بهتری دارند؟
غرب، آمریکا و اروپا اگر دست از سر جهان بردارند و بگذارند مردم دنیا زندگی خود را بکنند، نه جنگی خواهد بود و نه پناهجویی که از دست جنگ خانماسوز گریخته به کشور مسبب مصیبت.
اکنون این سازمان های حقوق بشری کجا هستند تا فریاد بزنند و تظلم خواهی کنند؟ 10 هزار کودک پناهجو اکنون چه بر سرشان آمده است؟!

  • بهرام محتشم

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان، پناهندگان و پناهجویان کشورهایی که به گمان خود به سرزمین موعود می گریزند، ندانسته و نخواسته درون چاه ویل می افتند و بیرون آمدن از آن هم کاری دشوار یا شاید هم نشدنی باشد.

اما پناهجویان برای چه، بار سفر می بندند و رنج آن را به جان می خرند؟ شرایطی که آنها را وادار به مهاجرت برای پناهندگی کرده چگونه است که ترک وطن می کنند و کشوری دیگر را برای زندگی بر می گزینند؟

شرایط بغرنج و غیر قابل تحمل این کشورهای مصیبت زده، جنگ زده و یا فقیر آنها را وادار کرده تا مهاجرت کنند یا این که از سرخوشی دست به این کار می زنند؟ اما باید باور داشت و پذیرفت هیچ انسانی را نمی توان یافت که وطنش را دوست داشته باشد و آنگاه بی جهت زادگاه خود را ترک کند. کم پیدا می شود.

اما اگر شرایطی ایجاد شود که مجبور به ترک وطن باشد، آنگاه اجتناب ناپذیر است. و گمان می کند که اگر برود شرایطش بهتر خواهد شد. راه می افتد و به سوی غرب ره می سپارد. کور سوی امیدی در دلش روشن است.

از وطن و سرزمینش دل نمی کند که نمی شود. خود را مجبور می بیند، اما شاید بداند اوضاعی که از آن گریزان است، خودساخته نیست بلکه منشاء آن همان سرزمین هایی است که به آرزوی امنیت و آرامش به سوی آنها می رود.

راهی سخت و طولانی را طی می کند و در میان راه، همراهان و هم قطاران زیادی را هم از دست می دهد شاید هم عزیزانش را با مرگ بدرقه کند و داغی دیگر بر دلش می نیشیند. این آدم می تواند سوری باشد، عراقی یا آفریقایی. هر چه باشد انسان است.

خود را به اروپا رسانده از دریا گذشته و اکنون پا بر خاکی گذاشته که رویای کاذبی دارد. می خواهد نفس راحتی بکشد اما آغاز مشکلاتی دیگر است که گریبانش را گرفته و آنگاه می فهمد که برای رفتن به اروپای متمدن فریب رویاهایش را خورده است.

بی احترامی، بدرفتاری، ضرب و شتم، آن هم در کشورهایی که حامی تروریست های قاتل هستند. یا فقری که در کشور خود با آن دست و پنجه نرم می کرد، محصول استثمار کشوری است که پا بر خاک آن گذاشته.

و اکنون 10 هزار کودک پناهجو در اروپا ناپدید شده اند. 10 هزار آدم، 10 هزار نفر انسانی که به همراه مادر یا پدر راهی کشورهای اروپایی شده اند و اکنون از سرنوشت آنها هیچ خبری در دست نیست.

اکنون یا گرفتار گروه ها و تیم هایی هستند که خرید و فروش اعضای بدن می کنند، یا تبهکاران اروپایی که این کودکان معصوم را برای امیال پلید جنسی می فروشند تا سودی کلان را به جیب خود بریزند لذتی شیطانی را برای هوس بازان بسازند. شاید اگر در کشور خود مانده بودند و مقاومت می کردند، عزتشان زیر پا له نمی شد. آیا اکنون این پناه جویان در اروپا شرایط بهتری دارند؟

غرب، آمریکا و اروپا اگر دست از سر جهان بردارند و بگذارند مردم دنیا زندگی خود را بکنند، نه جنگی خواهد بود و نه پناهجویی که از دست جنگ خانماسوز گریخته به کشور مسبب مصیبت.

اکنون این سازمان های حقوق بشری کجا هستند تا فریاد بزنند و تظلم خواهی کنند؟ 10 هزار کودک پناهجو اکنون چه بر سرشان آمده است؟!

  • بهرام محتشم


یک نفر مثل سالار عقیلی در تلویزیون ایران مدام رفت و آمد داشته و با شبکه های آن آشنایی دارد مگر می شود از شبکه های معاند جمهوری اسلامی آگاهی نداشته باشد و نداند که شبکه ی من و تو با جمهوری اسلامی همنوا نیست . چه آسان با این شبکه مصاحبه کرد و بعد هم با یک عذرخواهی و یک گل مالی از سوی وزیر ارشاد به ایران برگشت و کارش را از سر گرفت . چرا؟ چون ایشون کاسه لیس تشریف داشتند و چپ و راست برای نظام مقدس مدیحه سرایی کرده و آهنگهای مثلا ملی اجرا کرد . چپ و راست دعوت از سیما داشت برای مصاحبه و حالا به دروغ می گویند که ایشان هیچ شناختی از شبکه های معاند نداشته و از غفلت و ناآگاهی با این شبکه مصاحبه کرده است . البته از فحوای اخبار بر می آید که چیزی هم مباین با جمهوری اسلامی نگفته ، ولی خوب جمهوری اسلامی است و از این گیرهای سه پیچ که چرا اصلا از جلوی در استودیوی این شبکه ی معاند رد شدی ؟ چرا اصلا به این شبکه نگاه کردی و ....

  • بهرام محتشم


 اگر فیلم لیلای مهرجویی و ترانه‌های زیبای آلبوم نیلوفرانه‌ها را یکی از نقاط عطف کارنامه علیرضا افتخاری بدانیم که هم سطح او را به عنوان خواننده‌ای پرکار ارتقا داد و هم به پرفروش‌تر شدن آثارش کمک کرد، در آغوش کشیدن احمدی‌نژاد نقطه‌ای بود که به سقوط آزاد او منجر شد.

اگر فیلم لیلای مهرجویی و ترانه‌های زیبای آلبوم نیلوفرانه‌ها را یکی از نقاط عطف کارنامه علیرضا افتخاری بدانیم که هم سطح او را به عنوان خواننده‌ای پرکار ارتقا داد و هم به پرفروش‌تر شدن آثارش کمک کرد، در آغوش کشیدن احمدی‌نژاد نقطه‌ای بود که به سقوط آزاد او منجر شد.

این سقوط را هم نه منتقدان و مخالفان انبوه احمدی‌نژاد که خود افتخاری بود که بیش و پیش از همه رسانه‌ای کرد. تهدیدها و توهین‌هایی که زندگی را برایش جهنم کردند تا جایی که حالا، در این مصاحبه، اعتراف می‌کند که به شکل جدی به مرگ فکر می‌کرده است. علیرضا افتخاری اگر به خاطر این حاشیه‌ها نبود می‌توانست یکی از چهره‌های گذرای موسیقی معاصر بماند که کارهایش به خانه همه ایرانی‌ها راه یافت. بازخوانی تعداد پرشماری از آثار جاودانه موسیقی سنتی و پاپ و صدای استانداردی که می‌توانست همه خاطره‌های خوش ما را با خوانندگان قدیمی زنده کند، افتخاری را به هنرمند کم فراز و نشیبی تبدیل کرد که نه هواداران افراطی و سینه‌چاک داشته باشد و نه مخالفان جدی و پیگیر. اما همه اینها به قبل از سال 89 تعلق دارد. اتفاقاتی که برای استاد محمدرضا شجریان انفجاری از محبوبیت دوباره را به همراه آورد و برای افتخاری وسوسه خودکشی! واقعیاتی که کف خیابان داشت اتفاق می‌افتاد و از قلب و احساس مردم می‌جوشید و نه در تریبون‌های رسمی و پروپاگاندای رسانه‌ای. علیرضا افتخاری متولد 1337 است و از مکتب هنرمندان اصفهانی می‌آید. اگر به ویکیپدیایش سر بزنید خواهید دید که از آلبوم نیلوفرانه به عنوان پرفروشترین البوم تاریخ موسیقی ایران نام برده شده و بسیاری از اساتید جملاتی در تایید و توصیف او گفته‌اند. اما اگر درباره او از مردم کوچه و خیابان بپرسید... بسیاری او را در آغوش مردی به یاد می‌آورند که تاریخ ایران را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. و علیرضا افتخاری گواه روشنی است بر آنچه که دورانی بر این کشور گذشته است.  شهادت بی‌واسطه‌ای که حقیقت ادعایی بزرگ را برملا می‌کند. مرثیه‌ای برای یک رویا.

چه زمانی احساس کردید آثارتان به صورت گسترده در جامعه ایرانی شنیده می‌شود؟ خیلی‌ها اعتقاد دارند پخش آثارتان از صدا و سیما در شهرت و محبوبیت‌تان نقش تعیین کننده داشته.

از سریال امیر کبیر این موضوع برای من جدی‌تر شد و خودم احساس کردم که کارها در حال شنیده شدن هستند. این زمانی بود که جناب «روشن روان» از من برای حضور در این سریال دعوت کرد و همکاری من با دوستان جدی‌تر شد. اعتقاد دارم مردم و جامعه ما در آن دوره که آثار من در حال پخش بود، بسیار درباره موسیقی و انتخاب‌هایشان سخت‌گیر بودند و همین باعث شده بود که کمتر چهره‌ای را به عنوان چهره جدید بپذیرند. این کار را برای همه سخت‌تر می‌کرد و باعث شده بود خواننده‌ها برای شنیده شدن، کار سخت تری را در پیش‌رو داشته باشند.

استاد شجریان و ناظری در آن سال‌ها در اوج دوران کاری خود بودند و مردم از آثار آنها هم استقبال بسیار خوبی می‌کردند. رقابت مخفی و خاموشی بین شما و آثار این بزرگان در آن دوره دیده می‌شد. موضوعی که تا امروز کمتر حاضر به صحبت درباره آن شده‌‌اید.

رقابت جالبی بود. اصولا آن دوره، دوره جالبی بود. من کارهای آن دوستان را می‌شنیدم و سعی می‌کردم در انتخاب‌هایم همیشه دقت کنم. همه حواسم بود که کار ضعیف بیرون ندهم و انرژی‌ام را در انتشار آثار خوب و قوی صرف کنم.

در همان دوره خاص شما بیشتر تحت تأثیر موسیقی کدامیک از اساتید و بزرگان بودید و به چشم الگو به آثار آنها نگاه می‌کردید؟

در آن دوره انتخاب غالب من موسیقی سنتی بود. به‌خصوص که اساتیدی که در آن دوره خدمت‌شان تلمذ داشتم، از لحاظ شخصیت و هویت کاری، چهره‌هایی بودند که وزن و اعتبار زیادی داشتند. درست مثل استاد حسن کسایی و تاج اصفهانی. بعد به مرور افتخار همکاری با استاد روشن روان و تجویدی و شهبازیان را هم داشتم. خودم همیشه سعی می‌کردم که وقتی در حضور این بزرگواران در حال انجام کار بودیم، در تمام لحظات حتماً نکته و ریزه کاری‌هایی را از خدمت این بزرگواران بیاموزم. در مقام یک شاگرد. همین نوع همکاری‌ها باعث شد که بتوانم بسیار بیاموزم و یاد بگیرم.

و نکته این بود که در همان ابتدای معروفیت و محبوبیت آثارتان، آمار فروش آلبوم‌های علیرضا افتخاری بسیار بالا بود و خیلی زود مورد توجه مخاطبان و مردم قرار گرفته بود.

من برای آلبوم «نیلوفرانه» تنها 700 هزار توامان دستمزد گرفتم. آقای خوشدل 500 هزار تومان و جناب قیصر امین‌پور برای این آلبوم کمتر ازاین رقم‌ها گرفته بود. ولی علیرغم دستمزد پائینی که برای این آلبوم گرفته بودیم، با عشق آن را تولید و منتشر کردیم و خدا هم با ما بود و آمار بالایی را در فروش به خود اختصاص داد. آلبوم «یاد استاد» را حدود یک میلیون تومان دستمزد گرفتم ولی واقعاً انرژی گذاشتیم و آن اثر تولید شد و مردم استقبال کردند. اصلاً ماجرای همکاری در آن دوره جوری بود که مثلاً ما در منزل یک آهنگساز می‌نشستیم و کار را گوش می‌کردیم و انتخاب‌ها اتفاق می‌افتاد. اعداد و ارقام بسیار پایین بود و همیشه سعی می‌کردم در کارهایی که می‌خوانم، ناشر ضرر نکند. به حکم معرفت و جوانمردی سعی می‌کردم که فکر و ذکرم بودجه‌ای باشد که برای آن آثار هزینه شده است. هر چند بسیاری از طریق این آلبوم‌ها صاحب ملک و املاکی شدند و خانه و ویلا نصیب‌شان شد که نوش جان‌شان باشد، ولی خود ما در آن دوره زیاد نفع مالی نبردیم و همان دستمزدهای اولیه، تنها پولی بود که از آن آثار به ما تعلق می‌گرفت. آثاری که آمار فروش‌شان بعضا واقعاً بالا و چشمگیر بود.

دقیقاً. سؤال بعدی من درباره همین موضوع بود که در آن دوره منطق درستی در ارتباط بین خواننده و دیگر هنرمندان تولید کننده آثار با ناشر نبوده و بیزنس و انتفاع مالی بیشتر به ناشران تعلق می‌گرفته.

این موضوع بود و خیلی هم محسوس بود. ما آن زمان با شور و انرژی کار می‌کردیم و اصلاً این قبیل مسائل برایمان اولویت نبود. کسی هم به ما نگفت که تو قرار نیست تا آخر عمرت این شورو اشتیاق و عشق را داشته باشی و حداقل چند اثر را برای خودت و خانواده‌ات نگه دار. مثلاً اوایل دوران کاری‌ام بود که اثر «همتای آفتاب» را با 5 هزار تومان خواندم و با بزرگواری چون «عماد رام» همکاری کردم. آن دوران هم قوانین و عرف خاص خودش را داشت. ما هم براساس قواعد همان دوره پیش می‌رفتیم و اوضاع را مدیریت می‌کردیم.

گفته می‌شود هنوز هم آن آثار قدیمی شما بازار فروش دارد و همچنان در حال بازنشر است. درست است؟

بله برخی از آثار قدیمی هنوز هم بازنشر می‌شوند و می‌فروشند. البته من دیگر نقش یا انتفاعی از این بابت ندارم و حقوق آثار در اختیار ناشرین محترم است. ولی بارها این موضوع را به خود من هم گفته‌اند که آثار قدیمی‌تر من هنوز هم طرفدار دارند و فروش‌شان هم خوب است.

درباره سال‌های ابتدایی فعالیت شما چیزی که می‌گویند این است که خیلی از آهنگسازان در آن دوران، هر آهنگی که می‌ساختند برای شما و آقای شهرام ناظری ساخته می‌شد و انتخاب اصلی‌شان از بین شما و ایشان بود. این موضوع تا چه حد صحت دارد؟

بی تعارف اگر بخواهم سؤالتان را جواب دهم و آقای ناظری هم از من ناراحت نشوند، از آنجایی که من آثارم تیراژ داشت و آمار بالای فروشی را کسب کرده بود، عمدتاً آثار را قبل از همه  برای من می‌فرستادند و من می‌شنیدم و اگر قبول نمی‌کردم، سراغ چهره‌های دیگر می‌رفتند. تم صدای من جوری بود که تقریباً همه چیز می‌توانستم بخوانم و حتی استاد جواد معروفی به فرزندشان گفته بودند اگر روزی قرار باشد آهنگی بسازم و از آن آهنگ خوشم بیاید، حتماً آن آهنگ را باید آقای افتخاری بخوانند. همه آن آثار تولید و پخش می‌شد و ما حواسمان نبود که قرار نیست تا همیشه اوضاع بدان گونه باشد. الان هم همیشه به جوانانی که در حوزه موسیقی خوب کار می‌کنند می‌گویم که به آینده‌‌تان فکر کنید و سعی کنید جوری پیش بروید که بتوانید آینده خود را تأمین و بعد در پی آرزوهایتان در حوزه کاری خود بروید.

نکته مهم دیگری که درباره شما عنوان می‌شود این است که تعداد آلبوم‌های شما در بازار موسیقی کشور یک رکورد به حساب می‌‌آید. عدد دقیقی از تعداد آلبوم‌هایتان دارید؟

حدود 80 آلبوم منتشر کرده‌ام و در حال حاضر هم 4 آلبوم آوازی در دست انتشار دارم که جناب آقای «محمد علی چاوشی» قرار است آنها را روانه بازار کند. استاد ذوالفنون و چند استاد گرانقدر دیگر در این آثار با من همکاری کرده‌اند و حدود 40 اثر ساخته شده است. این آثار آماده انتشارند و قرار است در چهار آلبوم روانه بازار شوند. 70 تصنیف دیگر هم که همگی آثاری از استاد ذوالفنون هستند، در اختیار آقای مناجاتی است و ایشان قرار است درباره روند انتشار آن آثار هم اقدام نمایند.

این آلبوم‌هایی که می‌فرمائید، علاوه بر آن 80 آلبومی ست که منتشر شده است؟

بله. 80 آلبوم از من منتشر شده و این آثاری هم که عرض کردم، در دست انتشارند. آن 80 آلبوم در طول همه این سال‌ها منتشر شده‌اند و برای آثار جدید در حال برنامه‌ریزی بودیم که آن اتفاقات رخ داد و...

قبل از اینکه به آن اتفاقات برسیم، می‌خواهیم درباره سبک‌های دیگر موسیقی در ایران از شما بپرسم. در همه این سال‌های فعالیت‌تان، آیا صدا یا هنرمندی در حوزه پاپ و سنتی بوده که شما تحت تأثیرش باشید و به چشم یک خواننده خوب آثارش را دنبال کنید؟

قرار نیست مدحی انجام دهم و سوء برداشتی اتفاق بیفتد. ولی هر وقت صدای استاد شجریان را می‌شنیدم، یک صداقت خاصی در صدای ایشان حس می‌کردم. درست قبل از این که با شما صحبت کنم، «قاصدک» استاد شهبازیان را با صدای استاد گوش می‌کردم و واقعاً لذت می‌بردم. هر وقت صدای استاد شجریان را می‌شنوم خود به خود می‌زنم زیر آواز. همه اینها به‌خاطر علاقه‌ای است که به ایشان دارم و آثارشان را برای من عزیزتر و دوست داشتنی‌تر می‌کند. حوالی سال 60 بود که ما با هم رفت‌وآمد داشتیم و من در تهران خدمت ایشان می‌رسیدم و ایشان هم در اصفهان به منزل من می‌آمدند. من یک رنوی قدیمی داشتم و قتی با استاد در آن می‌نشستیم، آقای شجریان به من می‌گفت: «علیرضا بخون...  بخون که دلمون گرفته » و من می‌خواندم و آن روزها هرگز از ذهن من پاک نمی‌شود. با هم می‌رفتیم منزل استاد تاج یا دوستان دیگر. روزهایی که دیگر تکرار نمی‌شوند. این صحبت‌ها را در شرایطی به زبان می‌آروم که نه ایشان نیازی به مدح و تعریف من دارند و نه من به ایشان. اینها حرف‌های دل من است که همیشه با صراحت گفته‌ام. من عاشقانه دوست‌شان دارم و برایشان احترام ویژه‌ای قائل‌ام.

ولی ظاهراً بعد از آن اتفاقات با آقای احمدی‌نژاد رابطه خوبی با ایشان ندارید.

آن اتفاق نه تنها برای من در حوزه اجتماعی تبعات زیادی داشت، بلکه باعث شد بسیاری از هنرمندان این مملکت هم پشت من را خالی کنند.

شما در اوج این اختلافات نامه عجیبی را خطاب به آقای شجریان نوشتیدو در رسانه‌ها منتشر کردید. بخش‌هایی ازاین نامه به شدت سر و صدا کرد و به سوژه‌ای برای طنز نویسان مبدل شد. واقعاً انگیزه اصلی انتشار آن نامه به آقای شجریان در آن دوره سخت و پرحاشیه چه بود؟

در واقع این نامه اظهار محبت من به آقای شجریان بود. ما از یک خانواده‌ایم و طبعا من هم مانند افراد دیگر خانواده، آقای شجریان را دوست دارم. چرا نباید حالت دوستی و برادری داشته باشیم؟ بعضی‌ها می‌پرسند که تو از آقای شجریان دلخوری؟ من از ایشان دلخور نیستم. من از خودم دلخورم. همان زمان هم از خودم دلخور بودم و با صراحت بر زبان آوردم. چرا نباید استاد شجریان در ایران بخواند؟ ماهیگیرها و بناها و پیشه‌ورها هم با هم آواز می‌خوانند و کار می‌کنند. چرا نباید ما هم‌آواز باشیم؟ چرا شجریان نباید از حال من خبر داشته باشد؟ بیست سال است که من شجریان را ندیده‌ام و این واقعاً خوشایند نیست.

ایشان به‌هر‌حال ممنوع الکار بودند و اجازه فعالیت در آن دوره به ایشان داده نمی‌شد و هنوز هم داده نمی‌شود.

 آقای شجریان ممنوع‌الکار نیست. چه کسی می‌تواند به ایشان بگوید کار نکن؟ چه کسی می‌تواند مجوز ایشان را صادر کند یا نکند؟ شجریان خودش کارهای خودش را امضا می‌کند. ایشان اگر بخواهند دوباره می‌توانند در ایران فعالیت کنند.

اگر قرار باشد درباره آثار «همایون شجریان» صحبت کنید درباره او چه نظری دارید؟

او به‌هر‌حال حواسش جمع است و درست جلو می‌رود. نام بزرگی چون شجریان بر اوست و قطعاً وظیفه سنگینی دارد. صدایش را دوست دارم.

درباره انتخاب‌های حوزه پاپ کسی را اسم نبردید. شما هم از آن جمله هنرمندانی هستید که کمتر حاضر می‌شوید درباره آثار پاپ نظر بدهید؟

خدا رحمت کند استاد محمد نوری را. ایشان واقعاً استاد بود. البته جوانان خوبی را در این دوره کنونی داریم و صداهای خوبی می‌شنوم. به‌هر‌حال درها به روی موسیقی در کشور بسته است و همین باعث می‌شود انگیزه‌ها برای استمرار و پیشرفت بیشتر و بیشتر شود. ولی قطعاً سر آمد پاپ در ایران از نظر من محمد نوری بوده و هست.

از بین چهره‌های نسل جدید موسیقی سنتی چطور؟ چهره‌هایی که با وارد کردن برخی فضاهای تلفیقی در موسیقی سنتی کشور، صدای بسیاری از اساتید سنت گرای موسیقی ملی را در آورده‌اند و اعتراض‌های زیادی به آنها شده است.

من اعتقاد دارم باید این جوانان به دستبوسی اساتیدی چون استاد شجریان بروند و از او بپرسند و مشورت بگیرند. آواز فقط «ها ها» کردن و دست و دهانی نیست. بسیار شنیده‌ام که آثاری از سوی برخی جوانان موسیقی سنتی ارائه می‌شود که همه غلط و پر ایراد است. صداها عمدتاً فقط می‌خواهند روی همدیگر را کم کنند. خواندن و آواز، نکات ریز زیادی دارد و باید با مشورت به این علم رسید. آشپزی فقط پختن گوشت و اضافه کردن ادویه نیست. باید هنر و درک درستی از آشپزی داشت. آواز باید به دل بنشید تا دلی را بلرزاند. درباره این نسل جدید کمتر می‌توانم واژه ویژه‌ای بر زبان بیاورم. اعتقاد دارم بدون «پیر» نباید حرکت کنند، هر چند به قولی سکندر زمانه باشند. پیر قبیله موسیقی هم استاد شجریان هستند که همه باید به‌دست بوسی ایشان بروند.

برویم سراغ بحث اصلی این گفت‌وگو. دیدار و در آغوش کشیدن آقای احمدی‌نژاد در 17 مرداد سال 89، همزمان با روز خبرنگار در مرکز همایش‌های صداوسیما. اصلاً شما از طریق چه کسی به این برنامه دعوت شده بودید؟

از تلویزیون به من زنگ زدند و گفتند 5 میلیون به شما می‌دهیم و شما برای برنامه بزرگداشت خبرنگاران بیائید و «پلی بک» اجرا کنید. من هم قبول کردم. من معمولاً برای اجراها یا بصورت پلی بک قرارداد می‌نویسم، یا با گروه. آن روز قرار شد برای اجرای پلی بک به سالن بروم. 5 میلیون به حساب من واریز شد و من هم رفتم به سالن. قبلش یک داستانی هم بود. دوستان در تلویزیون شعری از آقای حداد عادل را به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من هم بخوانم. ما به هر آهنگسازی این شعر را دادیم، زیر بار نرفت و کار را نساخت. آقای ضرغامی کاملاً در جریان این موضوع بودند. وقتی این آهنگ درست نشد و ساخته نشد، صدا و سیما کمی علیه من موضع پیدا کرد. همه اینها باعث شد روبوسی من با آقای احمدی‌نژاد بارها از تلویزیون پخش شود. مشخص بود همه چیز کاملاً برنامه‌ریزی شده است. این همه آدم با آقای احمدی‌نژاد روبوسی کردند ولی کدامیک اندازه من تبعات داشت؟ آنقدر نشان دادند و پخش کردند تا بازی به شدت پیچیده شد و در آن اوضاع ملتهب، جامعه ایرانی علیه علیرضا افتخاری موضع بدی گرفت. آن اتفاق باعث شد خانواده من عذابی را تحمل کنند که گفتن‌‌اش در کلمات نمی‌گنجد.

درباره آن لحظه حرف می‌زنید؟ اصلاً چه شد با آقای احمدی‌نژاد رو به رو شدید؟

از صحنه که پایین می‌آمدم، به روح پدرم قسم، فردی قد کوتاه به سرعت سمت من آمد و گفت: «بدو بدو که آقای احمدی‌نژاد به‌خاطر شما ایستاده‌اند و معطل شما‌ شده‌اند.» اسم‌شان یادم رفته که این‌فرد کوتاه قد چه کسی بودند. من اصلاً قرار نبود سمت ایشان بروم. اتفاقاً سخت گرفتار برخی کارها هم بودم و می‌خواستم بروم. ولی دور و بری‌های ایشان با این قبیل رفتارها باعث شدند این دیدار رخ دهد. تیم بادیگاردهای شخصی ایشان همیشه حواسشان هست که اصلاً کسی نباید نزدیک آقای احمدنژاد شود. ولی درباره من اوضاع کاملاً برعکس شد و من را برای مواجهه با ایشان هدایت کردند. خودشان من را به سمت ایشان هل دادند و در ادامه هم رسانه‌ای مثل تلویزیون این دیدار را پوشش داد و با قدرت و هدفمندی خاصی، آنرا هر شب پخش کرد. برای چه؟ چرا؟ چون من نتوانسته بودم آهنگسازی را قانع کنم که شعر آقای حداد عادل را بسازند و روی آن کار بخوانم. همه این سناریو به نوعی به‌خاطر عمل نکردن من به خواسته آنها درباره آقای حداد عادل بود. همه اینها دست به‌دست هم داد تا این موضوع به سرعت در جامعه با نگاهی بد و منفی ترویج پیدا کند.

خودتان چه زمانی متوجه شدید که این اتفاق و در آغوش کشیدن آقای احمدی‌نژاد در رسانه‌ها خبر‌ساز شده و تبعات اجتماعی‌‌اش گریبان شما را گرفته؟

حدود یک هفته بعد بود که همه چیز شروع شد و به مرور بد و بدتر شد. رسانه‌های خارج از ایران هم که اوضاع را خراب‌تر کردند و فکر می‌کردند من برای بوسیدن آقای احمدی‌نژاد وقت گرفته‌ام!

در آن لحظه چه دیالوگ‌هایی بین شما و آقای احمدی‌نژاد رد و بدل شد؟

من روی صحنه که بودم، گفتم: چشم 6 میلیارد مردمی که روی زمین زندگی می‌کنند، به ماست. منظورم این بود که حواستان باشد آقای رئیس‌جمهور. به حکم یک شهروند ایرانی دلم می‌خواهد در برابر مردم دنیا رو سفید باشم. اینها جملاتی بود که روی صحنه گفتم.

منظور من لحظه‌ای است که ایشان را از نزدیک دیدید و در آغوش گرفتید.

من تصنیف «از اوج آسمانها» اثری از «عباس خوشدل» را روی صحنه «پلی بک» کردم و وقتی پایین آمدم و من را اطرافیان ایشان به سمت آقای رئیس‌جمهور هل دادند، فقط به من گفتند: «ماشاالله».

و شما چه گفتید؟

من چیزی برای گفتن نداشتم. آن لحظه وقتی برای حرف زدن نبود. از تصاویر مشخص است. یک«متشکرم» به «ماشالله» ایشان گفتم. بعد از همه این اتفاقات‌ها من به نظرم می‌‌آید اگرایشان مثلاً می‌گفتند که زنگ موبایل من صدای آقای افتخاری است و من به ایشان علاقه قلبی دارم، شاید کلیت این اتفاقات رخ نمی‌داد. ولی دریغ از حتی یک جمله که در باره من ذکر شود. آقای احمدی‌نژاد در این مدت حتی یک‌بار پیگیر احوال من نشدند. با صدای بلند به ایشان می‌گویم در مورد من بسیار انسان قدرنشناسی بودند. با صدای بلند این جملات را بر زبان می‌آورم و امیدوارم به گوش‌شان برسد. شما را به جان مادرتان قسم می‌دهم که به من کمک کنید تا این حرف‌ها به گوش همه برسد. امروز به آگاهی و درک سیاسی درستی از این بازی‌ها رسیده‌ام و امیدوارم این موضوع به خوبی در رسانه‌ها انعکاس پیدا کند.

و از آن لحظه شما وارد بازی‌ای شدید که به شدت برایتان دردسر‌ساز شد و حتی خانواده شما هم زیر فشار بود.

یادم است که نوشته‌ای زیر در منزل شخصی من گذاشتند که اینجا بمب‌گذاری خواهد شد و هرچه سریع‌تر باید این منزل را تخلیه کنید. به قدری فشار و تهدید‌ها زیاد شد که مجبور شدیم از آن محل برویم. مدت‌ها کلاه می‌گذاشتم روی سرم و برای خرید این‌ور و آن‌ور می‌رفتم. اگر هم کسی من را می‌شناخت، برخوردهای اهانت‌آمیز و زشتی می‌شد. خوب یادم هست وقتی در فرودگاه وارد سالن انتظار شدم و نشستم، حدفاصل ده متری من همه مردم از صندلی‌ها بلند شدند و اطرافم خالی شد. دوستان من دیگر من را مهمانی‌های خودشان هم دعوت نمی‌کردند و می‌ترسیدند بلایی سر بچه‌هایشان بیاید. می‌گفتند علیرضا تو دوست بیست ساله ما هستی ولی واقعاً بهتر است دیگر نباشی، چون مردم و آشنایان همسر و بچه‌های ما را مورد توهین قرار می‌دهند که چرا افتخاری را اینجا راه داده‌‌اید. می‌گفتند چرا با «رفیق احمدی نژاد» رفت و آمد می‌کنید!

پس از آن اتفاقات و این قبیل برخوردها، از طرف مسئولین فرهنگی دولت قبلی مورد حمایت قرار نگرفتید؟

موضوع همین است و اصلاً من به‌خاطر همین ناراحتم و خشمگین. اگر تلویزیون اجازه می‌داد من ده دقیقه همین صحبت‌هایی که با شما داشتم را مطرح کنم، شاید تبعات آن اتفاقات این‌گونه زندگی من را تحت تأثیر قرار نمی‌داد. فرزند کوچک من دیگر دانشگاه نرفت و انصراف داد. می‌گفت به من توهین می‌کنند و به شدت فضای بدی علیه من در دانشگاه راه افتاده است. روی وایت برد عکس من را می‌کشیدند و دشنام‌های زشتی می‌نوشتند. دخترم بارها با چشم گریان به خانه آمد. VOA و برنامه پارازیت بیش از بیست بار من را چهره زشت و بد هفته انتخاب کرد و همین اتفاقات بازی را وحشتناک‌ترکرد. این در حالی بود که هیچ اظهار‌نظر یا حمایتی از سوی همین آقایون داخل کشور از من نشد و معلوم نبود با ادامه این روند چه بلایی سر فرزندان من قرار بود بیاید. مادرم را در اصفهان و در صف نانوایی هل داده بودند. آقای احمدی‌نژاد مرد باشد! خدا آدم را‌گیر نامرد نیندازد، دوست خوب من. این جملات را با سوز درونم می‌گویم به شما که امیدوارم حرف‌هایم رابه دقت منتقل کنید.

نامه شما به استاد شجریان در حالی منتشر شد که پیش از آن استاد شجریان در مصاحبه با «یورو نیوز» حمله تندی به شما کردند و گفتند: «یکی از هنرمندان ما که صدای خوبی داشت و خوب می‌خواند و شهرت خوبی داشت، یک اشتباه اجتماعی کرد که به نظرم از سر سادگی و ندانم کاری‌‌اش بود، یک دفعه مردم او را کنار گذاشتند. پس این موسیقی نیست. این رفتار و کردار و گفتار است. به همین دلیل هنرمندان در رفتار و کردار و گفتار باید خیلی دقت کنند. جامعه آگاه است، وجدان جامعه بیدار است، جامعه مو را از ماست می‌کشد. کوچکترین اشتباهی زیر پروژکتور جامعه قرار می‌گیرد. نمی‌توانید اشتباه کنید. جامعه کوچکترین اشتباه و ریاکاری را بزرگ می‌کند و دروغ گویی و اشتباه را نشان می‌دهد». ولی شما در نامه خود برای ایشان نوشته بودید: «ما آجر نیستیم که بمانیم. عمری از ما گذاشته است. باید هر کدام در نوای هم بخوانیم. ما یک جمع خانواده‌ایم. ما باید اسم همدیگر را صدا بزنیم. ما باید همایون هم باشیم. ما نباید ورود را از هم بپوشانیم و اجازه گذر را به یکدیگر ببندیم. ما از همدیگر می‌ترسیم. ما در یک باغ هستیم. با افکار یک درخت پربار باید سرزنده و شاداب، از دور یکدیگر را صدا بزنیم. نزدیک هم بیاییم با محبت. چرا دستخط‌هامان برای هم خوانا نیست. صدا بزن مرا. نزدیک‌تر بیا». این تفاوت در ادبیات نامه‌ها به نظر خودتان نامانوس نبود؟

هنوز هم می‌گویم که استاد شجریان برای من مطلق‌اند. صحبت‌هایشان در آن گفت‌وگو مرا کمی رنجاند ولی به رسول ا... قسم همان زمان هم احساس می‌کردم که ایشان از بزرگواری و دلسوزی این جملات را درباره من استفاده کردند. ایشان می‌توانستند فتیله این ماجرا را پایین بکشند و با یک جمله اوضاع را به حالت اول برگردانند. ایشان پیشکسوتی بودند که من در آن دوره نیاز داشتم ایشان از من حمایت کنند و اصلاً از من بپرسند که اصل اتفاق چه بوده؟ ما همه با هم بودیم و باید به حکم سعدی «بنی آدم اعضای یکدیرند» در کنار هم می‌ماندیم. دل من از آن مصاحبه شکست.

نکته‌ای که هست...

اجازه بدهید. آقای احمدی‌نژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت‌سر هم این اتفاقات را شکل دادند که...  بابا بوسیدن یک بار، دو بار... جمله بعدی‌ام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. فشار بدی روی من و خانواده‌ام بود. فرزند کوچکم فهمید و گریه کرد و گفت‌: «بابا نکن». گفتم نمی‌توانم و واقعاً تاب این همه توهین و تهدید را ندارم. در ایران که هیچکس حواسش به من نبود و درد دل من را نمی‌شنید. در خارج از کشور هم یک روز چهره بد بودم و یک روز چهره زشت. منفور شده بودم و این برای یک هنرمند غیرقابل تحمل بود. سوپر مارکت محل به من جنس نمی‌فروخت! آرایشگر محل ما می‌گفت آقا وقتی شما روی این صندلی می‌نشینید دیگر هیچکس به مغازه من نمی‌‌آید و عذر‌خواهی می‌کرد و مودبانه می‌گفت دیگر نیایم. آژانس به من ماشین نمی‌داد. مردم تا این حد تحت تأثیر قرار گرفته بودند و امیدوارم این صحبت‌ها به درستی به گوش مردم برسد. حرف آخرم هم این است که آقای احمدی‌نژاد خیر نبینید. آقای ضرغامی خیر نبینید. و قطعاً خیر نخواهند دید. در این موضوع شک ندارم. چون من حقم این نبود. من بعد از 30 سال خواندن با تمام وجود، این حقم بود؟ بعد از سی و خرده‌ای سال این حق من و خانواده‌ام نبود.

حرفی مانده؟ آینده کاری شما قرار است در چه شرایطی پیش برود؟

اگر یک نفر هم از من دلخور باشد، من قطعاً نمی‌توانم کارم را درست انجام دهم. این ناراحتی را که من مسببش نبودم، با این درد دل مفصل که به وضوح درباره‌‌اش گفتم، حتی اگر یک نفر هم اصل موضوع را فهمیده باشد و برایش مشخص شود اوضاع از چه قرار بوده، باز هم برای من خوشایند است. امیدوارم وقتی مردم از قصد من برای خودکشی باخبر می‌شوند، قطره اشکی بریزند و فضای تلخ آن دوران را درک کنند. اگر چهار نفر در محل به شما وخانواده‌‌تان توهین کنند، کسی صبر و تحملش را ندارید. فکر کنید که یک ملت علیه من شده بودند و واقعاً دیگر امیدی برای زندگی نداشتم. من اگر خودکشی می‌کردم، همه خوشحال می‌شدند؟ راهی جز خودکشی برای من مانده بود؟ من تا این تصمیم هم جلو رفتم. ولی بعد، فرزند بیمارم باعث شد از تصمیمم صرف نظر کنم. امیدوارم مردم ایران که مبنای دل‌شان محبت است و صداقت، در جریان اصل اتفاقات قرار بگیرند.

  • بهرام محتشم

سید محمد رضا جلالی نائینی

به قلم پروفسور سید حسن امین

۱-یک قرن زندگی در یک نگاه کوتاه

استاد دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی،حقوقدان،پژوهشگر تاریخ ادیان، محقق،مترجم،روزنامه‏نگار،سیاستمدار و خلاصه یکی از شخصیت‏های ملی‏ و تأثیرگذار ایران در صد ساله‏ی اخیر در یازدهم فروردین 1389 قفس تن را شکست و به رفیق اعلی پیوست.

جلالی نائینی،از رجال خوشنام و خدوم فرهنگی،مطبوعاتی،اجتماعی و سیاسی ایران بود که هفتاد و چند سال از نود و چند سال عمر پربار خود را به‏ خدمت به هم‏وطنان خود موفق بود.جلالی نائینی به سال 1293 در نایین‏ اصفهان متولد شد.دوره‏ی تحصیلات ابتدایی را در نائین،دوره‏ی اول متوسطه‏ را در اصفهان و دوره‏ی دوم دبیرستان را در مدرسه دار الفنون تهران گذرانید. در 1313 وارد دانشکده‏ی حقوق دانشگاه تهران شد.پس از فراغت از تحصیل‏ در 1316 به سربازی رفت و با مرحومان دکتر غلامحسین صدیقی و نصرت الله‏ امینی هم اطاق شد.در 1318 به سمت قاضی دادگستری به استخدام دولت‏ درآمد.پس از سه سال قضاوت در پی اشغال ایران به دست متفققین در شهریور 1320 از خدمت قضایی استعفا داد و در 1321 پروانه‏ی وکالت دادگستری اخذ کرد و از آن پس ضمن اشتغال به حرفه‏ی وکالت،به روزنامه‏نگاری توأم با کسب فیض از محضر دانشمندان و تکمیل دانش و بینش و اندک‏اندک تألیف و تصنیف و خدمات علمی روی آورد.

در کارنامه‏ی بلند و پربار جلالی نائینی، برگ‏های درخشان فراوان است.از جمله:

الف.یکی از خدمات جلالی نائینی، پژوهش‏های او در زمینه‏ی تاریخ ادیان،عرفان‏ تطبیقی و هندشناسی بود.سفرهای علمی‏اش به‏ هند آموزش زبان سانسکریت،چاپ کتاب‏های‏ متعدد و ایجاد ارتباط علمی و فرهنگی میان ایران‏ و هند در بالاترین سطوح،از جمله جواهر لعل‏ نهرو،ابو الکلام آزاد و ایندیرا گاندی و دکتر تاراچند با اخذ دکترای افتخاری از دانشگاه بنارس‏ محصول این تلاش است.

ب.برگ زرین دیگر کارنامه‏ی جلالی نائینی، مبارزه‏ی سیاسی و روزنامه‏نگاری‏ست.او آخرین‏ عضو بازمانده از مؤسسان اولیه‏ی جبهه‏ی ملی در 1328 به رهبری زنده یاد دکتر محمد مصدق بود، هرچند آن جبهه را پس از دکتر مصدق،قبول‏ نداشت.از جهت خدمات مطبوعاتی نیز،وی‏ نخست،مدیر مسئول روزنامه‏ی کشور(همسو با سید ضیاء الدین طباطبایی)بود؛به طوری که‏ بعضی سرمقاله‏های آن به قلم سید ضیاء بود.خود جلالی نائینی مکرر می‏گفت که سید ضیاء و دکتر مصدق هر دو ایران‏پرست بودند،اما شیوه و روشی‏ که برای خدمت به ایران انتخاب کرده بودند،با هم‏ مخالف بود.رحیم زهتاب فرد نیز به من می‏گفت‏ که با پادرمیانی او و به دستور سید ضیاء شرکت‏ مهین تور همه روزه یکصد عدد روزنامه‏ی کشور را از تهران به تبریز می‏فرستاده است.با این همه، همین که در پی تحصّن در دربار،دکتر مصدق‏ برای مبارزه با تقلب در انتخابات و در نهایت‏ ملی کردن صنعت نفت به میدان آمد،جلالی‏ نائینی آگاهنانه به خدمت جنبش ملی درآمد و سردبیر روزنامه‏ی باختر امروز به مدیریت‏ پسر خاله‏اش دکتر حسین فاطمی(شهید نهضت‏ ملی کردن صنعت نفت و وزیر امور خارجه‏ی دولت‏ دکتر مصدق)شد.

ج.جلالی نائینی از جهت مشارکت در نهادهای مدنی و تشکل‏های اجتماعی در استقلال کانون وکلا مؤثر بود و خود سال‏ها عضو هیات مدیره‏ی کانون وکلای دادگستری و از دوره‏ی شانزدهم‏ تا نوزدهم یعنی سه دوره رییس کانون وکلا بود.

وی داستانی از شکایت پرونده‏یی علیه محمد رضا شاه را که آن‏ را به عنوان«وکیل معاضدتی»به مرحوم سید حسن امامی(امام‏ جمعه)احاله داده بود،در مجله‏ی حافظ نوشته است.

د.جلالی نائینی هم‏چنین در آخرین دوره‏ی مجلس سنا،سناتور انتخابی شد؛اما در مجلس سنا از پنجم شهریور 1357 که جعفر شریف امامی با اختیارات کامل به نخست‏وزیری رسید و متعاقب آن‏ در ششم شهریور در انتخابات مجلس سنا،دکتر محمد سجادی‏ (نایب رییس اول سنا)به ریاست مجلس سنا انتخاب شد، مخصوصا پس از کشتار مردم در روز 17 شهریور 1357(-جمعه‏ سیاه)در میدان ژاله،در جهت منافع ملی و حقوق شهروندان علیه‏ دولت وقت سخنرانی کرد و خواستار بازگشت به قانون اساسی و حفظ استقلال قوه‏ی قضائیه شد.عاقبت هم در روز سوم بهمن‏ مکان:کانون وکلای دادگستری مرکز-زمان:19 فروردین 1389

1357 به عنون اعتراض رسمی از سناتوری استعفا داد.هنگامی که‏ اولین نطق آتشین او علیه رژیم در مجلس سنا در مطبوعات وقت‏ بازتاب یافت،یحیی سمیعیان معروف به یحیی ریحان(1275- 1363)از شاعران و روزنامه‏نگاران قدیمی،این غزل را در وصف او سرود:

 

مردم گشوده‏اند زبان بر ثنای تو ای سرور عزیز که جانم فدای تو آید هماره روح خلایق به اهتزاز خوانند در جریده چو نطق رسای تو هان ای جلالی‏ای شه اقلیم معرفت‏ در فضل و در ادب نرسد کس به پای تو

(ماهنامه حافظ،ش 66،بهمن 1388،ص 12)

هنگامی که جلالی نائینی در نطق خود در مجلس سنا گفت که: «جلو ترک تازی‏های ساواک را بگیرید!»،تهدیدهایی از جانب دربار علیه او صورت گرفت و از جمله سرلشکر ایرج مطبوعی،پیغام‏های‏ تند به او رساند ولی جلال نائینی مردانه بر مواضع خود ایستادگی کرد و گفت:«اگر بخواهید مرا در همین ساختمان مجلس سنا همین الان دستگیر کنید و به زندان ببرید،من آماده‏ام.»

هـ.جلالی نائینی خاطرات خود را از غائله‏ی آذربایجان و دخالت‏ شوروی در آن در 1324،جنبش ملی کردن صنعت نفت و تأسیس‏ جبهه‏ی ملی اول در 1328،حمله به دفتر روزنامه‏ی باختر امروز در کودتای 28 مرداد 1332،مکاتبات خود با مصدق،فعالیت‏هایش‏ برای نجات جان دکتر حسین فاطمی از خطر اعدام،مراجعاتش به‏ مهندس مهدی بازرگان برای انتقال بدون خونریزی قدرت در بهمن‏ 1357 و چندین خاطره‏ی ارزشمند مشابه را طیّ ده‏ها مقاله در ماهنامه‏ی حافظ نوشته است.با این همه،وی پس از پیروزی‏ انقلاب 1357 همانند بسیاری دیگر از رجال کشور که در رژیم‏ سابق،مقامات مهمی را قبول کرده بودند،مدتی گرفتار و محبوس‏ بود.اما به دلیل سلامت نفس و خدمات فرهنگی‏اش سرانجام آزاد شد و سی سال دیگر با عزت زیست.

تألیفات و آثار قلمی دکتر جلالی نائینی

از استاد دکتر جلالی نائینی ده‏ها مقاله در مجله‏های معتبر ادبی‏ ایران از جمله:یغما،وحید،گوهر،کلک،کیهان فرهنگی، بخارا و حافظ چاپ شده است.وی هم‏چنین سخنرانی‏های‏ متعددی در کنگره‏ها و همایش‏های داخلی و خارجی از جمله در کنگره‏ی تحقیقات ایران‏شناسی در سال‏های 1352 و 1354، انجمن ادبی ایران و دیگر انجمن‏های ادبی تهران ایراد کرده و در یادنامه‏های بزرگانی چون ابوریحان بیرونی،خیام نیشابوری،دکتر جعفر شهیدی،محیط طباطبایی،دکتر محمود افشار،ابوالحسن‏ ورزی و دیگران قلم زده است.یکی دیگر از کارهای او چاپ سه‏ نسخه از دیوان حافظ بود که اولی با همکاری نذیر احمد از استادان‏ پارسی‏دان شبه قاره و دومی به همراهی دکتر نورانی وصال(نوه‏ی‏ وصال شیرازی)بود که به دنبال آن ده‏ها مقاله و مصاحبه درباره‏ی‏ ذهن و زبان حافظ از او به چاپ رسید.

آثار مکتوب جلالی نائینی که بیشتر در زمینه‏ی هندشناسی، قرآن‏پژوهی،تاریخ ادیان و ادبیات است،بسیارند از جمله:

1-«تاریخ جمع قرآن کریم»با مقدمه‏ی دکتر احمد مهدوی‏ دامغانی

2-کتاب توضیح الملل،ترجمه‏ی فارسی ملل و نحل شهرستانی

3-سه نسخه تصحیح شده دیوان حافظ یکی با همکاری دکتر نذیر احمد دیگری با همکاری دکتر نورانی وصال و سوم به‏ استقلال

4-تصحیح و چاپ تفسیر مواهب علیه ملا حسین کاشفی واعظ سبزواری

5-«اوپانیشادها»موسوم به سرّ اکبر،ترجمه‏ی محمد داراشکوه،با همکاری دکتر تاراچند

6-«پنچاکیانه یا پنج تنتره(کلیله و دمنه)»،تصحیح و تحقیق‏ با همکاری دکتر تاراچند و دکتر عابدی

7-«گزیده سروده‏های ریگ‏ودا»ترجمه و تحقیق و نگارش

8-«مهابهارت»ترجمه‏ی فارسی نقیبخان در چهار جلد،با همکاری دکتر شوکلا

9-«پارسی پرکاش»(فرهنگ مختصر سانسکریت به فارسی) تألیف کریشنا داس

10-«جوگ باشت»در فلسفه و عرفان هند،ترجمه نظام پانیپتی

11-«لغات سانسکریت در کتاب ماللهند بیرونی»،با مقدمه‏ی‏ دکتر تاراچند،چاپ شورای عالی فرهنگ و هنر

12-«مجمع البحرین»(دریای دو اندیشه‏ی هند و ایرانی) تألیف محمد داراشکوه فرزند شاه جهان

13-«هند در یک نگاه»مشتمل بر تاریخ و ادبیات و مکتب‏های‏ فلسفی هند

14-«طریقه‏ی گرونانک و پیدایی آیین سیک»

15-«منتخاب آثار داراشکوه»

16-«شرح حال جواهر لعل نهرو»

17-«فرهنگ سانسکریت به فارسی»در دو جلد،از انتشارات‏ پژوهشگاه علوم انسانی

18-ثنویان در عهد باستان

19-ترجمه‏ی«کتاب الاصنام»(تنکیس الاصنام)،تاریخ‏ پرستش عرب پیش از اسلام،تألیف ابومنذر هشام بن محمد کلبی

20-تصحیح و چاپ سکینه الاولیاء

<h5 align="right">3-مجالس بزرگداشت جلالی نائینی</h5>

استاد دکتر جلالی نائینی در قطعه‏ی ناموران بهشت زهرا در کنار مشاهیری چون دکتر سید احمد سیادتی،دکتر محمد خوانساری، دکتر سیف الله وحیدنیا دفن شد.مجلس ترحیم باشکوه او که از سوی خانواده‏اش روز سه شنبه 17 فروردین 1389 در مسجد الرضا برگزار شد،شاهد حضور انبوهی از بزرگان و نشانه‏ی محبوبیت آن‏ زنده نام بود.در این مجلس حجت الاسلام و المسلمین حیدزاده‏ (واعظ)سخنرانی کردند.

هم‏چنین در روز پنجشنبه 19 فروردین 1389 مجلس‏ بزرگداشت دیگری از طرف هیئت مدیره‏ی کانون وکلای مرکز در سالن اجتماعات کانون وکلا در تهران برگزار شد که در آن آقایان‏ سید محمد جندقی کرمانی‏پور(رییس کانون)،جهانگیر امیر حسینی(عضو هیات مدیره‏ی کانون وکلا در ادوار ریاست‏ مرحوم دکتر جلالی نائینی)،حسن رستگار(وکیل پایه‏ی یکم‏ دادگستری)،این بنده سید حسن امین و در خاتمه حجت الاسلام‏ و المسلمین حق‏پناه(واعظ و وکیل دادگستری)سخنرانی کردند.

سومین جلسه‏ی بزرگداشت او روز شنبه 21 فروردین 1389 در انجمن ادبی ایران در محل دایرة المعارف ایران‏شناسی با حضور استادان،نویسندگان،روزنامه‏نگاران،شاعران و هنرمندان برگزار گردید که آقایان دکتر جهانگیر امیر حسینی و دکتر محمد اشتری‏ (وکلای دادگستری)در آن سخن گفتند.

چهارمین نشستی که در آن تجلیلی از دکتر جلالی نائینی به‏ عمل آمد،روز سه شنبه 24 فروردین 1389 در انجمن بهار خاقانی‏ به مدیریت سرهنگ هوشنگ وزیری فراهانی در تالار بزرگ خانه‏ی‏ هنرمندان برگزار شد که به دلیل سابقه‏ی سخنرانی مرحوم دکتر جلالی نائینی درمجلس بزرگداشت من و پدرم در انجمن مزبور، صاحب این قلم دوباره طیّ سخنرانی مبسوطی با حضور تعداد قابل‏ توجهی از استادان،نویسندگان،شاعران،هنرمندان و هنر دوستان‏ بیشتر به جنبه‏ی خدمات مطبوعاتی و فرهنگی آن مرحوم پرداختم. این نیز شعری‏ست که در سوگ او ساخته‏ام:

جلالی،مرد علم و داد و دین،رفت

‏ بزرگ استاد از ایران زمین رفت

‏ امین در سوگ او بنشست و گفتا

کسی کش نیست دیگر جانشین رفت.

پروفسور سید حسن امین

(نقل از:روزنامه‏ی اطلاعات،دوشنبه 16 فروردین 1389،ص 15)

  • بهرام محتشم


پلیس قهرمان ما همیشه کارش را نیمه کاره ول کرده است

نمی دونم چه دلیلی پشت کارهای نیمه کاره ی پلیس است .

مثلا این که هر سال و هر چند سال یک بار ، یک دفعه دست به گردآوری معتادان می زند ، یک دفعه مواد فروشها رو دستگیر می کنه . اراذل و اوباش رو دستگیر می کنه و چند وقت پس از این که این خبر پخش شد ، باز خبر می دهند که نیروی انتظامی باز همین کارها رو کرده . اگه اونها رو دفعه ی قبل گرفته و جرمشون مصرف مواد و فروش آن و یا لات بازی و اراذل گری است ، چه جوری باز اونها اینقدر آزاد می شن که باز چند وقت دیگه به همین اتهامها دستگیر می شوند . اگر دفعه ی پیشین اونها رو به سختی تنبیه می کردند و به اشد مجازات محکوم می کردند ، چرا باز باید مردم ما شاهد برخورد مجدد با این مشکلات باشند ، به راستی در دفعات گذشته به چه علت این معتاد ، مواد فروش و لات و اوباش آزاد شده است . کسی که کیلپ های فحاشی و زورگیری و حمله با قمه و امثال اونش دیده شده ، چه جوری باز هم آزاد شده و به راحتی و با خیال راحت دست به تهیه ی کلیپ می زند و حتی دست به ارعات مردم می زند و از کجا معلوم که باندهای بی ناموسی و زورگیری و بی عصمت کردن مردم را در دست نداشته باشند که مثلا با تهدید خانواده ی دختری ، او را به خدمت کارهای کثیفشان در آورند یا از او سوء استفاده کنند و امکان ندارد که در معرض فساد و قدرت قرار بگیری و دچار کارهای پلشت و کثیف نشوی .

چرا پلیس ایران کارش را نیمه کاره رها کرده و به اندکی برخورد درشت با آنها بسنده کرده و به اشد مجازات برخورد نکرده ، که امروز باز هم شاهد حرکاتی به مراتب زشت تر و زننده تر نباشیم . به راستی با این کلیپ های زننده و نیمه برهنه ی فی المثل لات های مازنی چرا این قدر پلیس ایران مثل لولوی سر خرمن به نظر رسیده که این لاتها به همین آسونی حاضر شدن قیافه ها و دستورات و تهدیداتشان رو رسانه یی کنند . چرا باید پلیس ما که مأمور انضباط اجتماعی هست ، نتونسته این لاتها را سرجاشون بنشونه و از بین ببره . اینها که یک شبه لات و باجگیر و زورگیر نشدند ، هر کدومشون یک کارنامه ی پلشتی چند ساله دارند که امروز به اینجا رسیده اند که یکی مثلا شاه مازندران شده و یک گنده لات نوشهر و ... به راستی در سالهایی که اینها در حال رشد کردن و گنده شدن بودند ، پلیس خدمتگزار ما در کجا به سر می برده است ؟؟



  • بهرام محتشم

دنیا به کام حسن شد .

چند سال منتظر بود تا به ریاست جمهوری رسید ، درست در زمانی که هیچ شانسی برای این کار نداشت . ولی توانست روی موج ضد احمدی نژاد سوار شود . البته با پشتوانه ی گروه هاشمی . خیلی ها هم از روز اول می دانستند ایشان از قبیله ی هاشمی و دوستان اوست . من هیچ دل خوشیی از جمهوری اسلامی ندارم . ولی چنان که بارها گفته ام به اون التزام دارم و باید تابع قوانینی باشم که فعلا در مملکت ساری و جاری است . ولی به هر صورت من هم تابع جزو از کل این مردمم . با خودم عهد کردم دیگر کاری با سیاست نداشته باشم . ولی نمی شود از این توفان برکنار بود و از تبعات آن دوری کرد. به هر روی امروز شاهد سفر آقای کلیدساز به سوی ایتالیا و فرانسه بودیم . جایی که محمود احمدی نژاد حسرت حتی یک سفر اساسی به آنجا را با خود از کاخ سفیدش برد. امروز حسن آقا به اروپا رفت تا یک صفایی با ایتالیا و فرانسه بکند . سری به اماکن تاریخی و هنری این کشورهای بزند و در پایان با کلی قراردادهای نو و تازه که فقط و فقط به سود حضرات سرمایه دار این مملکت است بازگردد . قراردادهایی مانند خرید و اجاره ی هواپیما و ... که همه و همه ی سود آن به جیب روسای آن می رود و لاغیر و و تنها منفعت آن برای مصرف کننده این است که دو سه ساعتی که روی هواست با استرس سقوط دست و پنجه نرم نمی کند . خدا کند این دولت معجزه گر که از روز اول مدعی بود که معجزه می کنم و صد روزه مملکت رو نجات می دم ، امروز هم بتواند مملکت رو از این فلاکتی که دامن مردمش رو گرفته نجات بدهد . مردم به تغییر و تحولات اساسی دل خوش کرده اند . مردم منتظر بود که در پی این رفع تحریمات یک نسیم بوزد و دستکم زمانی که بنزین به 20 دلار رسیده باز شاهد خرید بنزین 1000 تومانی نباشیم در حالی که در زمان محمود با نفت 140 دلاری ما شاهد خرید نفت 100 تومانی بودیم . حالا مردم وقتی بنزین و نفت سکوی پرتاب قیمت ها به سوی بالا بوده ، امروز هم توقع دارند که با کاهش قیمتش شاهد سقوط قیمت فرارورده های آن باشند . ولی دریغا دریغ ....

  • بهرام محتشم


خدارو شکر این مردم صبور و رنجدیده ، هیچ وقت انگاری نباید روی خوش به خودشون ببینند .

تا چشم وا کردیم ، همه اش دنبال یک سوراخ می گشتیم که بمب عراقی ها روی سرمون نریزه و موشکهاشون خونه هامون رو روی سرمون خراب نکنه . نه توی مدرسه آرامش بود و نه در خانه و همه اش یک پامون توی خونه بود ، یک پامون در حال فرار به سوی پناهگاه .

همیشه با همسایه ها شام و ناخار می خوردیم . هیچ وقت نشد مثل بچه ی آدم سر سفره ی خودمون توی خونه مون غذا بخوریم . بعدشم که جنگ تمام شد ، همه اش صف بود و صف . یا صف نفت بودیم یا صف نانوایی و یا صف ارزاق کوپنی . بعدشم که تا اومدیم یه ذره از لاک بچگی دربیایم و به لاک نوجوانی بریم ، بابامون یک بساط بلال پزی و بستنی فروشی توی پارک و شانسی فروشی برامون باز کرد و نشوندمون پای اون . یک ذره که بزرگتر شدیم ، شدیم کارگر مغازه ی این و اون . هیچ وقت نشد که یک دوچرخه از خودم داشته باشم . ولی خدایی یک چیز رو مال خودم داشتم . اونم کتاب بود . بابام بی سواد بود و نفهمیدم که این خط خوب و کتابخونی رو از کی به ارث بردم . خدایی این ارث از هر کی بود برای من خوب بود . تا همین امروز هم باهامه .

بگذریم ، منظورم از این پرچانگی این بود که تا اومدیم ، روی خوشی ندیدیم . همه اش صف بود و صف . طبق یک قانون نانوشته - یا نوشته شده و از سوی ما دیده نشده - دولت هر سال یک بار سر سال 10-20 درصد می گذاشت سرقیمت همه چیز . کاسب و فروشنده هم در طول سال به عشق خودشون و جیب شون چندبار دیگه این درصد رو به قیمتها اضافه می کردند ، خدایی توی این 35 - 36 سال یاد ندارم که یک بار محض نمونه مجلس شورای اسلامی یک چیز را ارزان تر از سال پیش بکنه . همیشه یک قانون برای گرانتر کردن ارزاق مردم تصویب کردن و از قبل این کارچاق کنی ف جیب های خودشون رو پر ترکردند .

یک وقت چشم وا کردیم دیدیم تمام جوونی و کودکی ما در تحریم های بین اللمللی ناجوانمردانه گذشت و اونی که پولدار بود در این سیاه بازار توپول تر و پولدارتر شد و اونی که نداشت سیاه تر و سیاه تر شد . هر چی خواستیم بخریم خورد به پست تحریمات و ناجوانمردانه گرانتر شد . تا دوران شیرین و روایی احمدی نژاد که این تحریمها درخشانتر شد و بر سر مسئله ی خاک بر سر هسته یی که نه به درد ملت خورد و نه به درد خودشون ، روزگار ما شد روزگار یزید . دیگه تنها هوا و نفس کشیدن تحریم نشده بود . حالا بماند که چه بدبختی هایی از این تحریمات به سر مردم و بیماران و ... اومد و البته چه آقازاده هایی از این نمد برای خودشون کلاه دوختند و چه بازار انحصاریی در دست داشتند ، کار به جایی رسید که من با این سن کمم دلار 50 تومانی رو تا دلار 3750 تومانی تجربه کردم . هیچ وقت فکر نمی کردم که دلار از مرز هزار بگذره . همیشه می گفتیم بابا دلار با 1000 بالاتر دیگه خواهانی نداره ، ولی زهی خیال باطل که در دوران احمدی نژاد به یکباره دلار از 800 و 1000 به 4000 هزار هم رسید . البته مملکتی هم که همه چیز وارداتی و از نوع قاچاقی و احیانا چینی باشه ، معلومه چه به سر مصرف کننده ی بدبختی میاره که هر چیزی رو به قیمت ریال دربیاره و به قیمت دلار خرید کنه .

دوران سیاه تحریم ها با هر دوز و کلکی بود و با بدبختی بود به سر رسید و یه ذره نسیم به روی ملت وزید که حالا آقازاده های رانت خواری که عمری از کیسه ملت بریدن ، امروز به دست و پا افتادن که این بازار پر سود رو از دست ندن ، برای همین باز دستهای پشت پرده ی بازار وارد کار شدن و اعلام کردن که مردم منتظر معجزه نباشن که پس از برداشته شدن تحریمات فکر کنند که دلار باز به همون هفت تومان برمی گرده .... نه بابا خواب دیدین خیر باشه و  هنوز دوران دوران ماست . آقایون پس پرده دست از سر ملت برنداشتند و یک روز ملت رو به خاطر نخرین ماشین های بنجل و درپیت ایرانی و چینی خائن نامیدند و یک روز هم گفتن کی گفته پس از تحریمات ، قراره ایران گلستان بشه و هر کی خیال باطل داره غلط کرده ...

فهمیدیم که با این تیترهایی آبکی که روزنامه ها می نویسند حالا حالاها باید چشمامون به دست حضراتی باشه که نبض اقتصاد جامعه را در دست دارند و کارخانجات مزخرف سازی شون اجناس بنجل می سازند و در واقع از چین وارد می کنند و در کارخانجاتشون بسته بندی می کنند ، نمی ذارند که آبی از گلوی ملت پایین بره ...

  • بهرام محتشم


در این وانفسای سیاسی که ایران باش در خاورمیانه درگیر شده ، نمی دونیم کدوم قضیه رو باور کنیم . در دوره ی او آدم سابق احمدی نژاد ، که به تندروی و رادیکایسم شهرت داشت ، ما اینقدر ریزش اجتماعی و سیاسی نداشیتم ، من به احمدی نژاد هیچ وقت رای ندادم ، به میرحسین رای دادم که احمدی نژاد بالا نیاد . ولی نباید انصاف را نادیده گرفت که کارنامه ی اجرایی احمدی نژاد بسیار بهتر از دیگران بود . این مرد سیاسی با این که در خط خوبی سیر نمی کرد و رادیکالیست بود ، ولی در زمان اجرا مرد بود ، فرشته خصال نبود که خالی از ایراد و عیب و خطا باشه . کارهای خطای بسیاری داشت . در خطوط کلی نظام که چیزی کمتر از بقیه نبود و با آمریکا و اسرائیل دشمنی را ادامه داد . در امور داخلی کابیته خواهان استقلال بود و زیر بار رهبر نبود و دست به برکنار کردنش درباره ی وزرایی که در کارش اخلال می کردند حرف نداشت . متملق رهبر بود ، ولی در زمانی که رهبر در کار وزرای کابینه اش دخالت کرد ، اعتراضی قانونی کرد که چرا منی که رئیس جمهورم نبادی حق داشته باشم که وزیر خاطی را بیرون کنم . وزیران احمدی نژاد کاسته ی داغتر از آش بودند و به جای پاسخگویی به رئیس جمهور با رهبر مستقیم کار می کردند . در حالی که قانونا باید به احمدی نژاد حساب و کتاب پس می دادند . حالا بماندک ه در ردوره یی که این مرد رئیس جمهور شد ، به مردم چپ و راست حال داد و از سوی دیگر با جهت گیری های سیاسی نادرست خارجی اش باعث بالا رفتن ارزش دلار و بی ارزش شدن ریال ایران شد . ولی آن روزها با این که خزانه خالی بود با بلوف بین المللی مدعی شد که ما 100 و خرده یی میلیارد دلار ارز ذخیره داریم ، ولی حسن کلیدساز زمانی که به قدرت رسید ، یک دفعه مدعی شد که خزانه خالیه و ما دستمون بسته است و دشمن فهمید که چیزی بارمون نیست ،‌عربستان عین سگ هار به جان ما افتاد و پارس کرد ، در حالی که در دوره ی احمدی نژاد اینقدر بدبختی خارجی نداشتیم . حالا بماند که حسن هر روز برای ریختن یارانه ی مردم  گریه و زاری می کنه و ننه من غریبم بازی در میاره . بازم گلی به جمال محمود که دستکم نگفت که باید یه گروه از ملت یارانه بگیرند و کی و کی نگیره . محمود گفت همه باید بگیرند . ولی حسن می گه اونایی که من میگم باید بگیرن .

حسن مدعی شد که من کشور رو خرابه تحویل گرفتم . هر چی کاسه و کوزه بوده سر دولت محمود شکسته و مدعی هست که من فرشته ام . حالا ماندیم دم خروس رو باور کنیم یاقسم حضرت عباس رو . بابا اون با سیاستهای غلطش نفت رو به بشکه ی 143 دلار فروخت و پرچمش بالا بود و تو با این همه اهن و تولوپ و ادعای تدبیر نتونستی نفت رو روی 100 دلار نگه داری و به چاپلوسی عربستان باختی و نفت ر و خاک بر سر کردی .

  • بهرام محتشم
راستش برخی اوقات نمی دونم این تازیان کون برهنه دچار چه توهمی می شوند که یک دفعه دچار خودشیفتگی می شند و احساس بزرگی بهشون دست می ده . بزرگترین کشور عربی از نظر جمعیت و قدرت مصر بود که اون هم در چهار نبرد با کشور اسرائیل که یک چهلم مصر بود ، شکست خورد . نمی دونم کشورک های جنوب خلیج همیشه فارس چی مصرف می کنند که دچار توهم بزرگی شدند و عربستان به این فکر افتاده که در 4 -6 ساعت آسمان ایران رو پرواز ممنوع می کند . خدایی با اتکا به چه نیرویی و بر اساس چه مبنایی این گنده گویی را می کند و البته بدتر از اون ، این که کشورک های بحرین و امارات و کویت آویزان دم نیمچه کشور سعودی می شوند چه منفعتی می برند.
کشوری مثل کویت و بحرین کجای نقشه ی خاورمیانه را اشغال کرده اند که هم نوا با عربستان به هارت و پورت پرداخته اند . بحرین که استقلالش رو مرهون ایرانه و کویت هم که هیچی نداره جز چند چاه نفت و پول بانک . اگه دو حلقه چاهش رو آتش بزنند ، چه خاکی بر سر خواهد کرد . بحرین را اگه ایرانیها فقط توی خلیج بشاشند که زیر آب می ره .
حالا بماند که جیبوتی در آن سوی آفریقا بدجوری گاف داده ، کشوری که تنها 800 هزار نفر جمعیت داره و تنها وضع استراتژیک اون این هست که یک طرف باب المندب را در دست دارد که در زمان اضطرار هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه ، این کشور چه قدر پول تو جیبی از عربستان گرفته که حاضر شده با ایران قطع رابطه کنه .
  • بهرام محتشم

راستش امروز داشتم به فهرست نوشته های وبلاگ نگاه می کردم ، به چیز جالبی برخوردم

در فهرست مراجعه ی خواننده به نوشته های وبلاگم دیدم که دو مطلب الوات و اوباش بیشترین مراجعه و اقبال رو یافته و بیشترین بازدید را داشته است . به راستی ما به کدام سمت و سو در حرکتیم ؟

  • بهرام محتشم


آخرین بلایی که می تونه باز به سرت نازل بشه ، بلایی هست که از شرش راحت شدی که باز به سرت برگرده

  • بهرام محتشم

داستان ارتباط زن فاحشه و سید مهدی قوام + عکس

هو الهادی

زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…

 سید مهدی قوام و زن روسپی, قم,سید مهدی قوام

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…*زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…

*

حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله…
سید مکثی می‌کند.
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.

به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استفرالله می‌گوید.
– خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه می‌افتد.
حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است…
تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نه ایست!…
سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…*چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد،
نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد
که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…
آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،
به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…
  • بهرام محتشم

پرستو صالحی

وی در سال ۹۱ در صفحه فیسبوک خود نوشت:

«به یک تهیه کننده سر‌شناسی از سره درد دل گفتم: دلم یه کار طولانی می‌خواد گفت: اونی‌ام که بهت کار طولانی بده حال طولانی می‌خواد…

من هنوز ایمان دارم که تو هنر مقدس هفتم، هستند انسان‌هایی که بی‌درخواست و نیاز و… فقط و فقط به کارشون فکر می‌کنن و بس و متاسفم از وجود کسانی که هنر پاک آریایی را رو با ناحیه ۱۰ قدیم تهران اشتباه گرفتن».

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/1/15/72377_372.jpg

ماهایا پطروسیان

پس از این «ماهایا پطروسیان» پیرامون صحبت‌های پرستو صالحی مبنی بر وجود فساد در سینمای ایران به واسطه افراد سود‌جو، گفت: من کم و بیش ‌این حرف‌ها را شنیده‌ام، البته این حرف‌ها، حرف‌های جدیدی نیست و این اتفاقات، اتفاقاتی است که سال‌هاست رخ می‌دهد. بیش از ۱۵ سال است که بسیاری از سینماگران درباره وضعیت نابسامان سینمای ایران هشدار می‌دهند و صحبت می‌کنند.

امین تارخ

امین تارخ نیز گفت: دختری را سراغ دارم، بعد از اینکه به برخی خواسته‌ها جواب مثبت نداد، او را با قرار‌داد بسته شده کنار گذاشتند و او بعد از این ماجرا موهایش را از ته تراشید و چند دفعه زمزمه خودکشی سر داد.

آری؛ بی توجهی و بی اهمیتی به ابتذال پشت پرده سینمای ایران همچنان روندی صعودی در پیش گرفت تا جایی که چندی پیش کشف حجاب قراردادن عکس های دیده نشده یکی دیگر از بازیگران زن در صفحه شخصی اینستاگرامش موج جدیدی را روانه رسانه ها کرد چراکه وی در توجیح رفتار خویش، درخواست های شرم آور برخی موسسات و شرکت‌های سینمایی و حتی برخی کارگردانان و تهیه کنندگان برای بازی دادن وی در فیلم‌های مختلف را مطرح ساخته بود.

واکنش جالب سخنگوی وزارت ارشاد

بعد از به راه افتادن موج رسانه ای و تایید برخی بازیگران در راستای ابتذال پشت پرده سینمای ایران بود که سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واکنش نشان داد . گفت: این گونه رفتارها که نشانه خلا شخصیت و کمبود عاطفی است در واقع انتشار عکس های بدون حجاب خودشان را در فضای مجازی برای مردم کار ضد فرهنگیو اخلاقی است و غیرقابل توجیه است. ما انتظار نداریم هنرمندانی که از کنار از همین مردم معروف شدند و جایگاهی پیدا می کنند حالا بخواهند به باورها و اعتقادات همین مردم بی توجه باشند.

سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: صدف طاهریان بازیگر سینما برای توجیه رفتارغیراخلاقی خود وانمود می کند که همه مشکل دارند.

فقیهه سلطانی

پس ازاین بود که فقیهه سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون با تایید بخشی از سخنان صدف طاهریان- که به تازگی کشف حجاب کرده بود نوشت:

خانم صدف طاهریان … حرفهای شما در مورد عده ی زیادی از دست اندرکاران سینمای ما متاسفانه، متاسفانه و متاسفانه، کاملا درست و مورد تایید هست.

سریال دنباله دار کشف حجاب برخی بازیگران زن ایرانی از جمله صدف طاهریان و چکامه چمن ماه باعث شد سایر بازیگران نسبت به این اتفاق واکنش نشان دهند  و از ابتذال سینمای ایران و کناره گیری از عرصه هنر به دلیل پیشنهادهای بی شرمانه پرده بردارند.

پروانه معصومی

این بازیگر پیشکسوت با اشاره به اینکه فضای فعلی سینما در دست عده‌ای سودجو و غیرسینمایی است گفت: به جرئت می‌توانم بگویم پشت‌صحنه فیلم‌هایی که قبل از انقلاب ساخته می‌شد به مراتب از پشت‌صحنه‌های فیلم‌های امروز پاک‌تر و سالم‌تر بود.

السا فیروزآذر

فیروزآذر در گفتگویی اظهار داشت: با عده بسیاری از  کارگردانانی روبه رو هستیم  که به جای آنکه بازیگران شایسته را در تئاتر یا فیلم های شایسته و کلاس های آموزشی جستجو کنند و یا حداقل با تست گرفتن و آگاهی به استعداد افراد آنها را شناسایی کنند،  در محافل و مهمانی ها به دنبال کشف بازیگر است، که مسلما به این بی اخلاقی دامن می زند. برای این قبیل کارگردانان فرق نمی کند که طراح صحنه یا فیلمبردار و سایر عوامل چه میزان خلاق و حرفه ای هستند بلکه بیشتر حواشی کار برایشان مطرح بوده و بر این اندیشه اند که تا چه میزان این افراد زیر دست می توانند کمبود های روحی روانی جنسی و مالی آنها را تامین کنند.

شاهرخ استخری

وی نیز در راستای ابتذال سینما گفت: همین الان یک بازیگر جوانی که اول راه است و حاضر است هرکاری بکند، به من نشان بدهید تا به او بگویم چه کار کند تا بتوانید ستاره سینما بشود، خیلی هم نیاز به استعداد ندارد، شاید یک خانه مجردی به کارش بیاید

حمیدرضا پگاه

حمیدرضا پگاه اظهار داشت: متاسفانه اکنون بسیاری از افراد برای رسیدن به پول و شهرت سعی می کنند وارد عرصه سینما شوند در حالی که هم کسی که برای این کار پول می پردازد و همچنین کسی که آن را دریافت می کند در نهایت ضرر خواهند کرد.

وی افزود : پیشنهاد غیر اخلاقی و بی شرمانه خطاب به بانوان و همچنین پیشنهاد برای دریافت پول های کلان در ازای دادن نقش به آقایان همواره وجود داشته اما به دلیل اینکه این موارد به صورت شفاهی مطرح می شود نمی توان آنها را پیگیری قانونی کرد.

ساناز سماواتی

وی نیز گفت: اگر می توانی مهمانی های شبانه ای برگزار کنی یا بروی در مهمانی ها؛ می توانی کار کنی؛ بقیه اگر کار حرفه ای می کنند و در این مسائل نیستند کنار گذاشته و به مرور به وادی فراموشی سپرده می شوند.

مرجان محتشم

محتشم نیز از دیگر بازیگرانی است که خود را از این حرفه کنار کشیده است و می گوید از طریق طراحی داخلی امرار معاش می کند.

محتشم در همین زمینه اظهار داشته است: محبوبیت بین مردم چیزی نیست که بتوان به راحتی آن را بدست آورد ولی متاسفانه برخی ستارگان به دلیل ابزار شدن و ارتباطات غیراخلاقی که باعث شرمندگی و تاسف است محبوب شدند که به اعتقاد من این محبوبیت نیست.

وی تاکید کرد: جایی برای کسانی که بخواهند با اعتقاد به خدا در عرصه ی سینما فعالیت سالم داشته باشند نیست و متاسفانه برعکس کسانی که تن به ارتباطات نامشروع می دهند در این عرصه بالا می روند.

صبا کمالی

صبا کمالی نیز چندی پیش در اعتراض به وضعیت حال حاضر سینمای ایران از فعالیت های هنری انصراف داد.

این هنرپیشه سینما گفت: من وقتی وارد این عرصه شدم شرایط خیلی محترمانه تر بود. اوضاع هنر نسبت به چند سال اخیر چه از نظر مالی و چه از نظر اخلاقی خیلی بهتر بود ولی چند سالی است که شرایط به گونه ای دیگری است.

وی ادامه داد: امیدوارم شرایط درست شود اما باید بگویم که من بابت هر جواب ردی که به پیشنهاد وقیحانه تهیه کنندگان دادم آنها مرا ۵ سال به عقب پرت کردند، یک مشت موجودات حقیر که اسم دیگری را روی آنها نمی توان گذاشت.

داستان ابتذال در سینمای ایران بیش از دو دهه است که به موضوع روز تبدیل شده و امروز علاوه بر مشکل فیلم های مسئله دار و دیالوگ های نا به هنجار و خارج از عرف که نقد بسیاری از افراد و حتی بازیگران را به دنبال دارد، پشت پرده مفسده پیشنهادات بی شرمانه به بازیگران نیز وجه جدید این ابتذال شده است. از همین رو شاید لازم باشد وزارت ارشاد به عنوان متولی و مسئول اصلی از بین بردن و یا به حداقل راندن مفسده موجود در این بخش فرهنگی تغییر جدی و اساسی در روند فعالیت و نظارت خود اعمال کند.

  • بهرام محتشم


راستش من چند وقت پیش با یک سایت فارسی عقیدتی به نام «عقیده» آشنا شدم که در وهله ی اول متوجه شدم که این سایت درباره ی کتب اهل سنت است . یک مقدار که بیشتر خوندم و پیشتر رفتم ، دریافتم که این سایت گذشته از مذاهب اربعه ی اهل سنت ، یک لانه ی فساد عقیدتی است که از سوی وهابیت و مخصوصا از سوی عربستان سعودی تغذیه می شود . این سایت به ظاهر عقیدتی است و سعی در تبیین باورها و فقه اربعه ی اهل سنت دارد ، ولی به شدت رنگمایه ی وهابی دارد که مثلا یک شاخه ی برجسته تر از مذهب حنبلی هاست . این فرقه ی مثلا اهل سنت ، حتی به اندیشه های دیگر مذاهب اهل سنت هم احترام بایسته و شایسته را نمی نهد ، و تمام تلاش افرادی که این سایت رو می گردانند ، بر این است که افکار ضد شیعی خویش را ترویج کنند و با توجه به این که چند زبان از جمله انگلیسی و اردو و فارسی و تازی را ساپورت می کند ، به این باور رسیدم که تمام تلاشش بر این است که اندیشه های شیعی را به انحراف بکشاند ، امروز در این هجمه ی ناجوانمردانه ی سعودی ، تنها و تنها نقطه ی رسوخی که در اندیشه های شیعی دارند، و به آن به شدت ایراد دارند ، خرافاتی است که یا خود اهل سنت وهابی به اندیشه های شیعی تزریق کرده اند و یا از سوی عوامل انگلیسی وارد مذهب تشیع شده و برخی دیگر هم مولود و زاییده ی افکار و اندیشه های عوام الناس تشیع است که آن هم با این اندیشه پا گرفته تا خار چشمی در دیده ی اهل سنت باشد . ولی به هر روی این سایت بسیار انحراف انگیز است و به دوستانی که در این سایت پژوهشی دارند پیشنهاد می کنم ، پیش از این که این سایت و کتابهای پر آب و رنگ وهابی مسلک را بخوانند ، کتاب شبهای پیشاور سلطان الواعظین شیرازی را بخوانند تا تمام جوابهای ایرادهای وهابیت بر تشیع را دریابند و بدانند که کل این کتابهایی که به انواع و اقسام در این سایت وهابی به نمایش درآمده تکرار همان ایراداتی است که در کتاب شبهای پیشاور مطرح شده و در پاسخ آن سلطان الواعظین شیرازی این کتاب را در پیشاور در محضر علمای شبه وهابی بیان کرده و پیاده کرده اند . نویسندگان و گردانندگان این سایت از قبیل علی حسین امیری و عبدالله حیدری و اسحاق دبیری و .... همگی آبشخوری از دانشگاه های مذهبی وهابیت در عربستان دارند و با خطی روشن و دقیق که از سوی علمای کفراندیش وهابی گرفته اند ، سعی در تخریب اندیشه های ناب شیعی دارند که همه و همه ، منهای خرافاتی که دامنگیر تشیع شده ، سعی در اثبات تشیع و حق امامت علی و اولادش دارند .

  • بهرام محتشم

خیلی زود این خبر روی گیشه ی خبری رسانه ی ملی قرار گرفت که در بیمارستان اشرفی اصفهانی سده ی اصفهان ، یک نادکتری چانه ی یک بچه ی 4 ساله را که شکافته شده بود ، بخیه کرده و زمانی که مادر بچه از پرداخت هزینه ی بیمارستان ناتوان بوده ، با نامردی تمام و در کمال حیوانیت دستور داده است که بخیه های تازه بسته شده ی چانه ی بچه را بشکافند و در آورند و اینگونه بچه را خونین و مالین و با زخمی دو چندان ناشی از فرو کردن سوزن بخیه و دوخت و دوز افزون بر زخم اولیه ی بچه ، از بیمارستان بیرون می کنند ، به راستی این دکتر اصلا انسان بوده است ، به راستی اگر داعشی ها که به آدمکشی معروف هستند ، آیا زمانی که مجرمی را که متهم به بریده شدن دست است ، آیا غرق در خون رها می کنند؟ یا نه به خاطر زنده بودنش دست بریده ی او را پانسمان می کنند؟ این کمترین کاری است که یک پزشک با وجدان برای زخمی می کند که دستکم جلوی زخم و خونریزی را بگیرد و در پایان پس از رفع مشکل ، اگر میسر بود ، هزینه ها را دریافت کند. در گروه دکترها کم نیستند دکترانی که حتی حاضر به گرفتن حق ویزیت از بیمارشان نیستند و حتی گاه مشاهده شده که دکتری حتی هزینه ی دارو و درمان بیمارش را نیز پرداخته است . به راستی این حیوانی که به نام دکتر در این بیمارستان دست به این جنایت - آن هم در حق کودکی خردسال و معصوم-  زده ، چه جوری در پیشگاه وجدان خویش پاسخگوست . آیا همین مقدار برخورد و مثلا اخراج از کار مشکل را حل کرده است؟ آیا دیگر دکتری دست به این سبعیت نخواهد زد؟ آیا به راستی لازم نیست که گاهی دکترهایی از این دست حتی از نعمت حیات هم محروم شوند تا درس عبرت دکترهایی دیگر باشند که دست به این کار نزنند و به خاطر مطامع دنیوی خویش با جان مردم و بیمارانشان بازی نکنند . به راستی لازم نیست که امثال این دکتر حیوان را اعدام کنند که دیگر در این سرزمین شاهد این سبعیت ها نباشیم؟؟ آیا به راستی با اخراج این نامرد دکتر ، از کار مشکلات حل شده است ؟ آیا دیگر شاهد این ماجراها نخواهیم بود؟ آیا این مجازاتها تنها برای خاموش کردن احساسات مردم بوده و آیا آن دکتر در جایی دیگر دست به این جنایات نخواهد زد؟ آیا این دکتر که وقتی به یک بچه ی 4 -5 ساله رحم نکرده ، روزی دیگر جایی دیگر ، در بیمارستانی دیگر دست به کاری بس خطرناکتر نخواهد زد؟

  • بهرام محتشم

خیلی زود این خبر روی گیشه ی خبری رسانه ی ملی قرار گرفت که در بیمارستان اشرفی اصفهانی سده ی اصفهان ، یک نادکتری چانه ی یک بچه ی 4 ساله را که شکافته شده بود ، بخیه کرده و زمانی که مادر بچه از پرداخت هزینه ی بیمارستان ناتوان بوده ، با نامردی تمام و در کمال حیوانیت دستور داده است که بخیه های تازه بسته شده ی چانه ی بچه را بشکافند و در آورند و اینگونه بچه را خونین و مالین و با زخمی دو چندان ناشی از فرو کردن سوزن بخیه و دوخت و دوز افزون بر زخم اولیه ی بچه ، از بیمارستان بیرون می کنند ، به راستی این دکتر اصلا انسان بوده است ، به راستی اگر داعشی ها که به آدمکشی معروف هستند ، آیا زمانی که مجرمی را که متهم به بریده شدن دست است ، آیا غرق در خون رها می کنند؟ یا نه به خاطر زنده بودنش دست بریده ی او را پانسمان می کنند؟ این کمترین کاری است که یک پزشک با وجدان برای زخمی می کند که دستکم جلوی زخم و خونریزی را بگیرد و در پایان پس از رفع مشکل ، اگر میسر بود ، هزینه ها را دریافت کند. در گروه دکترها کم نیستند دکترانی که حتی حاضر به گرفتن حق ویزیت از بیمارشان نیستند و حتی گاه مشاهده شده که دکتری حتی هزینه ی دارو و درمان بیمارش را نیز پرداخته است . به راستی این حیوانی که به نام دکتر در این بیمارستان دست به این جنایت - آن هم در حق کودکی خردسال و معصوم-  زده ، چه جوری در پیشگاه وجدان خویش پاسخگوست . آیا همین مقدار برخورد و مثلا اخراج از کار مشکل را حل کرده است؟ آیا دیگر دکتری دست به این سبعیت نخواهد زد؟ آیا به راستی لازم نیست که گاهی دکترهایی از این دست حتی از نعمت حیات هم محروم شوند تا درس عبرت دکترهایی دیگر باشند که دست به این کار نزنند و به خاطر مطامع دنیوی خویش با جان مردم و بیمارانشان بازی نکنند . به راستی لازم نیست که امثال این دکتر حیوان را اعدام کنند که دیگر در این سرزمین شاهد این سبعیت ها نباشیم؟؟ آیا به راستی با اخراج این نامرد دکتر ، از کار مشکلات حل شده است ؟ آیا دیگر شاهد این ماجراها نخواهیم بود؟ آیا این مجازاتها تنها برای خاموش کردن احساسات مردم بوده و آیا آن دکتر در جایی دیگر دست به این جنایات نخواهد زد؟ آیا این دکتر که وقتی به یک بچه ی 4 -5 ساله رحم نکرده ، روزی دیگر جایی دیگر ، در بیمارستانی دیگر دست به کاری بس خطرناکتر نخواهد زد؟

  • بهرام محتشم

در جایی که دولت و حکومت سرمایه های مملکت رو در راه اعتلای اسلام خرج می کند و از تاریخ ایران باستان و پیش از انقلاب تبری می کند و سرسری از آن می گذرد . جوونهایی که به گونه یی به مفاخر تاریخی ایران پیش از اسلام و اسلام آگاهی دارند ، وقتی این کم لطفی رو از سوی رژیم می بیینند این گونه واکنش می دهند که وقتی به چنین جایی می رسند ، دست به چنین کاری احمقانه می زنند . کوروش کبیر با ادله و براهین اثبات شده که همان ذوالقرنین یاد شده در قرآن است . ولی به سبب این که با اسم مستقیم از کوروش یاد نشده و با لفبی دیگر از او یاد کرده زبان طعن دیگران دراز است تا کسانی مانند اسکندر مقدونی و ... را هم ذوالقرنین بدانند که شهود تاریخی نشان می دهند که این اندیشه گمانی بیش نیست و بیشترین شباهت را کوروش با ذوالقرنین دارند ، نه کسی دیگر .

  • بهرام محتشم
قصیده ی حُر
سد کرده ای از کینه چرا راه مرا حر؟!
 
از جان من امروز چه می خواهی یا حر!
هر بار کسی آمد و پیکی ز بلا داشت
این بار چه آورده ای از معرکه، ها! حر!
در دست تو شمشیرنمی  بینم انگار
بی اسب و سلاح آمده ای جانب ما، حر!
سردار نباید که فرود آید از اسب
افتاده مگر کار تو امروز به ما، حر!
من  تشنه ترم از همه حتّی از خورشید
تو سرخ شده چهره ات از شرم چرا، حر!
دنبال که ای؟ ما همه آنیم که بودیم
شاداب نمی بینم امروز تو را، حر!
تو آب شدی، آب وجودش همه دریاست
جاری شدی و روی به ما کردی تا حر!
دیر آمده ای، امّا شیر آمدی ای مرد
دیر آمده ای ، زود بیا، زود بیا، حر!
دیر آمدی و شور جنون داری، این راه
این راه پر است ازعطش و زخم و بلا، حر!
وسواس مبادا که به جان تو بیفتد
بسم الله آن کوفه و این کرببلا، حر!
بسم الله بسم الله این جاده ی خون است
من غیرت بسم الله، من نقطه ی با، حر!
جز کرببلا مشعر شوریده دلان نیست
این جا عرفات است ، همین جاست منا حر!
از قلب یزیدیت برون آ و برآ زود
حرّ ابن شهیدا، همه حر باش، هلا حر!
حرّ ابن شهیدا، همه حر باش از این پس
حر باش، رها باش، رهاتر باش، یا حر
آیینه منم، راه منم، ماه منم، من
من خون خدا، خون خدا، خون خدا، حر!
خورشیدم و منظومه ی شمسیّ شهادت
ای سر زده در آینه ی شمس و ضحی ، حر!
از قبله چه می پرسی، راه حرم این جاست
من خود حرمم، قبله ام و  قبله نما، حر!
تو پنجره ای بودی سمت عطش باغ
تو آینه ای بودی ، دیدی همه را، حر!
تو نیستی از اهل ریا ، اهل فنایی
اینک تو و اینک کرم آل کسا ، حر!
من آمده ام نور بپاشم به شب تو
تقصیر مکن، آینه برگیر و بیا، حر! 
**
- مولا ! نظری!  گفت و دل سنگ  فرو ریخت
موج ادب و شرم شد و غرق  حیا، حر
تو اهل نجاتی و شهید ادب عشق
بو برده ای از معرفت آل عبا، حر!
انگار دعا کرده تو را مادر سادات
انگار خبر داری از اسرار دعا، حر!
تاریک دلان را شتر شب به عدم برد
از روشنی خویش چشاندیم تو را ، حر!
کورآمدگان جرعه ی رؤیت نچشیدند
نور آمده بودی تو و ما عین بقا، حر!
آن قوم ستم پیشه همه اهل چرایند
ای جانب ما آمده بی چون و چرا، حر!
یک لحظه ببین با تو تب عشق چها کرد
یکسان شده اجر تو و اجر شهدا ، حر!
این طوف نخست است، ببینید، ببینید!
این بار امام شهدا آمده با حر
از بس شده ای دوست، سرت آینه ی اوست
تا روز حساب است حساب تو جدا، حر!
آن روز که سر بر قدم عشق نهادی
هر آینه فریاد زدی : صل ّ علی حر
تا نور هوالله به جان و دلت افتاد
دیدم همه جا آینه ، دیدم همه جا حر
در تابش یک پلک تماشا  چه شهودی ست
دیروز کجا بودی و امروز کجا؟ حر!
فردا عطش و تشت و تنور است و خرابه
فردا علیِ اصغر و لا حول و لا... حر!
  • بهرام محتشم
گاف‌های سریال معمای شاه انگار تمامی ندارد. این‌بار گویی موضوع به روح‌الله خالقی -استاد موسیقی ایرانی- برمی‌گردد. به گفته ابوالحسن مختاباد، که کتابی درباره روح‌الله خالقی دارد، سن این هنرمند در سریال معمای شاه اشتباه تصویر شده‌ است. مختاباد گفته این سریال سال 1320 را نشان می‌دهد، در این سال روح‌الله خالقی 35 ساله بوده، درحالیکه در سریال مردی پیر و فرتوت است.

گاف‌ پشتِ گاف سریال تاریخی!
 با اینکه زمان زیادی از پخش سریال تاریخی و پرطمطراق معمای شاه نگذشته، اما نقدهای زیادی به آن می‌شود؛ نقدهایی که از اولین گاف این سریال آغاز شدند. 
در قسمت دوم سعید نیکپور در نقش دکتر وزیری شعرِ "یا علی گفتیم و عشق آغاز شد" را خوشنویسی کرد. درحالی که این شعر متعلق به دکتر محمود اکرامی و از شاعران معاصر است.
هنوز دست‌اندر کاران سریال فرصت پاسخ‌گویی نیافته بودند که گاف دیگری در قاب تلویزیون جای آن را گرفت. این‌بار معمای شاه که خواسته بود معتادان زمان رضاشاه آن‌هم در سال 1319 را به تصویر بکشد، تصاویری امروزی از معتادان محله مولوی را نشان داد. موضوعی که مخاطبان این سریال را بار دیگر نسبت به آن بدبین کرد.
و حالا هم که تصویرسازیِ اشتباه از استاد روح‌الله خالقی حواشی دیگری برای این سریال ساخته‌است. ماجرا از این قرار است که روح‌الله خالقی، موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز، در قسمت چهارم این سریال و در سال 1320 در قالب یک پیرمرد به صحنه آمد. 
فیلم، پیرمردی فرتوت را نشان می‌دهد که از دیدن نمایش بیرون آمده و در سرسرای سالن تئاتر عده‌ای تماشاگر دوره‌اش کرده‌اند در حالی که قد او از همه کوتاه‌تر است. سپس دیالوگی بین او (بازیگر نقش روح‌الله خالقی) و محمدرضا شریفی‌نیا و و سعید نیکپور و امیر یل ارجمند بعد از دیدن نمایش هملت برقرار می‌شود که از کار آقای خالقی تعریف و تمجیدی می‌کنند.
اما مشکل در اینجاست که روح‌الله خالقی در آن تاریخ (سال 1320) بیش از 35 سال نداشت و قالب کردن مردی با گریم بالای 65 سال به جای خالقی عملاً نوعی دیگر از تحریف تاریخ است که به سراغ این سریال آمده است. ضمن آنکه روح‌الله خالقی فردی بلند‌قد بود و استفاده از هنرپیشه‌ای کوتاه‌قد به جای او هم باز تحریفی دیگر است.
از گاف‌ها که بگذریم این سریال از نقدِ چهره‌های سرشناس نیز در امان نماند. با شروع پخش سریال فرزند آیت‌الله کاشانی با زبانی تند به سازندگان آن انتقاد کرد. محمود کاشانی در این انتقادات کارگردان معمای شاه را به دروغ‌پردازی متهم کرده‌‌است. 

گاف‌ پشتِ گاف سریال تاریخی!

او درباره ساخت شخصیت آیت‌الله کاشانی در این سریال گفته که سازندگان این سریال قصد دارند بر ایستادگی آیت‌الله کاشانی در برابر مداخله بیگانگان سرپوش بگذارند. فرزند آیت‌الله کاشانی همچنین می‌گوید عوامل سریال معمای شاه در پی بیان حقایق تاریخی نیستند.
البته فرزند آیت‌الله کاشانی پیش‌تر نیز به سریال‌های تاریخی پدرخوانده و کاخ تنهایی محمدرضا ورزی انتقاداتی وارد کرده بود.
با این حال روابط عمومی سریال معمای شاه نقد محمود کاشانی را بی‌پاسخ نگذاشت. سازندگان معمای شاه در پاسخ گفتند که پژوهشگران و کارشناسان تاریخی در ساخت این سریال همکاری کرده‌اند و پشت این سریال یک کار پژوهشی قرار دارد. آن‌ها همچنین از مشاوره‌های کسانی همچون موسی حقانی و خسرو معتضد در ساخت این سریال نام برده‌اند.
همزمان با انتشار توجهیات عوامل سریال، خسرو معتضد پا پس کشید و با مصاحبه‌ای حاشیه جدیدی برای این سریال دست و پا کرد. این کارشناس تاریخی که سعی در شفاف‌سازی همکاری‌اش با معمای شاه داشت، در سخنانی گفت: "نقش من محدود و منوط به موارد سلبی است. مردم دقت کنند! من سناریوی فیلم را ننوشته‌ام و سریال بر پایه کتاب‌های من نیست".
با این حال اما خسرو معتضد که همچنان تاکید دارد که در داستان‌پردازی سریال نقشی نداشته از محتوای تاریخی آن دفاع می‌کند. این کارشناس تاریخ در بخش دیگری از سخنانش گفته که حاضر به مناظره با کسانی است که محتوای تاریخی این سریال را زیر سئوال می‌برند. 
با همه این حواشی کارگردان، سازندگان و بازیگران سریال تاریخی معمای شاه معتقدند که در این فیلم هیچ تحریف تاریخی صورت نگرفته است. 

گاف‌ پشتِ گاف سریال تاریخی!

محمدرضا ورزی کارگران فیلم پیش از پخش سریال بارها بر این نکته که معمای شاه سعی کرده تاریخ را دقیق نشان دهد تاکید کرده‌است. او در گفتگویی گفته بود که تحقیقات در معمای شاه زیر نظر اساتید و مورخین کشور بوده و این سریال با استاد کتب تاریخی رصد شده‌ و حتی پس از نوشتن سناریو مجددا کار مورد بازنویسی قرار گرفته‌است.
کاظم افرندنیا –بازیگر نقش تیمسار حسن روحانیان- نیز ویژگی اصلی سریال معمای شاه را تحریف نشدن تاریخ در آن می‌داند و معتقد است حرکت شخصیت‌ها در این سریال به کاراکترهای اصلی نزدیک است. وی همچنین در دفاعی از کارگردان فیلم گفته آقای ورزی با تاریخ گذشته و معاصر آشنایی کامل دارد. 
امیریل ارجمند –در نقش فرزند دکتر احمد وزیری- نیز در سخنانی از آشنایی با تاریخ در این فیلم آن‌هم از زاویه‌ای جدید سخن گفته‌است. 
با وجود دفاع تمام‌قد متولیان و سازندگان سریال معمای شاه از آن، نگرانی درباب درست تصویرکردن تاریخ در آن مرتغع نشده‌است. این نگرانی حتی در سخنان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز دیده می‌شود. 
آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در دیدار با عوامل این سریال گفته "باید به سهم و نقش همه گروه‌ها، جمعیت‌ها و افراد در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب و اثرگذاری هر یک پرداخته شود. تاریخ‌نگاری در مورد عصری که بیشتر تاریخ‌سازان آن هنوز در قید حیات هستند، سخت و در عین حال حساس و کار بزرگی است و امید می‌رود این مقطع مهم بدون تحریف و براسا واقیعت‌ها ساخته شود تا مورد تعرض و انتقاد قرار نگیرد".

گاف‌ پشتِ گاف سریال تاریخی!

هرچند که گاف‌ها و نگرانی‌های زیادی درباره سریال معمای شاه وجود دارد، با این‌حال این سریال از ابتدا سریال پرسروصدایی بود. 
ساخت "معمای شاه" از سال 1391 کلید خورد. 80 قسمت 60 دقیقه‌ای، 160 بازیگر اصلی در کنار 254 بازیگر فرعی و 700 لوکیشن آن را به یکی از سریال‌های مهم سیمای ملی تبدیل کرده‌است.
داستان زندگی محمدرضاشاه از زمان بازگشت از سوئیس در سال 1315 تا زمان انقلاب، خروج وی از کشور و سپس مرگ او محتوای سریال معمای شاه را تشکیل داده‌اند. محتوایی که حالا باید به تماشا نشست و دید در 76 قسمت باقی‌مانده چه‌چیز به مخاطب خود نشان خواهد داد. آیا گاف‌های معمای شاه ادامه خواهد داشت؟




این سریال به رغم صحنه هایی که گاهی خیلی زیبا و کپی برابر اصل است ، در پردازش رویدادهای تاریخی بسیار بد کار کرده که برخی گافها و سوتی هایش در بالا آمد و در دو سه قسمتی که این حقیر از این سریال دید ، تنها و تنها می خواهد چهره ی رضاشاه را به لجن بکشد . متأسفانه کاری غیر از این نکرده و منابع این کتاب به رغم این که مدعی است که از منابع بسیار و متقن استفاده شده ف تنها و تنها از منابع محدودی که باب دل افراد خاصی در صدا و سیما نوشته شده ، تدوین و بررسی و فیلمنامه نویسی شده ، از کتابهایی مانند ظهور و سقوط سلطنت پهلوی از حسین فردوست و کتابهای کارشناسانی مانند خسرو معتضد بهره وری شده که اصل و اساس آن زیر سوآل است و مسلم است که با بی طرفی نوشته نشده و تنها و تنها برای بزرگ کردن معایب دیگران ، ساخته و پرداخته شده . در دوره های پس از انقلاب به هیچ گونه یی از محاسن سلطنت پهلوی گفته نشده ، ولی باید به انصاف رفتار کرد و گفت : عیبش همه گفتی هنرش نیز بگوی . ولی در سریالهایی که در این سه دهه و نیم ساخته شده ، تنها به نقاط سیاه و تاریک پرداخته شده تا از این لجن مال کردن ، چهره یی زیبا برای خویش دست و پا کنند. برای همین سریالهای فرمایشی آن جایگاهی که باید ، را به دست نمی آورند. 

  • بهرام محتشم


اربعین؛ بزرگترین اجتماع مذهبی جهان اسلام/ ایران رکورد دار زائران حسینی به کربلا

کربلاء

مراسم عزاداری اربعین امام حسین (ع) بزرگترین گردهمایی مذهبی جهان است که امسال با حضور میلیونی زائران در چارچوب برنامه امنیتی دقیق، برگزار شد. 60 درصد زائران از ایران ، 15 درصد از بحرین، هفت درصد از لبنان، چهار درصد زائران نیز از عربستان بودند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از رسانه های عراقی، مراسم عزاداری اربعین امام حسین (ع) بزرگترین گردهمایی مذهبی جهان است که امسال با حضور 22 زائر در چارچوب برنامه امنیتی دقیق، برگزار شد.

از این تعداد 16 میلیون و 500 هزار زائر از عراق و 5 میلیون و 500 هزار نفر نیز از خارج عراق عازم کربلا شدند. این در حالی است که وزیر حمل و نقل عراق تعداد زائران شرکت کننده در مراسم اربعین حسینی را 26 میلیون نفر اعلام و پیش بینی کرد که تعداد زائران در مراسم اربعین امروز عراق به 27 میلیون نفر برسد.

جنیست زائران

40 درصد زائران را مردان و 60 درصد بقیه را زنان تشکیل می دادند.

برنامه امنیتی

به منظور تامین امنیت زائران امام حسین (ع) در مراسم اربعین امسال 300 هزار نیروی امنیتی و نیروهای دفاع مردمی و دواطلب حضور داشتند، به این ترتیب که از این تعداد 284 هزار نیروی امنیتی و 10 هزار نیروی دفاع مردمی و پنج هزار نفر نیز نیروی دواطلب مرد و دو هزار نفر نیز نیروی داوطلب زن بودند.

حمل و نقل

60 هزار خودرو به منظور ارائه خدمات به زائران اربعین در نظر گرفته شد که 48 هزار و 500 دستگاه خودرو متعلق به وزارت حمل و نفل و ده هزار خودرو وابسته به سایر وزارتخانه های عراق بودند و علاوه بر این یک هزار و 500 دستگاه اتوبوس ایرانی نیز برای زائران در نظر گرفته شد.

همچنین 24 قطاردر مسیرهای مختلف به زائران خدمات  ارائه می کردند که از این تعداد 14 قطار در مسیر بغداد- کربلا- بغداد در حرکت بوده و ده قطار دیگر نیز در مسیرهای بصره- کربلا- بصره در رفت وآمد هستند.

یکصد و 40 فروند هواپیما نیز به طور روزانه وارد فرودگاه نجف می شود.

هیئت های خدمت رسانی به زائران

هفت هزار و 137 هیئت شامل هفت هزار و 60 هیئت داخلی و 77 هیئت عربی و غیر عربی به زائران کربلا خدمات ارائه می کنند.

کشورهای شرکت کننده در زیارت اربعین

60 درصد زائران از ایران هستند، 15 درصد از بحرین، هفت درصد از لبنان، چهار درصد زائران نیز از عربستان هستند.

زائران کویتی، پاکستانی و  قطری به ترتیب سه ، دوو یک درصد زائران را تشکیل داده و هشت درصد نیز از سایر کشورهای جهان هستند.

حضور 600 خبرنگار برای پوشش اخبار مراسم

600 روزنامه نگار و اصحاب رسانه برای پوشش اخبار اربعین امام حسین (ع) حضور یافتند.21 خودرو و دستگاه پخش مستقیم برای پوشش اخبار مراسم امسال شرکت داشتند.

خدمات شهرداری

ده هزار کارمند دولتی در تامین نظافت خیابان ها در جریان حضور زائران امام حسین (ع) به فعالیت پرداختند.

علاوه بر این 21 خودرو برای پخش مستقیم اخبار اربعین به کار گرفته شدند.

خدمات بهداشتی

ده هزار کادر بهداشتی برای ارائه خدمات بهداشتی و پزشکی به زائران شرکت داشتند.

بر اساس ارزیابی مسئولان محلی کربلا در چند روز گذشته 22  میلیون زائر در مراسم اربعین امام حسین (ع) امسال وارد کربلا شدند که از تمام استان های عراق و نیز 80 کشور جهان هستند.

 60 هزار خودرو نیز برای نقل و انتقال زائران به کار گرفته شد و فرودگاهها نیز ورود 140 فروند هواپیما از خارج عراق به فرودگاه نجف در هر یک از روزهای زیارت اربعین را به ثبت رساندند.

برگزاری مراسم اربعین بدون مشکل امنیتی

زیارت اربعین امسال بدون هیچ گونه مشکل امنیتی برگزار شد زیرا 300 هزار نیروی امنیتی از تمام گروهها و با حضور نیروهای دفاع مردمی و داوطلب در تامین امنیت زائران به کار گرفته شدند.

  • بهرام محتشم

«عربستان می تواند اکثر 52 کشور اسلامی را علیه ایران بسیج کند؛ همانطور که از لحاظ اطلاعاتی هم قادر خواهد بود ایران را از درون بی ثبات کند.»
به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، شبکه سی ان ان گزارش داد: «سلمان الانصاری تحلیلگر برجسته سعودی گفته عربستان می تواند اکثر 52 کشور اسلامی را علیه ایران بسیج کند؛ همانطور که از لحاظ اطلاعاتی هم قادر خواهد بود ایران را از درون بی ثبات کند.»
 به ادعای سلمان الانصاری؛ تحلیلگران سعودی معتقدند که اگر کار به آخر برسد و ایران به سیاست خارجی خود در ارتباط با همسایگانش ادامه دهد، عربستان قادر است از لحاظ نظامی به ایران چیره شود.
 سلمان الانصاری در ادامه ادعاهای بی پایه خود گفت: «عربستان با همکاری کشورهای ائتلاف عربی در عرض 15 دقیقه آسمان یمن را به منطقه پرواز ممنوع تبدیل کرد. با این اوصاف تبدیل آسمان ایران به منطقه پرواز ممنوع تنها کار چهار تا شش ساعت است.»
 سلمان الانصاری در ادامه افزود: «به نظر من ایران میزان صبر عربستان را در مقابله با این کشور محک نزند. عربستان می تواند با شوراندن اقوام عرب، بلوچ و کرد امنیت داخلی این کشور را مختل کند.»

این خبر رو توی یکی از سایت ها خوندم ، خنده ام گرفت . خدایی ما دیگه چقدر خاک بر سر شدیم که عربستان برای ما شاخ و شانه می کشد . این حرامزاده ها یادشون رفت که ایران هشت سال با قدرت جلوی این حرامیان را گرفت و آخر دست به دامان آمریکا ، ارباب بزرگشون شدن تا جلوی حملات ایران به خاکشان را بگیرند .
خدایا ما را بکش و این روزهای حقارت را نبینیم که یک مشت عرب کون برهنه این جوری برای ما خط و نشان نکشن . اون هم از نوع عرب های سوسمار خوری که تا 50 سال پیش تو خیمه زندگی می کردند و اصلا نمی دونستند مدنیت یعنی چی؟؟؟  این گوساله ی سعودی یادش رفت که نیروی دریایی ایران در عرض کمتر از سه ساعت نیروی دریایی عراق رو نابود کرد و در یک شب هم بندر فاو گلوگاه عراق در خلیج همیشه فارس رو گرفت و شیرین تر این که 2 سال و خرده یی در دست ایران بود و اگر بمباران شیمیایی نکرده بود ، حالا حالاها دست ایران بود . این گوساله های پشندی یادشون رفت که همین عراق فزرتی در سال 1990 که به کویت حمله کرد ، شیوخ منطقه ریدن به خودشون و دست به دامن آمریکا شدند . اگر ایران هم در تنگنا نبود ، شمر هم جلودار ایرانی ها نبود تا خاک کویت و سعودی رو به توبره بکشن . بدبختها از ترس زرد کردن و از آمریکا خواستن بیاد قیمشون بشه . حالا اینها ریقوها که یه پخ بکنی ، می رینند توی شلوارشون مدعی اند که چون آسمان یمن رو در چند دقیقه بستن ، آسمان ایران هم همان آسمانه . ما از خدامون هست که این کون برهنه ها دست به کار شن که یه ضرب شست هم به عربستان و در کنارش قطر و بحرین و کویت و امارات بدیم . عمان همیشه با ما دوست بوده و منفعت ما رو در نظر داشته و در میان کشورهای عربی زیاد هاربازی درنیاورده . ولی خدایی این چهار پنج کشور جنوب رو تا رسیدن قیم شون از اون سوی کره ی زمین ، شخم می زنیم ، بعد هم که سر و کله ی آمریکا پیدا شد یه کاریش می کنیم . اونها اون وقت که داخل ایران بودن ، آخرش عین زباله از ایران ریختیمشون بیرون ، الان هم اجازه نمی دیم که به این راحتی وارد ایران بشن . ایران و افغانستان ذاتا عین هم هستند و همیشه ابرقدرتها توش به گه خوردن افتادن ، مگر زمانی که دچار تفرقه بودیم . ایران رو دیگه به این راحتی دست آمریکایی ها نمی دیم .

  • بهرام محتشم


در این آتشی که به جان ترکیه افتاده ، البته دست تقدیر الهی نمایان است ، این ترکان با ضربه زدن به ایران در سالهای دهه ی 1370 -1380 توانست عرصه را به خویش اختصاص بدهد و از تمام ظرفیتها به سود خویش بهره ببرد . این کشور با رهبرانی مزور و مزدور به پیکر ایران ضربات سهمگینی زدند ، ولی امروز در جایی قرار دارند که به طرفه العینی بر می گردند به همان دوران پیش از اینی که هستند . حالا با نگاهی به رفتار دوگانه ی اردوغان در سیاست خارجی ، می توان به خوبی دریافت که اردوغان چه جوری رو به جلو فرار می کند و با فرافکنی و سوآل را با سوآل پاسخ دادن ، می کوشد که خویش را تبرئه کند

اردوغان به پوتین: اثبات کنید، استعفا می دهم

به گفته رجب طیب اردوغان، یک شهروند سوری تبار روسیه از داعش نفت می‌خرد و آن را به حکومت بشار اسد می‌فروشد. او گفت که این موضوع توسط منابع آمریکایی هم تایید شده و لازم است روسیه نحوه برخورد خود با این موضوع را روشن کند.
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، اتهام همتای روسی خود در مورد خرید نفت از گروه داعش را رد کرده و متقابلا روسیه را به تجارت نفتی با این گروه متهم ساخته است.

روز گذشته، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه که برای شرکت در اجلاس جهانی مقابله با تغییرات آب و هوایی زمین در پاریس به سر می‌برد، گفت که انگیزه ترکیه در سرنگونی هواپیمای نظامی روسی حفاظت از تجارت نفتی با داعش بوده است.

اردوغان در بیانیه‌ای که در روز سه شنبه، ١٠ آذر (١ دسامبر)، صادر کرد، سخنان رئیس جمهوری روسیه را "افترا آمیز" خواند و گفت که "هرگاه چنین اتهامی ثابت شود، شرافت ملت ما مرا وادار می‌کند از سمت خود استعفا دهم." رئیس جمهوری ترکیه متقابلا روسیه را متهم کرد که به تجارت نفت با داعش مشغول است و گفت: "در صورت اثبات تجارت ترکیه با داعش، من در مقام خود باقی نخواهم ماند، اما از پوتین می‌پرسم آیا او هم چنین خواهد کرد؟" وی از روسیه خواست تا مبادلات تجاری خود با داعش را "شرح دهد."

به گفته رجب طیب اردوغان، یک شهروند سوری تبار روسیه از داعش نفت می‌خرد و آن را به حکومت بشار اسد می‌فروشد. او گفت که این موضوع توسط منابع آمریکایی هم تایید شده و لازم است روسیه نحوه برخورد خود با این موضوع را روشن کند.

رئیس جمهوری ترکیه همچنین اتهام پوتین علیه ترکیه را "غیراخلاقی" دانست و گفت که "اینگونه ادعاها باید اثبات شود." وی افزود که ترکیه نفت مورد نیاز خود را از "منابع شناخته شده" خریداری می کند و روسیه، ایران، آذربایجان، قطر و نیجریه را به عنوان تامین‌کنندگان نفت مورد نیاز کشورش معرفی کرد. اردوغان گفت: "ما هر گونه افترای دیگری را به شدت رد می‌کنیم."

گروه داعش برخی مناطق نفت خیز عراق را در تصرف دارد و گفته می‌شود درآمد قابل توجهی از فروش غیرقانونی نفت کسب می‌کند به نحوی که برخی ناظران آن را "ثروتمندترین سازمان تروریستی جهان" نام داده‌اند. یکی از هدف‌های حملات هوایی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا تاسیسات پالایشگاهی این گروه بوده و وزارت دفاع روسیه نیز تصاویری را از حمله هوایی به این مراکز منتشر کرده است.

سابقه اختلاف کنونی روسیه و ترکیه به حادثه سرنگونی یک هواپیمای روسی در روز ٢٤ نوامبر سال جاری باز می‌گردد. این هواپیما در نزدیکی مرز ترکیه و سوریه سرنگون شد و ترکیه گفته است که به حریم هوایی این کشور تجاوز کرده بود و پس از بی اعتنایی به اخطارهای مکرر، با واکنش نظامی ترکیه مواجه شد. منابع آمریکایی اخطار ترکیه به هواپیمایی روسی را تایید کردند اما دولت روسیه که ترکیه این هواپیما را در داخل خاک سوریه هدف قرار داد.

نیروی هوایی روسیه از ماه سپتامبر سال جاری با اعلام تصمیم به مقابله نظامی با داعش در سوریه، عملیات نظامی در سوریه را آغاز کرد و هدف از این عملبات را حمله به مواضع "گروه های تروریستی" اعلام داشته است.

کشورهای غربی و ترکیه گفته‌اند که هدف روسیه، تحکیم موقعیت حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، در برابر مخالفان اوست و هواپیماهای روسی به جای حمله به داعش، عمدتا مواضع نیروهای معتدل مخالف بشار اسد را هدف قرار می‌دهند. هنگام سقوط هواپیمای روسی گفته شد که ماموریت آن بمباران ترکمانان مخالف حکومت بشار اسد بود. ترکیه از ترکمان‌های سوریه حمایت می‌کند.

سقوط هواپیمای روسی باعث یک رشته واکنش روسیه از جمله وضع برخی محدودیت‌های تجاری علیه ترکیه و درخواست از شهروندان روسی برای خودداری از سفر به آن کشور بوده است. اردوغان گفت که کشورش "با شکیبایی و خونسردی" در مورد اقدامات روسیه تصمیم‌گیری خواهد کرد.

ولادیمیر پوتین روز شنبه فرمان وضع تحریم‌های تجاری علیه ترکیه را امضا کرد که عمدتا شامل اقلام کشاورزی است. مقامات روسی گفته‌اند که در صورت لزوم، محدودیت‌های موجود تشدید خواهد شد.
  • بهرام محتشم

تیر خلاص – جامعه شناسی شرک به روایت تصویر

توسط علیرضا حسینی و با همکاری علی حسین امیری

برادر و خواهر گرامی : می توانی مقلد باشی تا مانند کافران و مشرکان به دوزخ برسی !
می توانی محقق باشی که باید قید سرت و وقتت و کل زندگیت را بزنی !
و می توانی خیلی راحت این تحقیق را مطالعه کنی و به بهشت برسی ! اگر کسی خلاف آنرا با آیات قرآن و عقل و منطق برای تو ثابت کرد این تحقیق را به سطل آشغال بینداز و اگر کسی پاسخ نداد که قطعا پاسخ نخواهد داد آنگاه عقل خودت را قاضی کن و بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کن و مطمئن باش در روز قیامت , آخوند نه تنها به داد تو نمی رسد بلکه خودش نیز دربه در به دنبال سوراخ موش می گردد .
مردم ایران حاضرند بمیرند ولی کتاب نخوانند . پس هر بلایی که سرتان بیاورند حقتان است !
آیا تماشا کردن عکس هم مشکل است ؟!



در پاسخ به نوشته ی بالا باید گفت که نویسنده ی این سطور که کسی به نام علیرضا حسینی است ، حتی شعور حرف زدن ندارد ، چه رسد به این که بتواند کتابی در رد تشیع بنویسد . این نویسنده ی جعال و دروغزن ، با هتاکی سخن می گوید و به خیال خود با در کنار هم نهادن چند عکس ، توانسته شرک تشیع را به اثبات برساند . من نمی دونم این نویسنده ، سید هست یا نه تنها و تنها نام حسینی را یدک می کشد ، در این صورت باید گفت ، باید یک تجدید نظر در لقمه یی که در خانه ی پدرش خورده بنماید . ایشان حتی وقتی ولایت مطلقه ی نیاکانش را قبول ندارد ، باید بمیرد . آدمی که منکر حقانیت نیاکان پاکش بوده و مدعی است که شیعیان که پیرو امامت هستند ، مشرک اند . پس وای به حالش

  • بهرام محتشم

گنده لات تهران عکس لات های ایران

توجه:این مطلب برای ترویج لات شدن نیست

قبل از مشاهده ی این مطلب و تصاویر 

ذکر اسامی تمام لات های تهران (این اسامی و چند عکس دیگر امروز به این مطلب اضافه شدند و ارسالی از طرف یکی از کاربران توپ تاپ میباشد)

1- افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران مرحوم آقا حاج طیب حاج رضایی،(عکس زندگی نامه و خاطرات) پادشاه بی رقیب لاتی ایران، نامی ترین و بزرگترین لوتی تاریخ ایران
2- افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران مرحوم حاج حسین اسماعیلی پور(عکس زندگی نامه و خاطرات) معروف به آقا حسین رمضون یخی، با مرام ترین و نترس ترین لات ایران
3- افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران مرحوم آقا مجتبی رحیمی،(عکس زندگی نامه و خاطرات) جنگجوترین لات ایران
4- مرحوم آقا مصطفی پادگان، معروف به مصطفی دیوونه،(عکس زندگی نامه و خاطرات) شیر لاتی ایران
5- برادران حاج عباسی ( محمد، عباس، حاج صفر، شعبان، غلامعلی، شاطراحمد، محمود) معروف به هفتکچلون ، متعصب ترین برادران لوتی ایران.
6- مرحوم آقا سید حسین سیدکاظم، معروف به سید شمشیری، بزرگ مردی که در زندان تهران، زینی نقشی -که باعث افتخار کرمانشاهی ها است- را میزند. یادش گرامی.
7- مرحوم آقا اصغر بنایی(عکس زندگی نامه و خاطرات) معروف به اصغر شاطر، اولین لات مشتی و سفره دار میدان خراسان.
8- مرحوم حاج مهدی کریمی،(عکس زندگی نامه و خاطرات) معروف به پهلوان مهدی قصاب
9-مرحوم آقا حسین کمره ای، (عکس زندگی نامه و خاطرات)اولین لات و سفره دار مشتی شهرری تهران
 10- مرحوم آقا ناصر حسن خانی معروف به ناصر جیگرکی، سفره دار و مشتی ترین و اولین لات میدان مولوی تهران
روح همشون شاد
نامهای که در زیر آمده است، اسامی 100 مرد جنگجوی واقعی تهران است، 100 نفر از بزرگترین و بهترین لاتهای ایران، 100 شیر خشمگین مشهور تهران، 100 مرد قابل احترام، اونایی که آزاد هستن خدا حفظشون کنه، اونایی هم که تو زندان هستند خدا نجاتشون بده، اونایی هم که زیر خاک هستند، خدا رحمتشون کنه. لاتهای مشتی تهران اینها هستند:
۱-افتخار بزرگای ایران افتخار لاتهای تهران آقا موسی ملکی  معروف به امپراطور ایران، سالار منطقه بیسم میدون خراسان،اعجوبه کاردزنی، بزرگترین و جنگجوترین لات ایران
2-افتخار بزرگای ایران افتخار لاتهای تهران  آقا هانی خواندار  معروف به هانی کرده، پادشاه لاتی ایران، با مرام، لوتی واقعی، اسطوره منطقه بیسیم میدون خراسان
 3-افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران امین آفا فرزانه ،معروف به سلطان لوتیهای ایران، با معرفت و سلطان ادب شهر ری،مردمدار و بامرام، سفره دار و دستگیر
 4-حسین آفا دلیرانی معروف به ارتش یک نفره ایران، سلطان شهرک ولیعصر تهران، جنگجوی نترس ایران
 5-آقا سعید سامورایی، سلطان تهران پارس، گلادیاتور ایران
6-آقا وفا خیراله زاده معروف به وفا شمر، پادشاه لب خط، جنگجوی واقعی
7-آقا قاسم نیازعلی ، لوطی و با مرام لب خط، پادشاه شرارت، جنگجوی باوقار
 8-آقا محمد غلامعلی معروف به محمد سیرابی، شبه دیوار چین، منطقه بیسیم، کلاس لاتی ایران
 9-آقا شهرام اکبری معروف به شهرام کامپی، بچه مشتی و سلطان محله کامپ، لات غیرتی
 10-آقا پویا پراوی معروف به پویای کبیر، سلطان منطقه 11 تهران، جنگجوی میدان جمهوری، باادب و مردمدار
 11-آقا وحید مرادی معروف به سلطان وحید مرادی، جنگجوی بزرگ شهرری، عقاب لاتی ایران، لوتی و با مرام
 12-آقا ممد کانونی،بچه خزانه، امپراطور تایلند، بزرگ لاتهای ایران در تایلند
13-آقا سید مرتضی، لات واقعی، سفره دار و مشتی
14-آقا عباس ملکی، امپراطور شهرری، جنگجوی واقعی، گلادیاتور بامرام ایران
15-آقا حسین عشرتی، معروف به امپراطور شرارت، جنگجوی بزرگ منطقه بیسیم
16-آقا محمود کدخدایی معروف به سلطان وحشت یاکوزاهای ژاپن، بچه جوادیه
17-آقا صمد کرده، لات مشتی بیسیم، گلادیاتور منطقه 15
 18-آقا فرهاد اصلانی معروف به امپراطور میدون غار، لات واقعی، مشتی و سالار
 19-آقا نریمان کرده، سالار منطقه بیسیم، مشتی و بامرام
 20-آقا داریوش بهخودی معروف به سلطان منطقه خزانه، مردمدار و مشتی
21-آقا مهدی حقشناس، جنگجو، مشتی و سالار
 22-آقا قاسم نعمتی، سلطان یاقوتهای سرخ، میدون غار، جنگجوی نترس، لات واقعی
23-آقا مهدی معروف به مهدی کافر، بچه فلاح، از خوبای تهران
 24-آقا محمد محمودی، از خوبهای مشتی و بامرام منطقه شهرری
 25-آقا فرامرز قرقونی معروف به فرامرز لالی ، امپراطور شاهپور
26-آقا فرزاد بهخودی معروف به جنگجوی بزرگ منطقه خزانه با مرام و مودب
۲7-آقا ابوالفضل نداف، جنگجوی بامرام منطقه شاهپور
28-ریوازها ، سلاطین فلاح، برادران مشتی
29-آقا مجید بازلی، مشتی شهرک ولیعصر، جنگجوی بینظیر
30-آقا بهزاد خواجه وند، جنگجوی بخش 15 ، بچه بیسیم، سالار و بامرام
31-آقا حمید قلعه، اعجوبه لاتی، از لاتهای خوب تهران بامرام و باادب
32-آقا بهروز سلاخ، اسطوره معرفت، امپراطور منطقه شیوا تهران
33-آقا مرتضی ابراهیمی ، جنگجوی واقعی
34-آقا محمد اسفندیاری، سلطان منطقه تهرانسر، مردمدار و با مرام
35-آقا حمید دودانگه ، امپراطور منطقه شماره2، سالار و مشتی
36-آقا محسن خیراله زاده معروف به محسن دزده، لب خط، از بهترینهای ایران
37-آقا جعفر جنی ،خوب منطقه شماره 2 ، از بهترینهای تهران   
38-آقا حامد اکبری، جنگجوی بزرگ غرب تهران منطقه کامپ، مشتی غرب تهران
39-آقا حمید صالحی، لب خط، جنگجوی شرق تهران
40-آقا غلام معروف به غلام گوشبر ، جنگجوی بزرگ خیابان پیروزی
41-آقا رضا جلا، لات واقعی، سلطان منطقه اتابک
42-آقا اسی فلاحت، لات مشتی و جنگجوی میدون غار
43-آقا یوسف شکارانداز، خوب محله سرسبیل
44-آقا احمد آرام، شهر ری، برادر و یادگار خدابیامرز آقا مهدی آرام
45-آقا علی معروف به علی زنجانی، اعجوبه خاک سفید تهران پارس
46-آقا مهدی کافر ، شرور واقعی از خوبهای شرق تهران، بچه میدون خراسان
47-آقا ابراهیم معروف به ابرام شلوغ، از خوبهای شرق تهران، افسریه
48-آقا حسین یوم الله، خوب خیابان مرتضوی
49-آقا بهزاد وطنی، مشتی تهرانسر، شرور با معرفت
50-آقا سیروس فرحزادی، اسطوره لاتی منطقه فرحزاد
51-آقا علی خوش آواز، خوب منطقه کامپ
53-آقا حسین سیاه، خوب منطقه میدون غار
54- آقا علیرضا معروف به علی ترکهبا از خوبای خزانه، جنگجوی مشتی
55- آقا رضا معروف به رضا ملخ شرور نارمک
56- آقا امیر معروف به امیر بوفالو گلادیاتور نازی آباد
57- آقا امیر معروف به امیر غربتی جنگجوی خزانه
58- آقا مسعود معروف به مسعود دالتون سلطان شرارت، مشتی و باادب، بچه تهرانپارس
59- آقا مراد معروف به مرادبچه غول، از خوبای افسریه
60- آقا سیامک، مروف به محسن ژاپنی، سلطان خیابان طرشت
61- آقا محسن معروف به محسن رنگی، امپراطور محله یافت آباد، جنگجو و مشتی
62- آقا علی معروف به علی ساندویچی، لوطی، جنگجو، بچه خزانه
63- آقا جمشید معروف به جمشید سامورایی، جنگجوی منطقه یافت آباد
64- آقا محمد معروف به محدغول، جنگجوی خیابان جیحون و مرکز شهر
65- آقا نادر معروف به نادر چینی، سلطان منطقه قلعه حسن خان
66-آقا مهدی ایرانشاهی معروف به مهدی فیل، امپراطور چهاردنگه اسلامشهر، معروف به سلطان جاده ساوه
67- آقا علی، معروف به علی امپراطور، جنگجوی اسلامشهر
68- آقا محمد معروف به محمدماشااله، از خوبای تهران پارس
69- آقا بهروز، معروف به بهروز راکی از خوبای نظام آباد، مشتی و باادب
70- آقا حسین معروف به سیاوش بچه، جنگجوی خیابان اردشیر و 16 متری امیری
71- آقا حسن معروف به حسن پیغمبر، مشتی و جنگجوی خیابان مرتضوی
72- آقا عباس معروف به عباس تایسون، سلطان منطقه نظام آباد
73- آقا بهزاد معروف به بهزاد کلاغ، شرور چاردنگه اسلامشهر
74- آقا عباس معروف به عباس پیمان، از خوبای چهارراه سیروس
75- آقا حسین بالاپور از خوبای غرب تهران

 یاد و خاطره ی همه رفتگان خاک به خیر، کاش اینایی که اسمشون این پاینه بازم پیش ما بودن
1- افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران، مرحوم اصغر آقا نصیری (اصغر خارجی)، شهرری
2-افتخار بزرگای ایران، افتنخار لاتهای تهران، مرحوم آقا مهدی گونه فراهانی معروف به مهدی سیاه، امپراطور فلاح «یک جهان عشق نهانست اینجا»
3-افتخار بزرگای ایران، افتخار لاتهای تهران، مرحوم آقا علی مطلب ، سر کرده باند یاکوزا، خیابان طوس
4-مرحوم آقا عارف ترکه ، سلطان منطقه جوادیه
5- مرحوم آقا رضا قصابان، منطقه بیسیم
6-مرحوم آقا اصغر پالوانه معروف به اصغر کمری، بیسیم
7-مرحوم آقا داش مسعود معروف به مسعود کثافت از افتخارات لاتی ایران،بچه مسعودیه
8-مرحوم آقا کامبیز ترکه، پهلوان محله کامپ تهران
9-مرحوم آقا مهدی آرام، از بهترینهای ایران و لات مشتی منطقه شهرری
10-مرحوم آقا قاسم جاویدان، منطقه بیسیم
11-مرحوم آقا علی سیاه، مشتی فلاح
12- مرحوم آقا ناصر شیرآقا، سر کرده باند دیوار چین، منطقه بیسیم
13-مرحوم آقا وحید خدابخش، اعجوبه لاتی شاگرد آقا موسی ملکی
14-مرحوم آقا هاشم صبوری، شهرری
15-مرحوم آقا میثم بی غم، هاشمی
16-مرحوم آقا مجید سیاه، میدون غار
17- مرحوم آقا سید مهدی اشرفی، سفره دار مشتی
18-مرحوم آقا احمد روسی، خاک سفید تهران پارس
19-مرحوم آقا امیر وظیفه، جنگجوی بی رقیب منطقه بیسیم
20- مرحوم آقا محمد ببختیاری، معروف به محمدحاجعلی، امپراطور ورامین
21- مرحوم آقا حسین آدیداس، بچه خزانه، امپراطور ژاپن
22- مرحوم آقا عباس، معروف به عباس کله خر، امپراطور خیابون مخصوص تهران
23-مرحوم آقا داوود جورابلو، لیدر استقلال، امپراطور معرفت
24-مرحوم آقا علیرضا معروف به علیش، از خوبای شرق تهران، بچه مجیدیه
25-مرحوم آقا علی مکاری، از خوبای غرب تهران، لات مشتی و جنگجوی با غیرت
روح همه رفتگان خاک شاد

لات های ایرانی " گنده لات تهران"گنده لات های ایرانی و تهرانی تصاویر مهدی گاوزن و  محمود طالبی

تولد گنده لات تهران

عکس تولد لات ایران

عکس لات

دعوای وحشتناک مهدی گاوزن با مامورین نیروی انتظامی (که این شرور بدست مامورین زحمت کش نیروی انتظامی دستگیر و بازداشت شد)

گنده لات های تهران

دستگیری اشرار توسط نیروهای زحمتکش نیروی انتظامی

عکس لات

مهران قربانی شرور ساری

گنده لات تهران

 

گنده لات های تهران

مهران قربانی

گنده لات تهران

مهران قربانی

عکس سجاد شیرامه لات

شرور و گنده لات شمال ایران ملقب به سجاد شیرامه(لیتکوهی)


عکس لات

 

لات ایران

کامی یاغی و لات کرمانشاه

 

گنده لات تهران

 

عکس لات

 

گنده لات تهران

 

گنده لات تهران

گنده لات تهران

 

گنده لات تهران

 محمود طالبی

گنده لات تهران

این هم نظر منه برای دوستایی که دنبال الوات گری و گنده بازی هستند . با نگاهی به فهرست و عکسهای بالا ، می تونی خیلی قشنگ بفهمی که اخلاق و انسانیت چقدر سقوط کرده که این اراذل و اوباش شدن مردها و گنده مردها و خوبای روزگار و ... هیکل قشنگی دارن و اکثرا هم خوشچهره هستند . ولی ای کاش این جوونها که توی این حالات عکس گرفته اند ، برن ببیند که چه قدر مظلوم و ستمدیده توی این جامعه است ، دست اونها رو بگیرند نه این که نون از سفره ی فقرا بدزدند و حق اونها رو بخورن . مردم پایین دست جامعه از زمان و زمین می کشند ، سزاوار نیست که الوات و اوباش هم زندگی رو بیش از این ها به کام مردم تلخ کنند . ای کاش این مردهای خوش هیکل می رفتن یک نگاهی هم به عکس شهیدان این مملکت می کردند تا ببینن چه خونهایی برای حفظ این مملکت به زمین ریختند . این ها باید در مبارزه با بدیها پیشگام باشند ، ولی وقتی عکسهایی که می بینیم افتخارشون به دزدی و زد و خورد و الواط گری و حمله به پلیس و دزدیدن ناموس مردم و مزاحمت زن و بچه ی مردم ، خرید و فروش مواد مخدر - که خودش برای نابودی یک نسل کافیه - شرارت و بستن راه و معبر مردم و همراه داشتن قمه و دشنه و تیغ و تیزی و ... است که البته اینها را برای خرد کردن گوشت قربونی و گوسفند همراه نمی برند ، می برند که یا گوش یک آدم بدبختی رو ببرن و بذارن کف دستش ، یا دل و روده ی کسی رو سفره کنند و یا کاری شبیه این کارها . جالب تر اینه که نویسنده ی مطالب بالا چنان با افتخار از این گل های روزگار می نویسه که آدم لال می شه . اگه اینها افتخار این آب و خاک هستند ، پس شهیدای این کشور کی هستند اگه اینها افتخارند؟؟؟!!!


  • بهرام محتشم

عکس گنده لات و قلدر های ایرانی (آلبوم تصاویر)

عکس گنده لات های ایران

 توجه:

:این پست برای اینه که بدونین خیابان چه جاییه و لات کیه
این که در حال حاضر هر کی از هر جایی یک روز یه چیزی از مامان جونش میخواد بش نمیدن
میره تو خیابون فرداش یه آهنگ میسازه توش در مورد خیابون میخونه و ...
کسانی مثل گروه چکمه که خیلی ادعا دارن بدونن که سلطان خیابان نیستن
خیابان سلطان نداره

این مطلب برای ترویج لات شدن نیست
برای اینه که ببینی که یا دست پلیس میوفتن یا دست دیگران کشته میشن (اکثرا) هم به مرگ عادی نمیمیرن

عاقبت ارزش دارد ... ؟

تمامی تصاویر زیر از اشخاص معروف و گنده لات های بزرگ که هر کدام چند دسته زیر دست دارند گرفته شده است.

تمامی متن های زیر واقعی بوده است.
مسئولیت تمامی تصاویر و متون تایید شده به عهده علیرضا میباشد

صمد کرده از کردستان

عکس گنده لات های ایران

عکس لات ایران

عکس خیلی قدیمی از جوانی های مهدی گاوزن

گنده لات های ایران

عکس متعلق به پیام مسلمی متولد 1372 از منطقه راهبند ساری از نوچه های مهران قربانی
همچنین دارنده ی مقام سوم آسیایی کشتی فرنگی رده جوانان که به دلیل داشتن خالکوبی نتونست مسابقاتو ادامه بده
 
عکس پیام مسلمی لات
پیام مسلمی پشت ماشین پلیس تموم راه رو عین ابر بهار گریه کرد جوری که لات های
دیگه نگاهش میکردن و میخندیدن و وقتی که خبرنگار ها اومدن با گریه از کاراش
ابراز پشیمونی کرد و گفت پشیمونه اما یه ماهی از آزادیش میگذره .... این
شرور کم سن و سال تقریبا داره برا پادشاهی بهم میرنه
 
عکس پیام مسلمی گنده لات
اشک های تمام نشدنی پیام مسلمی پس از دستگیری
عکس روحالله قصاب لات 
خب عکس بعدی هم متعلق به روح الله قصاب
روح الله معروف به روح الله قصاب بکی از بزرگترین خلاف کارای بین المللی که
وقتی گرفتنش حدود 60 کیلو گرم کراک و چند دستگاه ماشین خیلی گرون قیمت تو
مخفیگاهش داشت تو خبرگذاری ها نوشتست در حال فرار کردن مورد
اصابت گلوله پلیس قرار گرفت . اما واقعیت اینه روح الله خودشو به پلیس
تسلیم نکرد و حدود چند ساعت درگیری مسلحانه داشتن تا اینکه روح الله قصاب
به ضرب کلوله مرد
 
روح الله قصاب لات
 
عکس از روح الله قصاب که در بالا راجبش توضیح دادیم
 
عکس مهدی رضایی گنده لات ایران
مهدی رضایی معروف به مهدی گاوزن از بابل
یه بار پشت ماشین پلیس به صلیب کشیدنش داشتن تو شهر میچرخوندنش که یدفه
نوچه هاش ریختن مامورا رو با چاقو زدن آزادش کردن و فراریش دادن اون توی کل شمال کشور معروفه و خیلی ها از اون میترسن
 
لات قدیمی ایران
 
سلطان قدیم ایران - خسته حبس عبد - پوست استخوان در قفس
 
لات ها
 
ابولفضل شایسته گنده لات ایران
 
آقا مطهر مظاهری
عاقبت ... ارزش نداره
عکس لات های ایرانی
 
آقا مطهر مظاهری از در حال حاضر از راه مربی گری زندگی خودشو میگذرونه و از پدر و مادر پیرش مراقبت میکنه
خیلی با ادب و با اخلاقه و زندگی خودشو میکنه و کاری به کار کسی نداره اما همیشه جلوی حق کشی می ایسته
 
گنده لات ایرانی
 
مهدی فیل که خلاف رو توبه کرده و مشغول کار کردنه
گنده لات
 
خواسته آخرت چیه؟ یه پک سیگار بکشم بعد اعدامم کنید(گرگ ها رام نمیشن)
 
هانی کرده لات
و بهترین عکس
هانی کرده که زمان قدیم قلعه نوعی رو تو خیابون گیر آورده بود و بعد از اذیت و شوخی و سر به سر گذاشتن عکس هم گرفته بود
 
عکس مهدی چنگی لات
 
دسته سربالا ایلام (سمت راست مهدی چگنی سمت چپ --- )
 
عکس و معرفی لات های ایران
 
وسط : علی اوشن گنده لات تبریز - طرفین : زیر دستاش
 
سلاح لات ها

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

عکس گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

عکس گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

عکس گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایرانی

 

گنده لات های ایران

 

گنده لات های ایرانی

 حسین از کرج (مافیا )

گنده لات
از بزرگترین گنده لات های ایران

محمود کدخدایی معروف به سلطان وحشت، کسی که تموم باند های یاکوزا ژاپن ازش
میترسیدن و به هر منطقه از ژاپن که میرفت خلاف و باند های مافیایی به شکل
تصاعدی بالا میرفت. تو روسیه f14 صداش میکردن
کدخدایی قهرمانی که
یک دوره در جام دانکولوف، یک دوره در بازی‌های
اسپارتالیا شوروی، یک دوره از بازی‌های جهان پهلوان تختی مدال طلا را
به‌دست آورد. او که در بازی‌های جهانی 1983 یکی از ملی‌پوشان تیم ایران بود
اما با حکم دکتر ولایتی، وزیر وقت وزارت امور خارجه مجبور شدند به تهران
برگردند، چون از شانس بدش با
حریفی از رژیم غاصب صهیونیستی قرار بود کشتی بگیرد. او که پس از این اتفاق
درحالی که همه از استعداد درخشانش سخن می‌گفتند برای کارگری به ژاپن
رفت...
میگن یک گروه از کارگر های ایرانی مقداری پول جمع کردن که
برای خانواده هاشون بفرستن. محمود کدخدایی همراه با چندتا گردن کلفت میره
به زور این پولارو ازشون میگره و گوششونو میبره... چند دقیقه بعد از رفتن
محمود کدخدایی پلیس به خونه کارگر ها حمله میکنه و مقداری مواد مخدر که
کدخدایی جاسازی کرده بود رو پیدا میکنه و همشونو بازداشت میکنه .... و در
آخر محمود کد خدایی با پاسپورت جلعی در فرودگاه امام خمینی تهران توسط
نیروهای انتظامی شناسایی و دستگیر میشه ...

گنده لات های ایران

 

دانلود عکس گنده لات های ایران

عکس گنده لات های ایران


  • بهرام محتشم


امروزه روز به هر گوشه ی این شهر درندشت نگاه می کنی ، مظاهر زشتی را به وفور می بینی که فهرست وار می توان به آنها اشاره کرد :

معتاد : تا دلت بخواد از هر گوشه ی شهر از تجریش تا ته باقرآباد بهشت زهرا

گدا : تا دلت بخواد از هر نوعش از شل و پل ، تا سالم و آبرومندش ! که با ادله و برهان می خواد بهت ثابت کنه گدا نیست و نیازمنده !

ماشین داغون : الحمدالله و صد الحمدالله دولت کریمه ی جمهوری اسلامی به تازگی مدعی شد که در مدت 6 روز به تعداد 110 هزار خودرو نوی خاک خورده و روی دست بادکرده رو به ملت انداخت . خوبیش اینه که حتی یک دستگاه هم از ماشینهای فرسوده رو بیرون نریخت . شهر ما هم تا دلت بخواد از این ماشینها درب و داغون داره . داغون از هر نظر مثل روغن سوزی ، تصادفی ، مدل پایین و ...

خانه های فرسوده : که الحمدالله به همت شهرداری مسئول ما اینها هم کم نیستند . از هر گوشه تا ته تهران . از تجریش بگیر بیا پایین تا ته باقرآباد . خصوصی این ته ته های تهران که فکر کنم جز بافت فرسوده چیزی نمی بینی .

اراذل و اوباش : خدا روشکر این هم کم نیست . تو هر محله یی رو که بگردی دستکم یک انگل و اوباش رو داره . با بدنهایی سرتاپا خالکوبی و تتو کاری و ... که عشقشون هم لات بازی هاست .

دختر فراری : که امید و آرزوی خیلی از این جوانهای لاابالی است و هر ننه قمری تا یک ماشین یا موتور تمیز گیر می یاره اولین و آخرین فکرش اینه که بره چرخی بزنه توی شهر و یکی رو تور کنه . البته ناگفته نماند که معضل دختر فراری به شدت و حدت پیش نیست ، دخترها حرفه یی شدند و امروز دیگه فرار نمی کنند بلکه به بهانه ی درس و کلاس و مدرسه و دانشگاه و ... از خونه می زنه بیرون و می ره دنبال هرزگی و فاحشگی . البته اینها شامل زنهای سالم و خوب این جامعه نیستند


  • بهرام محتشم


از روزی که ما ایرانی ها پس از انقلاب 1357 خ دچار انزوای اجباری سیاسی شدیم ،  در حالی که بایست تا سال 1371 خ مراحل پیشرفت را طی می کریم و از دروازه های تمدن بزرگ می گذشتیم تا بتوانیم پنجمین قدرت غیر هسته یی دنیا شویم ، خواسته یا ناخواسته دچار انقلابی شدیم که تا مدت دو دهه درهای جهانی را به سوی و روی ایرانی ها بست و این باعث شد تا در نبود فناوریهای نوین درجه یک با فناوریهای دست چندم کره ی شمالی و چین دست و پنجه نرم کنیم . شاید اگر این تحریم های ناجوانمردانه را در حق ما اعمال نکرده بودند ،امروز تا این اندازه عقب نمانده بودیم . حال بماند که جنگاورمردانمان مدعی هستند که در عرصه ی نظامی پیشرفتهای قابل توجهی داشتیم . خدا کند که انشاء الله همینجوری بوده باشد . حالا بماند که در این مدت سعودیها به طمع افتادند تا از این آب گل آلود به سود خویش ماهی بگیرند ، به محضی که ایران از چرخه ی دنیای آن روز بیرون رانده شد ، سعودیها دست به خریدهای خرد و کلان از جنگ افزارهای اروپایی و آمریکایی و حتی روسی زدند تا مثلا به خیال خود بتوانند خود را در برابر ایران مسلح کنند. تا این مدت حتی کوشیدند که تا با دلارهای نفتی شان کشورهای دیگر را به چالش و آشفتگی بکشانند و از سویی پای در حیاط خلوت ایران ، یعنی افغانستان گذاشتند که تمام پوست و گوشت و استخوانشان فارسی زبان است . در نبود سیاست فعال ایران ، سعودیها برای خویش جای پایی در افغانستان جستجو کرد و با پااندازی های پاکستان که دنبال مطامع خویش در پشتونستان بود ، این جای پا را یافت . اگر پاکستان دست عربهای افغان را به این کشور باز نکرده بود و مجاهدین طالب را در خویش پرورش نداده بود ، اگر ایرانی به جای این سیاست منفعلانه ، سیاستی فعال در افغانستان داشت ، امروز به اینجایی نمی رسیدیم که رسیده ایم . ایران و افغانستان و تاجیکستان سه پاره ی یک تن هستند که دست استعمار و استحمار اروپایی ما را از هم جدا کرده است ،  در نبود این سیاست قوی بود که القاعده در افغانستان شکل گرفت و در ادامه ی این سیاست منفعلانه بود که داعش در عراق شکل گرفته و ایران نتوانست ریشه های این نفاق دینی را در نطفه خفه کند . امروز با موش دوانی های عربستان سعودی و گسترش عقاید واپسگرای وهابی در سرزمین افغانستان و عراق ، توانسته جای پایی هم در خراسان و سیستان و کردستان به دست آورد. با نفوذ باورهای وهابی امروز ایران بیش از هر زمان دیگری در خطر است و خوشبختانه نیروهای مسلح ما چشم و گوش باز کرده و به خوبی حرکات خائنانه ی سعودی ها را در پیرامون ایران رصد می کند . امروز زمانی است که ایرانی باید با گسترش تشیع در عربستان سعودی جنگ را به خانه ی دشمنی بکشاند که همه ی جوانان ایرانی در حسرت جنگ با آنها و نابود کردنشان هستند . امروز جوانان ایرانی بیش از هر زمانی دیگر آماده ی نبرد با عربستان سعودی هستند . این نمود و آمادگی از جایی روشن می شود که جوانان ما در قالب مدافعین حرم راهی سوریه و عراق شده و جان بر کف با دشمنان وهابی مسلک داعشی نام می جنگند و با ریختن خونشان بر زمین ، ریشه های تناور تشیع در ایران باورتر می گردد .

با نگاهی به اماکنی که امروز داعش در آنها جولان می دهد ،‌در میابیم که تمام سرزمینهای هلال شیعی منهای ایران درگیر این نبرد هستند . تمام کشورهایی که به گونه یی تشیع اکثریت را در آنها دارد ، به گونه یی درگیری داخلی ایجاد شده و البته و صد البته در پس این فتنه ها ، جای پای وهابیت و سعودی ها دیده می شود . امروز زمانی است که باید گوش به زنگ بود و دریافت که ایرانی می میرد ، ذلت نمی پذیرد.


  • بهرام محتشم


یک دشمن اهل بیت(ع) چه شکل و شمایلی دارد؟ یک وهابی تکفیری چگونه فکر می‌کند؟ چگونه برخی در لباس دین بدترین خیانت‌ها را به اسلام انجام می‌دهند؟ با گزارش ویژه مشرق همراه باشید تا با «جرثومه فساد» عصر حاضر آشنا شوید.

گروه گزارش ویژه مشرق- یکی از علمای وهابیت که نقش مهمی در احیای تفکرات، ابن­ تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه و محمدبن عبدالوهاب داشته ، عبدالعزیز بن باز است که نزد وهابیان به مفتی اعظم مشهور است برای اینکه بیشتر با او آشنا شویم زندگی‌نامه، فعالیت‌ها، فتواها ‌و تفکرات او را مرور می­کنیم.

 


عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن باز در بیست و یکم نوامبر ۱۹۱۰ میلادی برابر با چهاردهم ذوالحجّه ۱۳۳۰هجری قمری در شهر ریاض عربستان سعودی به دنیا آمد. در سال ۱۹۱۳میلادی پدرش باز بن عبدالله و در سال ۱۹۲۱مادرش حفصه بنت سمیح درگذشت. در ۱۹۳۶ عبدالعزیز ابن باز بینایی خود را از دست داد.


 مهم‌ترین استادان او در اصول، فقه و ادبیات عرب، محمود بن ابراهیم بن عبدالطیف الشیخ، محمد بن عبدالطیف بن حسن الشیخ، سعد بن محمد بن عتیق القاضی، حامد بن فارص بودند. وی در محضر سعد بخاری تجوید قرآن را آموخت.

 


بن باز بعداز مدتی قرآن را حفظ کرده و نزد سعد وقاص بخاری، تجوید قرآن را آموخت و علوم شریعت را از مشاهیر علمای نجد مانند؛شیخ محمد بن عبدالطیف بن حسن الشیخ، شیخ صالح بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن­حسین آل الشیخ، الشیخ سعد بن حمد آل الشیخ، فرا گرفت که بیشترین استفاده علمی را از محمود بن ابراهیم بن عبدالطیف الشیخ، برده است.


بن باز که صرف شاگردی نزد اساتید را یک نوع فریب نفس می‌دانست، عزم خود را راسخ کرده و تلاش تحقیقی خود را از مهمترین کتب اهل سنت با جدیت تمام ادامه داد تا اینکه در علوم شریعت، متن حدیث، سند و بحث توحید طبق شیوه سلف و فقه حنبلی به چنان نبوغی رسید که از مشهورترین علماء حنفی بشمار رفت.


فعالیت‌های مهمّ بن باز

 بن باز دارای مسئولیت ها و مناصب حکومتی مختلفی بوده است که برخی از آنان عبارتنند از :

  •  قضاوت در منطقه «الخرج » به مدت 14 سال و چند ماه بین سالهای 1357تا 1371ق که زمان تعیین وی به قضاوت جمادی الاخر سال 1357ق بوده است.

  •  تدریس در دانشکده و آکادمی علوم ریاض از سال 1372ق تا سال 1380ق در علوم فقه توحید وحدیث .

  •  نایب رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره از سال 1381ق تا سال 1390ق

  •  ریاست دانشگاه اسلامی مدینه از سال 1390ق تا 1395ق بعد از وفات رئیس دانشگاه شیخ محمد بن ابراهیم آل الشیخ در رمضان 1389 ق

  •  رئیس کل ادارات پِژوهشهای علمی وفتوا و تبلیغ و ارشاد توسط حکم پادشاه در تاریخ 14/10/1395 ق که این منصب تا سال 1414 ق ادامه داشت. گفتنی است که این منصب هم رتبه ی وزیر است.

  •  مفتی اعظم عربستان و رئیس هئیت بزرگان علماء اسلامی و رئیس اداره پِژهشهای زیادی را هم در مجالس علمی و اسلامی دیگری داشته است که عبارتند از:

 رئیس هئیت بزرگان علمای اسلامی (هئیت کبار العلماء):

 این هیئت عالی ترین هسته صدور فتوا در عربستان سعودی محسوب می گردد. این هیئت متشکل از 20عالم دینی است که پیرو مذهب حنبلی با قرائت ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب می باشند این تشکل دارای سوابقی دیرینه است پس از آن که دولت سوم سعودی که توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمان الفصیل آل سعود تشکیل شد هیئت کبار علما از نظر اداری و فنی گسترش یافته و تشکیلات آن در داخل و خارج از کشور قوت یافت .


 در سال 1391ق شیخ ابراهیم بن محمد آل شیخ به ریاست هیئت فوق الذکر منصوب گردیده و این هسته به «ادارات تحقیقات علمی و الافتاء»تغییر نام یافت . شیخ محمد بن آل ابراهیم آل شیخ در سال 1395ق به عنوان «وزیر عدل»منصوب گردید.


 در سال 1395ق شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز به ریاست تشکلات فوق الذکر منصوب و هسته مزبور به «دبیر خانه ادارات تحقیقات علمی و فتوا و تبلیغات و ارشاد »تغییر نام نهاد.


بن­باز و تمجیدهای وهابیان

وهابیان، از وی به عنوان عالم جلیل القدر، شیخ الاسلام و المسلمین مفتی اول داخل وخارج کشور، علامّه، محدثّ فقیه،یاد می‌کنند و می‌گویند: بن باز، مرجع علماء بود وهرگاه برای علماء مشکلات علمی پیش می‌آمد جهت حلّ آن به او رجوع می‌کردند. دانشگاهی به نام او در ظهران عربستان وجود دارد.

 


و نیز مسجد بن باز

  


لازم به ذکر است پایان‌نامه «نقد و بررسی دیدگاه‌های سلفی بن باز» پژوهش پایانی «ابراهیم قاسمی»، برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان و مذاهب قم است که در تابستان 1390 دفاع شده است و استاد راهنمای آن «حجت الاسلام دکتر حمید ملک مکان» و استاد مشاور آن «حجت الاسلام دکتر مصطفی سلطانی»است، به بررسی و نقد فتاوای سلفی بن باز در موضوعاتی هم چون توحید و شرک، تأویل و تجسیم، استغاثه و توسل، شفاعت و بدعت و بحث قبور می‌پردازد.


آثار علمی بن باز


بیش از شصت کتاب و ده­ها مقاله از عبد العزیز بن باز در زمینه تفسیر، حدیث، فقه و احکام و غیره به جای مانده است که به چند نمونه اشاره می‌کنیم .


1-الفوائد الجلیة فی المباحث الفرضیة.


2- التحقیق والإیضاح، لکثیر من مسائل الحج، والعمرة، والزیارة ( توضیح المناسک).


3- التحذیر من­البدع، و یشتمل على أربع مقالات مفیدة(حکم الاحتفال بالمولد النبوی، و لیلة الإسراء والمعراج، و لیلة النصف من الشعبان، وتکذیب الرؤیا المزعومة من خادم الحجرة النبویة المسمى الشیخ أحمد).


4- رسالتان موجزتان فی الزکاة والصیام.


5- العقیدة الصحیحة و ما یضادها.


6- وجوب العمل بسنة الرسول - صلى الله علیه وسلم - و کفر من أنکرها.


7- الدعوة إلى الله، و أخلاق الدعاة.


8- وجوب تحکیم شرع الله و نبذ ما خالفه.


9- حکم السفور والحجاب و نکاح الشغار.


10- نقد القومیة العربیة.


11- الجواب المفید فی حکم التصویر.


12- الشیخ محمد بن عبد الوهاب ( دعوته وسیرته).


13- ثلاث رسائل فی الصلاة (1- کیفیة صلاة النبی صلى الله علیه و سلم- 2- وجوب أداء الصلاة فی جماعة 3- أین یضع المصلی یدیه حین الرفع من الرکوع ).


14- حکم الإسلام فیمن طعن فی­القرآن، أو فی رسول الله صلى الله علیه و سلم.


15- حاشیة مفیدة على فتح الباری، وصلت فیها إلى کتاب الحج.


16- رسالة الأدلة النقلیة والحسیة على جریان الشمس و سکون الأرض و إمکان الصعود إلى الکواکب.


17- إقامة البراهین على حکم من استغاث بغیر الله أو صدق الکهنة والعرافین.


18- الجهاد فی سبیل الله.


19- الدروس المهمة لعامة الأمة.


20- فتاوى تتعلق بأحکام الحج، والعمرة، والزیارة.


21- وجوب لزوم السنة، والحذر من البدع ".


 او از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ هجری، قاضی شهر خَرج بود. در سال ۱۳۷۱ هجری، ریاست موسسه علوم شریعت ریاض را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۸۱ هجری، به عنوان رییس دانشگاه اسلامی مدینه برگزیده شد. در سال ۱۴۱۴ به عنوان مفتی بزرگ عربستان سعودی به مجلس علما معرفی گردید و ریاست آن مجلس را بر عهده گرفت. در ۱۴۰۲، ملک فیصل و در سال ۱۴۱۲ ملک فهد از او به خاطر خدماتش به وهابیت قدردانی کردند.

 


فتاوای قرون وسطایی : هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت)


هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت) بن بازدر طول عمرخود فتواهای جنجالی و متناقض زیادی صادر کرده ست. او حضور کفار را در سرزمین عربستان حرم می دانست ولی در جنگ خلیج فارس علیه عراق حضور کفار را برای نجات بلاد لازم شمرد. او با این که حنبلی و از پیروان محمد بن عبدالوهاب و معتقد به دعوت سلفیه است، اسامه بن لادن را خارجی و مرتد اعلام کرد.


او شیعه را نیز کافر اعلام کرده بود. مجله ی المصور در شماره ی ۲۱۶۶ خود ۱۵آوریل ۱۹۶۶ میلادی در صفحه ی ۱۵ مطلبی را بصورت زیر منتشر کرده است: نایب رئیس دانشگاه اسلامی (علامه ابن باز) در آنجا مقاله ای را طی دو ماه در تمامی روزنامه ها منتشر کرده است که در آن خون هرکسی که بگوید زمین کروی است و ساکن نیست و به دور خورشید می چرخد را حلال اعلام کرده است. او در کتاب «الادله النقلیه والحسیه علی جریان الشمس والقمر وسکون الارض وامکان الصعود الی الکواکب» (دلایل نقلی و عقلی بر حرکت خورشید و ثابت بودن زمین) اعلام کرد که قرآن کریم،حدیث و آموزه های پیامبر و اکثریت دانشمندان اسلامی ثابت کرده‌اند که خورشید در حال چرخش و زمین ثابت است و مخالفان این عقیده را تکفیر کرد.


به عقیده بن باز، اعتقاد به چرخش زمین باطل است و
 کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است !!!

بن‌باز مدعی بود:

«اعتقاد به دوران یا چرخش زمین باطل است و کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است، برای این‌که این فرضیه با قرآن کریم «والجبال أوتادا» و قوله جل و علا «والى الأرض کیف سطحت» منافات دارد.


تفسیر روشن آیه این است که زمین کروی نیست و نمی‌چرخد و این روشن است، اما البته تنها در صورت غضب خداوند، می‌تواند چرخش یا حرکت داشته باشد، کما فی قوله سبحانه: «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ ». و وَقَوْله «وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْض رَوَاسِی »؛ یعنی زمین را با کوه‌ها، میخکوب کرده‌ایم تا به حرکت درنیاید و آرامش مردم برهم نخورد».


«وقد ذکر الله سبحانه أن الشمس والقمر یجریان فی فلک»؛ یعنی خداوند از حرکت خورشید و ماه خبر داده است و اگر زمین نیز بر محور خود می‌چرخید، خداوند از آن خبر می‌داد، اما خداوند از حرکت کردن زمین خبری نداده است. بسیاری از علمای دانش ستاره‌شناسی گفته‌اند: زمین می‌چرخد و خورشید ثابت است، این اقوال کفرگویی و انکار کتاب و سنت سلف صالح است.


بن‌باز همچنین گفته است:

هنگامی که جوان بودم و چشمان قدرتمندی داشتم با چشمان خودم به خورشید نگاه می‌کردم و حرکت خورشید را می‌دیدم. پس اگر زمین در حال حرکت باشد، چگونه ما آن را حس نمی‌کنیم و در آرامش هستیم؟ پس چگونه کشتی‌های بزرگ در دریاها حرکت می‌کنند و چپ نمی‌شوند؟


عبدالکریم بن صالح الحمید نیز در کتابش «هدایة الحیران فی مسألة الدوران»، (ص 12ـ 32 ) با دفاع از این فتوا به نقض نظریه چرخش زمین پرداخته و نوشته است:

برخی علوم و فرضیه‌ها فاسد و تباه‌گر و ملحدانه است؛ از جمله این اعتقادات، باور به کروی بودن و چرخش زمین است... و باور به دوران زمین، خطایی بسیار بزرگتر از نظریه جهش و تکامل انسان از میمون است ». ص 33: «کل دلیل من الکتاب والسنة على دوران الأرض فهو تأویل باطل».


همچنین «ابن عثیمین» در کتاب «مجموع فتاوى و رسائل محمدبن صالح العثیمین»: (ج / 3 الفتوى شماره 428 صفحه 153)، به معلمان اخطار می‌دهد که از تدریس آن بخش از درس علوم و جغرافیا که از حرکت زمین سخن گفته می‌شود، خودداری کنند، چون این مطلب باعث مفسده و گمراهی دانش‌آموزان است


دستور به تخریب حرم نبوی

در سایت رسمی بن باز، در قسمت "نور علی الدرب" سوالی تحت عنوان "حکم القباب علی القبور و شبهة قبة التی علی قبر الرسول {literal}{{/literal}حکم  وجود گنبد بر قبر ها و گنبد ساخته شده بر قبر رسول الله ص پرسیده شده که در پایین می بینید:

 

حق آن است که این گنبد [گنبد پیامبر (ص)] نابود شود.


 بن باز در جواب این سوال،فتوا داده که:اما در مورد گنبدی که بر روی قبر پیامبر است باید گفت این گنبد در قرون متاخر و توسط حاکمان نادان ساخته شده است و اگر از بین برود اشکالی ندارد بلکه حق آن است که این گنبد نابود شود.




دشمن امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان ایشان


مرحوم آیه الله العظمى سید محسن حکیم قدس سره که مرجع شیعیان و زعیم حوزه علمیه نجف بود، در سفرى که به عربستان داشت ، در جلسه اى با « بن باز » مفتى آن روز آن کشور (که نابینا بود) مواجه شد.


 بن باز، ظاهرا به دیدن آقاى حکیم رفته بود ولى در واقع قصد داشت با ایشان جدال کند و افکار وهابیگرى خود را مطرح نماید. در این جلسه ، بن باز، از آیه الله حکیم پرسید: شما شیعیان چرا به ظواهر قرآن عمل نمى کنید؟ آیه الله حکیم در جواب گفتند: این دیدار جاى چنین صحبت هایى نیست ، بگذارید به احوالپرسى برگزار شود.


 بن باز، سماجت کرده و خواستار دریافت جواب شد. آیه الله حکیم ، ناچار به بن باز گفتند: اگر قرار باشد به ظاهر قرآن تکیه کنیم و همان را معیار عمل به آن قرار دهیم ، باید معتقد شویم که شما به جهنم خواهید رفت !


 بن باز، با تعجب پرسید چرا؟ آیه الله حکیم گفتند: چون قرآن مى فرماید: و من کان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبیلا(؛سوره اسراء، آیه 72 ((کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق ) نابینا باشد، در جهان آخرت هم نابینا و گمراه تر خواهد بود)). و شما که از دو چشم نابینا هستید، طبق ظاهر این آیه باید در آخرت هم نابینا باشید و در زمره گمراهان که اهل جهنمند، قرار بگیرید. بنابراین ظاهر بسیارى از آیات قرآن مقصود نیست !


 بن باز گفته بود اگر قرار است [حضرت] علی [(ع)] چشمهایم را شفا دهد اصلا نمی خواهم این چشم ها بینا شود . این قدر بغض اهل بیت در دل این مفتیان وهابیت هست و ببینید خدا به چه روز آنها را انداخته . همین بن باز  گفته بود ۴۰سال در مدینه مسجدالنبی نمازخواندم ولی هنوز به پیامبر سلام نداده ام...


هیأت عالی افتای سعودی پیرامون سؤالی درباره­ی ارتباط و رفت و آمد و ازدواج با شیعیانی که هنگام بلندشدن از زمین «یاعلی، یاحسین» می‌گویند، چنین فتوا صادر کردند که اگر واقعیت چنین است که آنها علی و حسن و حسین علیهم السلام و مانند آنها را می‌خوانند، در این صورت آنها مشرکند و دچار شرک اکبر شده‌اند که از دین اسلام خارجند پس ازدواج زنان مسلمان ما با آنها و ازدواج زنان آنها با ما حلال نیست و خوردن گوشتی که آنها ذبح کرده‌اند نیز بر ما حلال نیست


 این فتوی به امضاء چهارتن از اعضای هیأت عالی سعودی رسیده که رئیس هیات عبدالعزیزبن عبدالله بن­ باز بود.


 بن باز گفته بود اگر قرار است [حضرت] علی [(ع)] چشمهایم را شفا دهد
 اصلا نمی خواهم این چشم ها بینا شود .


آتش افروز اختلافات شیعه و سنی


مفتی أعظم عربستان شیخ عبد العزیز بن باز استفتاء شده: نظر شما نسبت به تقریب میان شیعه و اهل سنت چیست؟پاسخ داده:

 همچنین اختلاف عقیده میان شیعه و اهل سنت را چنین ترسیم کرده:

 (مجموع فتاوی ومقالات لابن باز ج 5 ص 156):تقریب میان شیعه و اهل سنت ممکن نیست؛ زیرا عقائد این دو باهمدیگر سازگاری ندارد و همبستگی میان آنان امکان پذیر نیست همانگونه که نمی شود اهل سنت با یهود، نصاری و بت پرستان در یک جا گرد هم جمع شوند، همچنین به خاطر اختلاف اعتقادی که میان شیعه و اهل سنت هست، تقریب میان آنان امکان پذیر نیست.


 وی در کتابی که با حمایت حاکمان مکه و مدینه در همین سالهای اخیر به نام «مسألة التقریب» منتشر شد، اولین پیش شرط وحدت و تقریب با شیعه را إثبات مسلمان بودن شیعه دانسته است!!!)کتاب «مسألة التقریب بین أهل السنّة والشیعة» رساله فوق لیسانس دکتر قفاری است که اخیراً در کشور سعودی، بارها چاپ شده است. جهت آگاهی بیشتر به ج 2 ص 253، از چاپ پنجم این کتاب مراجعه شود)

 عبد العزیز قارئ از علمای بزرگ مدینه منوره رسماً اعلام کرد که ما امروز در برابر دشمن مشترکی هستیم که دارای سه زاویه می باشد: امریکا، یهود و روافض (شیعه) و حوادث عراق و لبنان ثابت کرد که هدف اصلی این دشمنان اهل سنت و جماعت هستند و ما باید در برابر این دشمنان متحد باشیم.


تا آن جا که می گوید: کسانی که بر این باور هستند که اهل سنت دارای یک مذهب هستند باید تلاش کنند اعتقاد به مذاهب اربعه را از محدوده اهل سنت و جماعت خارج کنند؛ و گرنه این مذاهب چهارگانه فقهی وسیله انحراف جامعه خواهد بود.جریدة الرسالة - الجمعة 7 رجب 1426 ه' الموافق 12 أغسطس 2005 م(.


تکفیرخلیفه دوم


جمله مشهور خلیفه دوم که حسبنا کتاب الله را بن باز چنین نقض می کند:

شکی نیست که سنت مطهر پیغمبر اصل دوم دین اسلام است!!و همانا عظمت و مکانت سنت پیغمبر در بالاترین رتبه بعد از قرآن کریم قرار دارد به اجماع اهل علم!و سنت پیغمبر حجت پابرجا و استوار و خودکفایی بر جمیع مسلمانان است!


پس هر کسی که سنت را پس بزند«یا»آن را انکار کند«یا» »»»اصلا فکر کند که می تواند از آن اعراض کرده و فقط به قرآن اکتفاء کند«««پس بلاشک او به یک گمراهی بعید و به بزرگترین کفر مبتلاء شده!!! و اصلا او مرتد از اسلام است به خاطر این گفته اش!چون که او با این سخنش و با این طرز فکر خود خدا و رسول را دروغ گو می داند!و به آن دستوراتی که خدا و رسولش به او داده اند دهن کجی می کند!و اصلا یکی از بزرگترین اصول دین را منکر می شود که خدا دستور به التزام به آن اصل را داده! و گفته به آن اصل اعتماد کنید و دین را از آن بگیرید.!!!!(مجموع فتاوى العلامة عبد العزیز بن باز-ج8-ص132)

 


توهین به همه برای اثبات وهابیت


در سایت مفتی اعظم وهابیت عربستان فتوایی بن باز وجود دارد که معنای وهابیت را از دید ایشان شرح میدهد خلاصه ترجمه این فتوا را در ذیل می آوریم.


سوال کننده: جناب شیخ بعضی از مردم علمای عربستان سعودی را وهابی مینامند ، از این نام گذاری خوشحال هستید؟


جواب جناب بن باز:

بله این لقب مشهوری است برای علمای معتقد به توحید که منسوب به امام محمد ابن عبد الوهاب هستند است که  در نیمه دوم قرن دوازدهم مردم را به سوی خدا خواند ایشان برای مردم توحید و شرک را بیان کرد و خدا به وسیله او توحید را بیان کرد و مردم داخل به توحید شدند(یعنی مردم عربستان که سنی بودند تا نیمه دوم قرن دوازدهم مشرک بودند و با آمدن محمد بن عبد الوهاب موحد شدند)فایده عظیمی به مسلمانان جزیرت العرب رسید.


 هر کس که طرفدارش باشد به او میگویند وهابی این نسبت به شیخ امام محمد بن عبد الوهاب است نه وهاب بن رستم. و این لقب شریف و نجیبی است برای مردم عربستان معنای لا اله الا الله را بیان کرد (یعنی مردم سنی عربستان قبل از آمدن عبدالوهاب مشرک بودند)در عیینه نزدیک ریاض مردم را به توحید دعوت کرد (یعنی قبل از آن مردم سنی مذهب ریاض مشرک بودند) و در دریه اسلام را گسترش داد آنجا اسلام گسترش پیدا کرد (یعنی قبل از آن مردم سنی مذهب دریه مسلمان نبودند)گنبد های روی قبر ها خراب شد و توحید بین مردم پخش شد و مردم معنی حقیقی لا اله الا لله را فهمیدند(یعنی معنی لا اله الا لله خراب کردن گنبد مردم سنی ریاض بوده و معنای لا اله الا الله این نیست که فقط الله را بپرستیم)و لقب وهابیت لقب معروف و شریفی است....


بن باز خادم و غلام رژیم صهیونیستی


در سال 1372هـ . ش و مقارن با ایامی که تلاش گسترده ای در راستای عادی سازی روابط میان برخی کشورهای اسلامی خاصه عربی با رژیم اشغالگر قدس صورت می گرفت.


شیخ بن باز مفتی وقت عربستان طی مصاحبه ای با دکتر عبداللّه الرفاعی سردبیر هفته نامه عربستانی «المسلون» به پرسش های متعددی پاسخ داد که مضمون این مطالب در آن ایام بعنوان «فتوای صلحبا اسرائیل» انعکاس گسترده ای در جهان اسلام داشت.


بسیاری معتقد بودند این اقدام، اولین گام در راه لغو محاصرة اقتصادی رژیم اشغالگر قدس بوده و عربستان تحت فشار آمریکا مجبور به این مسئله شده است.


عبدالعزیز بن باز در پاسخ به اولین سؤال هفته نامه المسلمون درباره «جواز صلح با اسرائیل» نوشت:

«در صورتی که ولیّ امر مسلمین! ضرورت و مصلحت بداند میتواند با دشمن بطور دائم یا موقت صلح نماید. خداوند متعال میفرماید:

«وان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکّل علی الله انه هوالسمیع العلیم» اگر دشمنان به صلح روی آوردند، آن را بپذیر و بر خدا توکل کن. او میشنود و میداند.


پیامبر خدا ـ ص ـ این عمل را انجام داد و با اهل مکه مصالحه کرد و به مدت 10 سال جنگ را ترک کرد. تا از این طریق جان مردم را حفظ و از خونریزی جلوگیری کند. بن باز میافزاید: پیامبر با بسیاری از قبایل عرب صلح کرد ولی زمانی که خداوند به دست او مکه را فتح کرد عهد خود را با اهل مکه شکست.


بن باز اضافه میکند:

«ممکن است نیاز و مصلحت اسلام ایجاب کند که صلح دائم برقرار شود ولی در صورت مرتفع شدن این نیاز، صلح فسخ می گردد، همانگونه که پیامبر عمل کرد.»


 وی در پاسخ به این سؤال هفتهنامه المسلمون که «آیا زیارت مسجدالاقصی جایز است؟» مینویسد: «زیارت مسجدالأقصی و نماز گزاردن در آن سنت است و انجام این سنت به فراهم شدن شرایط بستگی دارد. پیامبر میفرمایند: زیارت سه مسجد واجب است: مسجدالحرام، مسجد من (مسجد مدینه) و مسجدالاقصی.


بن باز در پاسخ به پرسش المسلمون درباره مخالفان فلسطینی سازش عرفات و رژیم صهیونیستی مینویسد: به همه فلسطینیها نصیحت میکنیم که بر سر صلح با اسرائیل با هم همکاری کنند و برای جلوگیری از خونریزی و تضعیف دشمنان که به تفرقه و اختلاف دعوت میکنند، با هم تعاون و همکاری داشته باشند.


شیمون پرز نخست وزیر رژیم صهیونیستی از فتوای شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی عربستان در مورد جواز صلح با اسرائیل استقبال کرد. وی طی اظهاراتی گفت:


«من از این اظهارات بسیار مسؤولانه که ثابت میکند قرآن خواهان خود گذشتگی و صلح است استقبال میکنم!» پرز اظهار امیدواری کرد که مقامات سعودی طبق مضمون فتوا عمل کنند و تأکید نمود که بسیاری از مسؤولین دینی یهود، مسیحی و مسلمان از صلح حمایت مینمایند. وی گفت خوب است که حزبالله لبنان از مفتی سعودی تبعیت و پیروی کند!


این فتوا مورد اعتراض علمی شیعه و سنی جهان اسلام قرار گرفت.


رد همه فتاوای بن باز توسط پسرش احمد


احمد بن باز مدیر موسسه خیریه بن باز در خبری که در 14سپتمابر2008 و در قالب گفتگو با روزنامه وطن سعودی منتشر شد فتاوای پدر را مبتنی بر هوای پدر و غیر قابل اجرا برای همه اوقات دانست. علاقه مندان برای مطالعه کل گفتگو به این آدرس مراجعه کنند:http://www.elbashayer.com/?page=viewn&nid=16213  

 


 مرگ بن باز

 در روز پنج شنبه سیزدهم ماه مه سال ۱۹۹۹ (یازدهم محرم۱۴۲۰ هجری قمری) در سن نودسالگی، شیخ عبدالعزیز بن باز مرد. ملک فهد و ولیعهد عبدالله بن فهد، در مسجدالحرام مکّه بر جنازه او نماز خواند.


منابع:


-  عفیفی، اتحاف النبلاء بسیرة العلامة عبدالرزاق، مکه، ص 105؛ عمیر مدخلی، شیخ ربیع بن هادی، تذکیر النابهین بسیر أسلافهم حفاظ الحدیث السابقین اللاحقین (بی جا)، (بی تا)، ص 320.


-  شحود، علی بن نایف، مشاهیر أعلام المسلمین، حقوق الطبع متاحة للهیئات العلمیة والخیریة، ص139.


- دویش، أحمد بن عبدالرزاق، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ریاض، رئاسة إدارة البحوث العلمیة والإفتاء - الإدارة العامة للطبع، چاپ اول، ج3، ص486. «إذا کان الواقع کما ذکرت من دعائهم علیا والحسن والحسین ونحوهم فهم مشرکون شرکا أکبر یخرج من ملة الإسلام، فلا یحل أن نزوجهم المسلمات، ولا یحل لنا أن نتزوج من نسائهم، ولا یحل لنا أن نأکل من ذبائحهم».


-  بن باز، عبدالعزیز، نواقض الإسلام، سعودی، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، 1410هـ چاپ اول، ص2: الثانی «من جعل بینه و بین الله وسائط یدعوهم و یسألهم الشفاعة و یتوکل علیهم فقد کفر إجماعا».


- بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى، عربستان، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج5، ص156 «التقریب بین الرافضة و بین أهل السنة غیرممکن؛ لأن العقیدة مختلفة، فعقیدة أهل السنة والجماعة توحید الله وإخلاص العبادة لله سبحانه وتعالى، وأنه لایدعى معه أحد لاملک مقرب ولا نبی مرسل، وأن الله سبحانه وتعالى هو الذی یعلم الغیب، ومن عقیدة أهل السنة محبة الصحابة رضی الله عنهم جمیعا والترضی عنهم والإیمان بأنهم أفضل خلق الله بعد الأنبیاء وأن أفضلهم أبوبکر الصدیق، ثم عمر، ثم عثمان، ثم علی، رضی الله عن الجمیع، والرافضة خلاف ذلک فلا یمکن الجمع بینهما، کما أنه لایمکن الجمع بین الیهود والنصارى والوثنیین و أهل السنة، فکذلک لایمکن التقریب بین الرافضة وبین أهل السنة لاختلاف العقیدة التی أوضحناها».


-  بن باز، عبدالعزیز، رسالة الأدلة النقلیة، والحسیة على جریان الشمس وسکون الأرض وإمکان الصعود إلى الکواکب، مکه لطباعه والاعلام، 1395ه، ص 17.


- بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى: تحقیق و چاپ، محمد بن سعد الشویعر، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة والإفتا، ج3، ص62.


-  Who's Who in Saudi Arabia 1978-1979, pg. 53. Part of the Who's Who series. Edited by M. Samir Sarhan. Jeddah and London: Tihama and Europa Publications


- .Who's Who in the Arab World 1990-1991, pg. 123. Part of the Who's Who series. Edited by Gabriel M. Bustros. Beirut: Publitec Publications, 10th ed.


 - Words of Advice Regarding Da'wah" by 'Abdul 'Azeez ibn 'Abdullaah ibn Baaz (translated by Bint Feroz Deen and Bint Abd al-Ghafoor), Al-Hidaayah Publishing and Distribution, Birmingham: 1998, Page 9-10


-  Sheikh `Abd al-Wahhâb al-Turayrî, former professor at al-Imâm University in Riyadh. "Sheikh Ibn Baz on the roundness of the Earth". Retrieved 9 February 2013.


 -  http://www.binbaz.org.sa/mat/18030


-  Holden, David (1982). The House of Saud. p. 262. ISBN 978-0030437311.


- http://hajj.ir/14/39946


- http://www.binbazfoundation.org/


- http://www.bin-baz.com/


http://www.vahhabiyat.com/showdata.aspx?dataid=6032&siteid=1

  • بهرام محتشم

امشب می خواهم به مناسبت این شب پربرکت ،  میلاد یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام ، حضرت زهرای مرضیه (س) ، خاطره ای از حجت الاسلام و المسلمین استادجعفر الهادی برای شما نقل کنم که در نوع خودش جذاب است. این خاطره بر می گردد به سال های نه چندان دور که گروهی از علمای قم در سفری که به عربستان داشتند با عبدالعزیز بن عبدالله بن باز دیدارداشته اند.

توضیحی درباره بن باز :

عبدالعزیز بن عبدالله بن باز (1330-1430 ق) بیش از 16 سال از سال های پایانی عمرش ، به عنوان مفتی بزرگ عربستان مطرح بود. او در سال 1371 هجری قمری ، ریاست موسسه شریعت ریاض را بر عهده گرفت و در سال 1381 ق ، به عنوان رئیس دانشگاه اسلامی مدینه  ، برگزیده شد. بن باز در سال 1414 ق به عنوان مفتی بزرگ عربستان سعودی ، به مجلس علما معرفی گردید و سرانجام در سال 1416 ق ، ریاست آن مجلس را بر عهده گرفت . در 1402 ق ، ملک فیصل و در سال 1412 ق ، ملک فهد از او به خاطر خدماتش به اسلام قدرانی کردند . از بن باز ، افراطی ترین فتواها علیه مسلمانان و به ویژه شیعیان به جای مانده است و او را می توان یکی از بانیان حرکت های تکفیری دهه نخست در جهان اسلام دانست. حرکتی که به راحتی ، مسمانان را به دلیل علاقه مندی به توسل و زیارت پیامبر (ص) و خاندان پاک او ، تکفیر کرده ، ریختن خونشان را روا بلکه واجب می شمارد. سرانجام او در سن 90 سالگی در روز پنج شنبه ، یازدهم محرم سال 1420 ق فوت کرد و ملک فهد و ولیعهد عبدالله بن فهد در مسجد الحرام در کنار خانه کعبه برای او نماز خواندند.

و حالا خاطره را از زبان استاد جعفر الهادی بخوانید:

حدود چهارسال پیش از مرگ بن باز ، به همراه تعدادی از علما قم از جمله آقایان واعظ زاده خراسانی ، حسن زمانی و رهبری ( از روحانیون اهل سنت گلستان ) ، از بن باز خواستیم که با او جلسه ای داشته باشیم و با او در قضایای وهابیت و اتهام شرک به شیعیان ، بحث کنیم. او جواب مثبت داد و با توجه به عادی شدن روابط سیاسی بین ایران و عربستان ، از ما استقبال کرد. ما هم شرایط را مناسب برای بحث یافتیم. روز موعود در دفترش با او ملاقات کردیم. او در حدود 86 سال سن داشت و نابینا بود. ما خود دیدیم برخی افراد که می خواستند با او ملاقات کنند ، مانند بنده ای ذلیل ، در برابر او می نشستند و او روی صندلی در مقابل آنها می نشست. در آغاز ، مقداری با او صحبت کردیم که چرا شما شیعیان را مشرک می دانید ؛ در حالی که شیعیان و از جمله مردم ایران  پای بند به اسلام هستند ؛ فرائض اسلامی را به خوبی انجام می دهند و از اسلام دفاع می کنند و شما هر جا تشخیص دهید که اسلام نیاز به دفاع دارد ، حاضرند بروند و جان فشانی کنند؟ مردم ایران و سایر شیعیان بلاد اسلامی ، به اسلام علاقه مند هستند و انسان هایی موحد و پرستش گر خدایند. برای او نمونه ای از انس و ارادت شیعیان به ارتباط با خدا یاداور شدیم و به طور نمونه ، به حضور پرشB3ی ب�8�F ه% نمون%Dو �Cان �tAFی�8�یی % 8�ارن�DB� ا%9� علظ غD8�در%Dبه D8� وD8�ؐAبردیم. ا%rong>

حده اسز خوند. D8�د%7�CانAو�%�ر شماد ؛ سای با D8�درm8� شمد و با طول کجا8ه D8� D8�بی8�F �8�ا%می ش٩رد و %ا خ٦د و �84ار ٺنم%خٱدد ج8D8�یی % 8% یA و�اٗ آق ب%8�وی کنن}9�د5سجد �B4�%�معهد %پرر D8�M8�اها مہ خدسلخت�8� طدی8ه حض%باز خ2 اهدا کردیم و او نیز در مقابل ، 9 جلد از فتاوا و پاسخ به سوالات خود را به ما اهدا کرد و از ما خواست که ناهار را مهمان او باشیم ؛ ولی عذر خواستیم و او پیشنهاد کرد که فردا بیایید و ما چون شنیده بودیم که از غذای او تبرک می کنند ، قبول کردیم که فردا ناهار نزدش باشیم.

فردای آن روز ، بعد از نماز ظهر ، به منزل او در خیابان عزیزیه رفتیم. وارد حیاط که شدیم ، دیدیم یک طرف سقفی زده اند و در حدود صد نفر ، به شیوه عربی ، مشغول غذا خوردن هستند ؛ تعدادی سینی بزرگ که در انها غذا بود و 5 نفر به دور سینی نشسته بودند و با دست غذا می خوردند. استقبال کنندگان به ما گفتند که به اتقاق مخصوص برویم. وارد که شدیم ، در حدود 20 نفر از شخصیت های کشورهای مختلف جهان نشسته بودند و غذا می خوردند . مجددا به ما اشاره کردند که شما بر سر سفره خود شیخ بن باز بروید. ما قبلا قرار گذاشته بودیم که سر غذا با او صحبت کنیم ؛ چون عرب ها رسم ندارند که در هنگام غذا خوردن ، به مهمانشان طعنه ای بزنند یا چیزی بگویند که مهمان ناراحت شود ؛ بلکه مهمان را تحمل می کنند. ما هم دیدیم فرصت مناسبی برای بحث برای بحث درباره عقاید شیعه است. من سر صحبت را باز کردم و گفتم ، ما شیعیان ، حداقل هر روز در نماز ، 5 مرتبه می گوییم :اشهد ان محمد عبده و رسوله ؛ پس چگونه ممکن است پیامبر را خدا بدانیم و با این اعتقاد ، از او درخواست حاجت کنیم؟

بن باز در جواب گفت : منظور من ، شما روحانیون نیستید و شما را نمی گویم ؛ چون شما علما می دانید ان چه را که می گویید ؛ بلکه عوام شیعه ، این عقاید باطل را دارند.

من گفتم : عامه شیعه نیز مانند ما فکر می کنند ؛ چون اکثرا در مجالس ما و پای منبر ما بوده اند و با فرهنگ توحیدی اسلام آشنا هستند و کار شرکی انجام نمی دهند. در ضمن بین عوام شیعه و مراجع تقلید ، رابطه تقلید وجود دارد و کاری بدون موافقت علما انجام نمی دهند.

آقای واعظ زاده خراسانی اضافه کرد ؛ از این بالاتر ، اصلا علمای شیعه ، مواظب کار عوام هستند و داستانی از آیت الله بروجردی نقل کرد.

پس از این که آقای واعظ زاده از بن باز سوال کرد که آیا آقای بروجردی را می شناسید ؟ بن باز گفت : بله شیخ بروجردی را می شناسم.

آقای واعظ زاده ، داستان را چنین نقل کردند که : به گوش آیت الله بروجردی رسید که در اطراف یکی از شهرها، مردم در شبی از هفته به دور درختی جمع می شوند و گریه می کنند و تضرع می نمایند و بنا بر ادعای شخصی که از این درخت نوری درآمده ، ان درخت را مقدس می دانند. اساسا این مطلب صحت نداشته ؛ ولی این جریان ، روز به روز گسترش پیدا می کند و معتقدین به آن ، دچار توهم شده بودند . مرحوم آیت الله بروجردی ، نامه ای نوشتند ، چند تن از اهل علم و چند نفر از متدینین را به آن منطقه فرستادند و دستور دادند که درخت را بکنند و تکه تکه کنند و مردم را از این امر موهوم ، برهانند. این اشخاص از طرف آیت الله بروجردی به آن منطقه عزیمت کردند و امر ایشان را به اجرا درآوردند.

بن باز از شنیدن این جریان ، آیت الله بروجردی را بسیار تحسین کرد و اظهار تعجب زیادی نمود ؛ ولی سوال دیگری مطرح کرد و گفت : ولی شیعیان از افراد مرده ، چیزی می طلبند. من گفتم : شما پیامبر را مرده می دانید ؟ آیاتی در قرآن هست که پیامبر ، شاهد اعمال مومنین است ؛ مانند آیه :« و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا ؛ و بدین سان شما را امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است» ( بقره / آیه 143) و یا آیه :« و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المونین ؛ بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مومنان ، اعمال شما را می بینند.» (توبه / آیه 105 )

از این گذشته ، یکی از علمای بزگ اهل سنت ، یعنی ابوالحسن اشعری که سال 430 قمری وفات کرده ، کتابی به نام « حیاه الانبیاء بعد مفارقه ارواحهم من أجسادهم» ؛ یعنی زندگی پیامبران پس از مفارقت ارواحشان از جسدهایشان ؛ بنابراین انبیاء ، مرده محسوب نمی شوند.

بن باز در جواب گفت : بله ، انبیاء حیات برزخی دارند.

در جواب گفتم : حیات برزخی ، اختصاصی به پیامبران ندارند ؛ کفار هم حیات برزخی دارند.

شاهدش هم این آیه است :« النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ؛ عذاب آنها آتش است که هر صبح و شب بر آنان عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود».(غافر / آیه 44 )

این آیه نشان می دهد که عالم برزخ ، شب و روز دارد ؛ ولی بهشت و جهنم ، شب و روز ندارد.

در قرآن ، خدا به عنوان امتیاز برای شهداء و انبیاء زندگی خاصی را قائل شده است :« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل دحیا عند ربهم یرزقون ؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند ، مردگانند ! بلکه آنان زنده اند و نزد خدا روزی داده می شوند » ( آل عمران / آیه 169 )

این آبات نشان می دهند که انبیا و شهدا حیات والاتر و بالاتر از حیات برزخی دارند و صدای ما را می شنوند و درخواست ما را پاسخ می دهند ؛ پس ما افراد زنده ای را می خوانیم که به ظاهر مرده اند.

بن بازدر برابر این جواب هایی که به او می دادیم ، انکاری نداشت و فقط با دعا کردن برای حفظ وحدت مسلمانان ، از پاسخ گویی فرار می کرد. ضمنا ما با هم قرار گذاشته بودیم که او را خیلی عصبانی نکنیم و ادب مهمانی و حضور در خانه او را مراعات کنیم.

در این اثنا که بن باز از غذا دست کشید ، دیدیم یک باره آن تعداد نفری که در اتاق کناری ، نظاره گر ما بودند ، هجوم آوردند و هر کدام ، مشتی برنج از بشقاب او برداشتند و خوردند و این موجب شگفتی ما شد ؛ انان دست زدن به در و دیوار مسجد النبی و خانه حضرت زهرا (س) را شرک و حرام می دانند ؛ ولی به مریدانشان اجازه می دهند که از غذایشان تبرک کنند.

  • بهرام محتشم

امروز در این وانفسایی که وهابی های حنبلی نما به راه انداخته اند و هر روز غائله یی نو می آفرینند . چرا ما ایرانی ها سکوت کرده ایم ؟ چرا تنها به فرستادن چند مدافع به حرم و عتبات بسنده می کنیم . ما به عزت شهادت زنده ایم . من خودم به شخصه هنوز این قدر شهامت نیافتم که دل از تعلقات دنیوی ام بکنم . می دونم که خیلی احمقانه است که بخواهم فریاد و فترات راه بیندازم . ولی شما هم آرزو کنید که من هم دلی بزرگ بیابم و بتوانم به این وظیفه ی خطیر برسم . من آدم حقیری شده ام . می دانم که دلبسته ی دنیایم شده ام و حاضر به دل کندن از اون نیستم . ای کاش من هم دلی به بزرگی شهدای عزیزی داشتم که برای آرمان و هدفشان حرکت کردند . خدایا به ما هم دلی بزرگ عطا بفرما

  • بهرام محتشم

شیخ عبدالعزیز بن باز - مفتی اعظم سابق وهابیون عربستان سعودی
benbaz.jpg

شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ - مفتی اعظم وهابیون عربستان سعودی
aleshikh.jpg

شیخ عادل الکلبانی - امام جماعت مسجد الحرام
 عادل الکبانی امام جماعت مسجد الحرام_1.jpg

عبدالرحمن بن ناصر بن براک- از مفتیان برجسته عربستان
barak.jpg

صالح بن غانم السدلان از مفتیان سرشناس عربستان سعودی
 السدلان 3.jpg

شیخ مران بن متعب بن قوید
 مران بن متعب بن قوید_1.JPG
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

برخی از علمای شیعه:
آیه الله العظمی بهجت قدس سره
 الله بهجت.jpeg

آیه الله العظمی خویی قدس سره
SayyedAbulghasemKhoee-s-h.jpg

آیه الله العظمی سیستانی
 الله سیستانی.jpg

آیه الله العظمی وحید خراسانی
 الله وحید خراسانی.jpg

  • بهرام محتشم

با سلام .

ضمن عرض خسته نباشید ، خدمت شما خواننده ی عزیز ، خواهش می کنم با حوصله این نوشته زیر را که رنگی جداگانه دارد بخواند و در پایان هم به عرایض بنده برس :

نام او احمد کاتب است که اسم جدید او می‌باشد. و قبل از هدایت از مذهب شیعه به سوی حق اسم وی (عبدالرسول بن عبدالزهره بن عبدالامیر لاری) بود.

ولادت و تکامل وی:

کاتب در سال 1953م. در شهر کربلا به دنیا آمد. و در خانواده‌ای متدین رشد و تکامل یافت. و کاتب ذکر کرده است که تولد وی نقش بزرگی در کاشت معنویات تشیع داشته است. و در حالی که بچه‌ای پنج ساله بود به یادگیری قرآن بسیار اهتمام ورزیده است. و می‌گوید که در آغوش مادرش رشد و تکامل یافته است. مادری که بسیار با او بازی می‌کرد و می‌گفت:

«لو فتشوا قلبی رأوا وسطه سطرین قد خطا بلا کاتب: العدل والتوحید فی جانب، وحب أهل البیت فی جانب» .

«اگر قلبم را بگردی در وسط آن دو سطر می‌بینی، ولى کسی آن را ننوشته است: عدل و توحید از یک طرف، و عشق به اهل بیت از طرف دیگر».

همچنین بعد از آن در مدرسه خاصی که آیت‌الله شیرازی مرجع برای آموزش امور دینی احداث کرده بود، درس خواند. سپس در سن تقریباً چهارده سالگی به حوزه علمیه پیوست .

و نزد هر کدام از این اساتید درس خوانده است: سید محمد شیرازی، سید کاظم قزوینی ، شیخ غلام وفایی ، شیخ جعفر هادی ، سید محمدتقی مدرسی ، و سید جعفر رشتی  و شیخ ضیاء زبیدی.

احمد کاتب یکی از اصلاح طلبان مذهب شیعه می باشد و کتابهای فراوانی تالیف نموده است. و هدف او دور کردن خرافات و شرکیات از مذهب شیعه می باشد.

نویسنده ی خطوط بالا مدعی است که شرح حال یکی از علمای اهل تشیع را نوشته که از تشیع بریده و به سوی مذهب حق که به باور نویسنده اش همان اهل سنت با دیدگاه وهابی است ، در پایان باز به نقطه ی اول برگشته و نوشته است که نویسنده از مصلحین مذهب تشیع بوده و در واقع فقط دنبال بیرون کردن خرافه ها از مذهب تشیع است . حالا بماند که نویسندگان سایت عقیده یک مشت آدم بی سواد و دگماتیست و خشک مغز هستند که به این باورند که عقیده ی خودشان عقیده ی حقه بوده و ما شیعیان در راه شرک و بددینی گام بر می داریم . توی همین سایت مثلا اسلامی ولی تفرقه افکن ، در عین حالی که از نام بدنام ترین صحابه ی پیامر به پیشوند رضی الله عنه استفاده می کند ، ولی زمانی که به نام اهل بیت نبی می رسد ، خفه خون می گیرد و با بغضی که در دلهایشان ریشه دوانده ، نام گرامی اهل بیت پیامبر و ائمه ی گرامی ما را بدون هیچ پسوند و پیشوند که نشانگر احترام باشد ، یاد می کنند . مثل به جای گفتن حضرت زهرا ، می گوید زهرا ، به جای حضرت امام حسن و ... می گویند حسن . این بی بته ها فکر می کنند که عقل کل هستند و خنده دار تر این که خودشان و باورشان را عینیت وجودی صراط المستقیم و مناط هدایت می دانند .

  • بهرام محتشم


دوستایی که در جریان هستند ، می دونند که از 8-9 ماه پیش مردم از خرید ماشینهای بی کیفیت ساخت کارخانه های معظم سایپا و ایران خودرو خودداری کردند و در این رابطه کمپینی هم شکل گرفت که رسانه یی شد ، کار به جایی رسید که رئیس کارخانه ی سایپا به دست و پا افتاد و از مردم بابت ساخت خودروهای بی کیفیت پوزش خواهی کرد و پشت بندش نمی دونم کدوم شیر ناپاک خورده یی توی رسانه ها اعلام کرد که رئیس کارخانه ی سایپا کار بیجا و اشتباهی کرده است . حالا بماند که وزیر نامحترم صنایع ، نعمت زاده هم اعلام کرد که کسایی که از خریدن خودروهای بی کیفیت ایرانی خودداری می کنند ، خائن به انقلاب و فلان و بهمان هستند . خوب این هم یکی دیگر از دریدگی های سران دولت امید آقای روحانی بود که به جای این که مشکل کارخانه های بزرگ پرمدعای ایرانی را رفع کند و قیمت سرسام آور این خودروهای بی کیفیت را تعدیل کند ، تیغ رو از رو با ملت مظلوم ایران بست و اعلام کرد ، نه تنها خودرو ارزان نمی شود ، تازه گرانتر هم خواهیم کرد . این مردم بیچاره هم که چاره یی ندارند ، نه مرزی بازه که ماشین بیاورند و نه زورشان به این گردن کلفتهای خودرو ساز می رسه . تنها چاره رو نخریدن این اجناس بنجل دیدند . تا جایی که کار به رسانه کشید . حالا بماند که سرانجام اتاق فکر اقتصادی هم به دست و پا افتاد تا اجناس بنجل روی دست باد کرده ی کارخانه های داخلی رو به مردم قالب کنه ، اومد طرح وام خودرو رو برای مردم باز کرد و خیلی خوب هم جواب گرفت و نشان داد که اینها واقعا دندان های ملت را شمارش کرده اند و می دانند که مردم رو چه جوری گول بزنن . ناگفته هم نماند که حدود 110- 120 هزار خودروی بی کیفیت در انبارها داشت می پوسید که دولت به مردم و ملت رودست زد و اعلام کرد که با وام 25 میلیونی می تونن ماشین بخرند ، الحمدالله بین ملت هم که آدم نادون کم نیست ، نفهم های ملت صف کشیدن جلوی نمایندگی ها و اجناس بنجلی رو باد کرده بود ، نه تنها به قیمت ارزان نخریدند که هیچ ، هم گران خریدند و هم بهره ی تپلی هم به جیب بانکهای عامل سرازیر کردند . با وام 16 درصدی خودرو که مبلغ آن در چارسال بالغ بر 64 درصد مبلغ کل وام در 4 سال می شود و در 7 سال بالغ بر 112 درصد کل وام می شود ، یک ماشین بنجل مثل پراید چیزی حدود 35 میلیون و یک ماشین ال نود هم حدود 50- 55 میلیون ٱب می خورد. تازه به این قضیه می رسیم که هفت سال ماشین مال خودت نیست ، و حق فروش نداری ، دست آخر هم یک ماشین هفت سال کار کرده توی بازار روز آن سال چقدر می ارزد ؟ به واقع این آدمهای نادان اگه می دونست توی هفت سال چقدر کلاه سرشون رفته و در همین مدت کارخانجات معظم چقدر گوش ملت رو بریدن ؟ هیچوقت نمی رفتند این بنجل ها رو بخرند . جالب تر از همه این که دولت آخرین رودست رو زمانی به ملت زد که اجناس بادکرده ی کارخانه ها رو تو پاچه ی ملت کرد ، یک باره جلوی وام های خودرو را در 6 روز بست و اعلام کرد دیگه وام این شکلی داده نمی شه !! خدایی چنان کلاه گشادی سر ملت گذاشتن که نه تنها در 6 روز اجناس باد کرده ی 9 ماه گذشته رو فروختن ، هم سود کلان بردن و هم اجناس باد کرده رو قالب ملت کردند. این مردم نادان در 6 روز تلاش 9 ماه ملت رو به باد دادند . اگه این کمپین یک مدت دیگه هم سرپا بود ، چند تا مزیت داشت ، یکی این که اجناس بنجل بادکرده رو زیر قیمت می خریدن ، کارخانجات کلاهبردارمون هم ناچار می شدن به خواسته ی ملت احترام بگذارند و ماشینهای باکیفیت و مدل جدید را با قیمتی منصفانه به تولید برسانند. این تلاش اگر به ثمر می رسید ، تازه می شد برای اولین بار اعتصاب کلاسیک رو به انجام برسونن و خواسته های برحق ملت برآورده می شد. خدایی کلاهی که دولت و کارخانه های خودروسازی سر ملت گذاشتن ، خیلی ها امروز نمی فهمند ، ولی خیلی زود ملت بیدار می شوند تا این اجناس بی کیفیت رو نمی خرند . حالا بماند که در یک مدت 6 روزه چیزی حدود 110 -120 هزار خودرو وارد چرخه ی گردش جاده ها شد ، بدون این که حتی هزار دستگاه فرسوده از دور خارج بشه .

به امید روزی که کارخانه های تولیدی ایران ، دست از حقه بازی و کلک بردارند و به خواسته های مردمشون احترام بگذارند و اجناس باکیفیت به مردم عرضه کنند .

  • بهرام محتشم


آدم از دست این عربستان کارش به جنون نکشه خوبه . خدایا ما چقدر بدبخت شدیم که این سعودیهای کون لخت جسارت رو به اینجا رسوندن که مدعی حقوق بشر شدن ! اونم در مقابل ایران . ما این قدر خاک بر سر شدیم که عربستان بره توی شورای امنیت قطعنامه وضع کنه برای حقوق بشر و نقض اون به دست ایران . ما کاری به مسائل حقوقی اون ندارم ولی خوب می دونم که هر کسی می تونه مدعی این حقوق بشر بشه غیر از سعودیها که جنون نظامی گری تازه شون داره خاورمیانه رو به هم می ریزه . خدایی جز عمق استراتژیکش نسبت به ایران ، چه نقطه ی برجسته ی دیگری داره برای عرض وجود در برابر ایران ؟؟؟

همه می دونیم که عربستان هر ساله میلیاردها دلار جنگ افزار می خره تا مثلا بتونه در برابر ایران مسلح باشه وگرنه به غیر از ایران ، عربستان در خاورمیانه با کدام کشور دیگر سر جنگ داره؟ به هزار و یک علت ایران از روزی که عربستان به دنیا اومد ، خار چشم سعودیهای کون برهنه بوده است ، از نظر سیاسی ، از نظر عقیدتی و از نظر اقتصادی و نفتی و ... همیشه عربستان از خویشتنداری ایران سوء برداشت کرده و چوب لای چرخ ایران گذاشته و البته از زمانی که این گنده گوزیها رو برای ایران کرده ، دقیقا پس از سال 1357 خ بوده است . این بدبختها عین سگ از ایران می ترسن و کابوس شبشون رو به شکل ایرانی می بینن . هیچکس یادش نمی ره که سال 1991 اولین موشکی که توی کویت و ریاض نشست از سوی عراقی ها ، شیخهای کویتی ریدن به خودشون و شازده های سعودی هم به دست و پا افتادند و اولین و آخرین کاری که ازشون بر اومد این بود که اربابشون رو به میانه کشیدن و آمریکا رو روبروی عراق آوردند و اگر کسی مثل آمریکا ، عراق رو متوقف نمی کرد ، الان شاید کشوری به نام عربستان سعودی وجود نداشت ، هرچند که عراق هم گربه ی بی صفتی بود که حق خوبی های عربستان رو داد. کویت و عربستان و خیلی از کشورهای عربی مفت خور الدنگ در جنگ ایران و عراق ، آشکارا و نهانی به عراق یاری دادند و خون جوانان ایرانی را بر خاک ریختند ، امروز باید تقاص خون شهیدان مارا بدهند ، به خداوندی خدا اگر من کاره یی بودم توی این مملکت ، اول از همه با آمریکا دوست می شدم و با ضمانتهایی که ازش می گرفتم ، اون وقت به سر وقت عربستان و کویت و اردن و فلسطین و امارات و قطر و بحرین می رفتم و شر این چند تا کشور رو از سر همه ی عالم اسلام کوتاه می کردم . حالا می خواد این جنگ ، جنگ جهانی بشه یا محلی و منطقه یی . ولی کاری می کردم که دود این خیانتها به چشم این عربهای پدر سوخته برود . ما مردم عرب هم در کشورمان دارم ، ولی اگر حقوقو شهروندی رو رعایت بکنند روی چشمهای ما جا دارند ولی اگر بخواهند سرکشی کنند ،‌ اون وقت فرقی با دشمن های دیگر ایران ندارن و باید سرشون رو به تاق کوبید . خدایی برخی اوقات دیگه می رم توی فکر که تا کی می خواهیم این واق واق کردن سعودیها و هم پالکی هایشان را تحمل کنیم . یکی به داد من برسه که کارم به جنون نکشه از این بی عرضگی سیاسی و خموده ی ایرانی .

  • بهرام محتشم
من همیشه با بدبینی به اخبار پخش داخلی نگاه می کنم و باور کنید که خیلی از اونها رو اصلا قبول ندارم و وقتی جهات مخالف رو در نظر می گیرم ، گاهی به اخبار درست می رسم . حالا من یه دوستی دارم توی محل کار ، آخ اگه بدونید چه نفهمیه و البته من که نفهم تر از اونم که با اون دوستم . ولی خوب دیگه اینم یه سنخ از دوستیه . این دوست ما فقط اخباری رو درست می دونه که جمهوری اسلامی روایت می کنه . این دوست عزیز اگه بشنوه که رهبر گفته ماست سیاه است میگه شک نکن که ماست سیاهه . چرا که رهبر بیشتر از من می فهمه و او چون می گه سیاهه ، پس سیاهه . خلاصه همیشه اخبار رو دربست قبول می کنه و سریع مفسر خبر هم میشه . وای که چقدر از آمریکا و اسرائیل متنفره . مرگ اون بچه اسرائیلیه که بی گناه کشته می شه رو حق می دونه ولی مرگ اون بچه ی فلسطینیه رو ناحق می دونه . ایشون می گه اون بچه ی نوزاد اسراییلی که کشته می شه به درک ، ولی اگه یک بچه ی سنگ پران فلسطینی کشته بشه ، اینگار آسمان خدا به زمین رسیده . حالا من در ماهیت این سخن جدل ندارم ، خدایی هر بچه یی و آدمی در هر گوشه ی دنیا کشته بشه ، دردآور است ، چه اسرائیلی ملعون و چه فلسطینی محبوب . مهم اینه که خبری که از رسانه ی ملی پخش بشه درسته . ولی اگه همین خبر رو بی هیچ کم و زیادی مثلا بی بی سی و سی ان ان پخش کنه ، می گه این خبر درست نیست ، در حالی که همین خبر رو بی هیچ کم و زیادی مثلا رسانه ی ملی هم گفته است .
خلاصه من با این دوست عزیز کلی بحث دارم . ایشون منو قابل نمی دونه و می گه این کتابهایی که تو می خونی به درد در کوزه می خوره و اونی که من می گم درسته . ولی وقتی پای بحث بیاد می گه من هیچ ادعایی ندارم ...
  • بهرام محتشم
راستش یک موضوعی ذهنم رو بدجوری درگیر کرده است . یکی هم اگه به این مشکل پاسخی قانع کننده بده من خیلی خوشحال می شم . در اوایل انقلاب یکی از نامزدهای ریاست جمهوری کسی بود به نام جلال الدین فارسی که زاده ی 1312 خ مشهد بود و بعدها برای این که او را از گردونه ی ریاست جمهوری بیرون کنند ، به وی انگ زدند که افغانی تبار است و نباید به ریاست جمهوری برسد . حالا برسیم به این مطلب که اگه یک نفر به جرم افغان تباری نتونه به قدرت اجرایی برسه . چه جوری توی همین سرزمین و در همان ادوار ما کسی مثل خمینی رو به رهبری قبول کردیم . در حالی که تمام اسناد نشان می دهد که آیت الله خمینی هم هندی تبار بوده و پدر بزرگش هندی الاصل کشمیری بوده است . حالا چه جوری توی این سرزمین یک جا یک هندی تبار به رهبری ما می رسه و همه تأییدش می کنند و یازده دوازده سال هم فرمانروایی کرد و جای دیگر یک ایرانی افغان تبار نمی تونه به ریاست جمهوری برسه ؟؟؟!!!
  • بهرام محتشم
با دستان بسته مقاومت کردید،ما با دست باز چه کردیم!
با دستان بسته مقاومت کردید،ما با دست باز چه کردیم!

با دستان بسته مقاومت کردید،ما با دست باز چه کردیم!

 

این روزها صدای اجنبی ها برخواست که این ها در خاک عراق چه می خواستند؟ صداها و رسانه هایی که در طول جنگ حامی صدام بودند می گفتند این ها در خاک عراق چه می کردند؟ توقع داشتید ما به متجاوز گل بدهیم و تشویق کنیم؟ آیا اگر این غواص ها در عمق 15 کیلومتری مرز عراق نمی جنگیدند، ایران اکنون امنیت داشت؟ اگر جنگ را بعد از فتح خرمشهر ادامه نمی دادیم و دشمن را تنبیه نمی کردیم، آیا چشم طمع دشمن از این مملکت برداشته می شد؟ تعقیب متجاوز درسی بود که غواصان ما به دشمن دادند.

گروه‌های خودجوش مردمی اقدام به سر دادن شعارهای ضد آمریکایی چون «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا» و «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم، آماده» می‌کردند.

این صداها را کسانی که پشت میز مذاکره هستند باید بخوبی بفهمند. این صداها جدی است. این صداها واقعی است و این فریادها واقعی است و از عمق دل جوانانی بر می خیزد که حاضرند تا آخرین قطره خون خودشان را فدای آزادی و سربلندی انقلاب اسلامی کنند.

این شهدا با دستان بسته تسلیم نشدند و تا اخرین نفس پای آرمان های انقلاب ایستادند حالا امروز ما با دستان باز دست به دامان دشمن شده ایم و همه ی مشکلات را به تحریم ها ربط میدهیم شهدا ما شرمنده ایم

  • بهرام محتشم
سردار دریادار علی فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفت و گو با شبکه العالم درباره احتمال سوء استفاده سعودی‌ها از خویشتن‌داری جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد که اگر خباثت به حدی برسد که خویشتن‌داری دیگر تکلیف الهی ما نباشد، تکلیف الهی ما، گوشمالی دادن و تودهنی زدن به کسانی است که حتی فهم و شعور محاسبه درست برای منافع خود را ندارند.

فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأکید کرد: اگر خباثت (سعودی‌ها) به حدی برسد که خویشتن‌داری دیگر تکلیف الهی ما نباشد، تکلیف الهی ما گوشمالی دادن و تودهنی زدن به کسانی است که حتی فهم و شعور محاسبه درست برای منافع خود را ندارند.

مسلما توانمندی نیروهای مسلح و نیروهای سپاه، توانمندی‌های کافی و کاملی است که قدرت هرگونه گوشمالی را برای شیاطین کوچک در اختیار دارد و این کار را می‌تواند انجام دهد، اما می‌دانیم که مسلما شیطان بزرگ سال‌های طولانی با ما در شرایط بازدارندگی بسر می‌برد و می‌داند که نمی‌تواند در برابر انقلاب اسلامی اقدامی انجام دهد و دلیلش آن است که ماهیت ما و آمریکایی‌ها، حق و باطلی است. اگر آمریکایی‌ها می‌دانستند که می‌توانند به مقابله با حق بپرخیزند، به فردا موکول نمی‌کردند.
  • بهرام محتشم
بن باز : نمی شود باعلمای شیعه بحث کرد
 زمانی که مرحوم آیت الله حکیم به زیارت بیت الله الحرام مشرف شده بود، بن باز که سابقاً مفتی وهابیت بود و بینایی خود را از دست داده بود، به دیدن ایشان می شتابد.
 او پس از تعارفات معمولی به آیه الله حکیم می گوید: شما عالمان شیعه چرا آیات قرآن را تأویل می کنید؟ وی در جواب می گوید: مگر چه اشکالی دارد. بن باز می گوید: بسیار اشکال دارد آیه الله حکیم می گوید: ممکن است در بعضی آیات، لازم شود که تأویل کنیم. بن باز می گوید: به هیچ وجه لازم نمی شود. آیه الله حکیم می گوید: شاید لازم شود و او اصرار می ورزد که اصلاً لازم نمی شود.
 آیه الله حکیم می گوید: ممکن است لازم شود. مثلاً در این آیه شریفه می فرماید: من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیل،[ اسراء/ 72]
هر کس در این جهان کور است، در آخرت هم کور و گمراه تر است.
  اگر این آیه را تأویل نکنیم و به معنای کوری ظاهر بگیریم، معنای آن این است که شما که در این جهان به کوری چشم مبتلا شده ای، در آخرت هم گرفتار کوری چشم باشی. ولی اگر تأویل کنیم، معنای آن این است که هر کس در این جهان گرفتار کوری دل باشد، در آخرت هم دچار کوردلی و گمراهی است؛ بلکه گمراه تر است.
 بن باز از شنیدن این جواب دندان شکن ناراحت می شود و برمی خیزد و در حین رفتن می گوید: با شما علمای شیعه نمی شود بحث کرد.
از خداوند بزرگ مسألت و از پیشگاه اولیای تشیع استمداد می کنیم که شیعیان را در ادامه راهشان پایدارتر از همیشه بدارند.
  • بهرام محتشم


راستش اینجوری که همه ی ایرانی ها این چند وقته شاهد بودن ، چه از طریق ماهواره چه تلویزیون داخلی که عربستان و ایران بر سر مسائل بسیاری دچار اختلاف شده اند و این اختلافات از زمانی که این کفتار پیر ، ملک سلمان به قدرت رسیده بیشتر و بدتر شده است . نه ایران همان ایرانی است که پس از انقلاب دچار ضعف عمومی شده بود و نه عربستان همان عربستان سی و هفت سال پیش است . امروز روشن است که عربستان به زرادخانه ی اسلحه های آمریکایی و اروپایی بدل شده و البته با پول های یامفتی ه از قبل فروش نفت به دست آورده ، بسیاری را خریده و اجیر کرده است ، ولی ایران هم اگرچه سالهای متوالی منزوی بوده و در ده ساله ی اخیر بدتر هم شده بود ، ولی امروز می توان ایران را همان قدرتی یافت که چهل سال پیش در خاورمیانه بود . امروز ایران با سیاستی پویا به سمت گسترش قدرت خود می رود و کشورهایی مانند عربستان و قطر و بحرین و ... در مقامی نیستند که بخواهند ایران را از چرخه ی قدرت بیرون کنند . بحرین که در بهترین حالت باید شاکر و متشکر ایران باشد که استقلالش را از دست ایران گرفته است و هنوز هم خیلی ها در ایران خواهان بازپس گیری این سرزمین جدا شده در سال 1348 خورشیدی هستند و هنوز هم می توان موجودیت آن را به چالش کشید . هنوز هم در ایران آدمهایی هستند که خواهان پیدایش ایران بزرگ هستند  و خواهان بازپس گیری سرزمینهای از دست رفته ی ایران در 150 -200 سال گذشته هستند و هنوز هم می توانیم این کار را بکنیم . من به عنوان یک ایرانی خواهان ایرانی بزرگ و آباد هستم و نیز پر جمعیت و قوی . عربستان به قول بشار اسد هنوز به دروازه های تمدن نرسیده و در عصر باستان زندگی می کند  و از قبل فروش نفتی که خداوند از بد حادثه در این سرزمینها به ودیعه نهاده است ، به ملک و مال و قدرت رسیده اند که البته در عرصه ی هیجا فکر نمی کنم هیچ عرب ملخ خوری آن هم از نوع سعودی بدتر ار جهود ، حاضر به دل کندن از حطام دنیوی اش باشد ، تا وقتی امثال آشغالهایی مانند بن باز و آل شیخ و آل سگ و گربه در عربستان بر سر قدرت باشند ، روی خوشی در عربستان نخواهند دید . حالا در این وانفسای بی سیاستی ، خواجه مردی امرد مسلک به نام العبیدی که فکر کنم از تبار عبیدالله بن زیاد باشد ، در مقام وزارت خارجه ی عربستان دچار هذیان گویی شده و مرتب هاف هاف می کند و هرجا می رسد شکرخوری مفت می کند و سرانجام چندتا ایرانی بی کله این مردک بی مغز را به درک می فرستند که دیگه این گه های اضافی را نخوره .

  • بهرام محتشم
دردی که ما به دل داریم ، درد همه ی دردمندان است . آنهایی که تنها و تنها با خوشبینی به نقاط مثلا مثبت این مملکت نگاه می کنند ، امروز یک مقدار میدان دیدشون رو بازتر بکنند و دور و برشان را هم نگاهی کنند و ببینند که چه خبر است؟

یک دوست عزیز که وبلاگ من رو خونده بود ، در پاسخ مطلب من نوشته بود که تو برای مملکت چه کار کردی ؟

من در جواب ایشان می گویم که دستکم و حداقل خدمتی که از دستم بر آمده و انجام دادم ، خدمت مقدس سربازی بود . علیرغم تمام سختی ها و تبعات جبران ناشدنی آن که عوارض تا امروز هم همراه من هست ، عوارضی شامل سینوزیت ، ریزش موی شدید و بیماری اعصابی که منو زمین گیر کرد . آره برادر گلم ‍! من دستکم چیزی رو که باید انجام دادم . در حالی که آقازاده های بسیاری از زیر بار این سربازی شانه خالی کردند و گفتند کون لق کسی که توانایی بازخرید خودش رو نداره . حالا داداش گلم من دست روی نقطه ی حساس مشکلات ایران نمی گذارم که همه ی عقلای ایران می دونند کجاست ؟ پاشنه ی آشیل مملکت ما اقتصاد ورشکسته ی به اصطلاح مقاومتی است که دیگه از شدت زهوار دررفتگی چیزی ازش باقی نمونده است  . در مطلب پیشین بارها به نقاط ضعف اقتصاد خودمون اشاره کردیم .

بزرگترین معضل جامعه ی امروز رشوه خواری و مفتخواری یک عده از خدا بیخبر است .

من ایرادات بزرگی که می تونم بگیرم اینقدر زیاده که هر کی بخونه اگه اهل انصاف باشه می تونه حق رو از ناحق تشخیص بده .

تولیدات بی ارزش و بی کیفیت ایران خودرو و سایپا و ...

دزدی های بی سر و حساب از بیت المال که چند ده هزار میلیارد تومان می شه  .

فرهنگ پایین کتاب و مطالعه

کلیشه یی شدن کتابها و فرمایشی نویسی کتابها

گران شدن کتاب با کاهش قدرت خرید مردم

فرهنگ پایین مدارا با محیط زیست و طبیعت

باندبازی و پارتی بازی حضرات برای خویشان و اقوام و دوستان برای اشغال پستهای خالی

بیکار ماندن بخش بزرگی از نیروی کار مردان و اشغال اون مشاغل به دست دختران و زنان

آماردهی دروغ و بی پایه و اساس از همه ی ارگانها و ادارات و سازمانها

  • بهرام محتشم